1 ـ بنى جمع ابن به معناى پسر است و ابن به ابناء و بنون جمع بسته مى شود و بنى همان بنون است كه به علت منصوب بودن با حرف نداء با ياء آمده و به علت مضاف بودن نونش حذف شده است. 2 ـ اسرائيل يك واژه عبرى است مانند جبرائيل و ميكائيل و در عبرى اسرا به معناى عبد و ئيل به معناى الله است . اسرائيل يعنى عبدالله ، بنده خدا . اين كلمه نام ديگر يعقوب پيامبر است و يعقوب فرزند اسحاق و او فرزند ابراهيم پيامبر بود. 3 ـ عهد به معناى پيمان ، ميثاق و وصيت است و مى توان گفت و فى بعهده يا اوفى بعهده در اينجا مجرد و مزيد فيه هر دو به يك معناست. 4 ـ رهبت به معناى خوف است و در جمله اياى فارهبون اياى ضمير منفصل منصوب با فعل مقدرى است كه فعل بعدى آن را تفسير مى كند و نمى توان فعل بعدى را عامل اياى دانست زيرا كه آن فعل مشغول به ضمير است. 5 ـ تلبسون لبس يا به معناى پوشانيدن است كه لباس هم از آن مشتق شده و يا به معناى مخلوط كردن و به اشتباه انداختن است، التباس. 6 ـ تكتموا يا عطف بر فعل قبلى است و مجزوم با لاء ناهيه است و يا واو به معناى مع است و تكتموا منصوب به ان مقدر است مانند: لاتاكل السمك و تشرب اللبن
تفسير و توضيح
آيه (40) يا بنى اسرائيل اذكروا...: از اين آيه موضوع سخن عوض مى شود و تقريباً تا شصت آيه بعدى سخن درباره قوم بنى اسرائيل است و در آغاز نعمتهايى را كه خداوند به اين قوم داده است ، متذكر مى شود. اين آيه خطاب به يهوديان عصر پيامبر اسلام است كه در مدينه و اطراف زندگى مى كردند و از آنها مى خواهد كه نعمتهايى را كه خداوند به قوم آنها و نياكان آنها داده به ياد بياورند همچنين در اين آيه از يهود خواسته مى شود كه به عهد و پيمان خود وفا كنند تا خداوند نيز به پيمان خود عمل نمايد. پيمانى كه بنى اسرائيل آن را بسته بودند و اينك از آنها خواسته مى شود كه به آن پيمان عمل كنند، اين بود كه آنها به تورات عقيده داشتند و در تورات از ظهور پيامبرى در آينده خبر داده شده بود كه بنى اسرائيل مى بايد به آن پيامبر ايمان بياورند و اينك آن پيامبر موعود مبعوث شده است و او همان پيامبر اسلام (ص) مى باشد و يهود طبق پيمان خود بايد به پيامبر اسلام ايمان بياورند و او را يارى كنند. در مقابل، خداوند نيز با آنها پيمان بسته بود كه اگر آنها به عهد و ميثاق خود عمل كنند، خداوند از گناهان آنها بگذرد و آنها را وارد بهشت كند، مضمون اين دو پيمان در بعضى از آيات قرآنى آمده از جمله در اين آيه: و لقد اخذالله ميثاق بنى اسرائيل و بعثنامنهم اثنى عشر نقيبا و قال الله انى معكم لئن اقمتم الصلوة و آتيتم الزكوة و آمنتم برسلى و عزّرتموهم و اقرضتم الله قرضا حسنا لاكفرن عنكم سيئاتكم و لادخلنكم جنات(مائده /12) همانا خداوند از بنى اسرائيل پيمان گرفت و دوازده نفر نقيب ميان آنها برانگيختيم و خداوند گفت: من با شما هستم و هر گاه نماز را بپاداريد و زكات را بپردازيد و به فرستادگان من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد و به خداوند قرض نيكو دهيد، همانا گناهان شما را مى آمرزم و شما را وارد بهشت مى كنم. به طورى كه ملاحظه مى فرماييد اين يك پيمان دو جانبه بوده است و طبق اين پيمان بنى اسرائيل بايد به پيامبران الهى ايمان بياورند يكى از آنها حضرت عيسى(ع) بود كه يهود به او ايمان نياوردند و اينك يكى ديگر از پيامبران الهى يعنى حضرت محمد(ص) مبعوث شده و يهود بايد به او ايمان بياورند. اگر آنها به پيمان خود عمل كنند خدا نيز به پيمان خود عمل خواهد كرد و آن اينكه از گناهان گذشته آنها خواهد گذشت و آنان را وارد بهشت خواهد نمود.ممكن بود كه يهود از اينكه به پيامبر جديد ايمان بياورند، از يكديگر بترسند و ملاحظه داشته باشند. اين است كه خداوند به آنها مى فرمايد: تنها از من بترسيد. آيات (42-41) و آمنوا بما انزلت مصدقاً لما معكم... : در اين آيه مضمون پيمانى را كه در آيه قبلى آمده است به صراحت بيان مى كند و از يهود مى خواهد كه به دين پيامبر اسلام كه از جانب خدا نازل شده است ، ايمان بياورند و به آنها گوشزد مى كند كه اين دين تصديق كننده مطالبى است كه با يهود است. گاهى گفته مى شود منظور اين است كه قرآن حقانيت تورات را تصديق مى كند و البته منظور تورات اصلى است و گرنه توراتى كه در زمان پيامبر اسلام در دست يهود بود، تحريف شده بود. ولى ما تصور مى كنيم كه اين مطلب درست نيست زيرا قرآن مى گويد: آنچه را كه همراه شماست تصديق مى كند و چيزى كه همراه يهود زمان پيامبر بود، همان تورات تحريف شده بود. به نظر مى رسد كه منظور اين است كه نزول قرآن و بعثت پيامبر اسلام ، وعده ها و پيشگوييهاى تورات را كه از آمدن پيامبر خاتم خبر داده تحقق بخشيده و عينيت داده است و در واقع نزول قرآن و بعثت پيامبر اسلام ، تصديق و تأييد و گواه صدق وعده تورات است. جالب اينكه با وجود تحريفاتى كه در تورات به عمل آمده باز اين حقيقت كه پيامبرى درآينده مبعوث خواهد شد ، در همين تورات فعلى موجود است. اين حقيقت را ما از يكى از آياتى كه صفت مصدق بودن قرآن را ذكر كرده است، استفاده كرده ايم. اكنون آن آيه را نقل مى كنيم: و لما جائهم كتاب من عندالله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جائهم ماعرفوا كفروا به (بقره /89) و چون كتابى از جانب خدا به سوى آنها آمد كه تصديق كننده چيزى است كه با آنهاست و با اينكه پيشتر (پيش از بعثت پيامبر اسلام) در مقابل كافران وعده پيروزى مى دادند، پس چون آنچه كه مى شناختند به سويشان آمد ، بر آن كافر شدند. به طورى كه از اين آيه استفاده مى شود نزول قرآن وبعثت پيامبر اسلام آنچه را كه يهود از پيش آن را مى شناختند و در انتظار آن بودند و به مخالفان خود وعده فتح و ظفر مى دادند، تصديق مى كند و آن پيشگوييها و وعده ها را تحقق مى بخشد. به همين جهت لازم بود يهوديان ، نخستين كسانى باشند كه به پيامبر اسلام ايمان مى آورد و بى درنگ دعوت اسلام را بپذيرندو با جان و دل در راه آن بكوشند ولى متأسفانه چنان نكردند و در مقابل اسلام به مخالفت پرداختند. اين است كه قرآن در آيه مورد بحث به آنها خطاب مى كند كه شما (كه بايد نخستين كسانى بوديد كه به اسلام ايمان مى آوريد) نخستين گروهى نباشيد كه به اسلام و قرآن كافر مى شويد. و اين تعبير بسيار لطيفى است كه در اينجا آمده و بدون شك اين مفهوم را ندارد كه شما مى توانيد آخرين كافر باشيد!ضمناً يهود مدينه كه اين آيات خطاب به آنهاست نخستين گروه از كافران نبودند زيرا پيش از آنها مشركان مكه به پيامبر اسلام كافر شده بودند. منظور اين است شما نخستين گروه از اهل كتاب نباشيد كه كافر مى شويد.