تفسیر کوثر جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 1

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طوريكه ملاحظه مى فرماييد همه مشابه يكديگرند اكنون بايد ديد كه ملاقات با پروردگار چه معنايى دارد.

قبل از بررسى مفهوم ملاقات انسان با خدا قسمتى از آيات قرآنى را كه در اين زمينه است ذكر مى كنيم:

در بعضى از آيات خداوند به مؤمنين خبر مى دهد كه آنها خدا را ملاقات خواهندكرد:

و اتقوا الله و اعلموا انكم ملاقوه و بشر المؤمنين (بقره /223)

و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنان مژده بده.

و در بعضى از آيات هدف از ارسال رسل و انزال كتب ايمان آوردن مردم به ملاقات پروردگار معرفى شده است:

يفصل الايات لعلكم بلقاء ربكم توقنون (رعد /2)

آيات را تفصيل مى دهد شايد شما به ملاقات پرودگارتان يقين داشته باشيد.

و در بعضى از آيات كسانى را كه اميد به ملاقات پروردگار دارند ترغيب به عمل صالح مى كند:

فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا (كهف /110)

كسى كه به ملاقات پروردگارش اميدوار است پس عمل صالح انجام بدهد.

و در بعضى از آيات از كافران به خاطر اينكه به ملاقات خدا باور ندارند انتقاد مى كند:

قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله و ماكانوا مهتدين (يونس / 45)

آنها كه ملاقات خدا را تكذيب كردند، زيان بردند و از هدايت شدگان نبودند.

اولئك الذين كفروا بآيات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم (كهف / 105)

آنان كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و ملاقات او كافر شدند پس اعمال آنها حبط گرديد.

و آياتى از اين قبيل در قرآن بسيار است و ما فقط نمونه هايى را آورديم. درباره اينكه انسان چگونه و كجا خدا را ملاقات خواهد كرد نظريه هاى متعددى است كه ما بعضى از آنها را ذكر مى كنيم و سپس نظر خود را اعلام خواهيم كرد:

1 ـ اهل سنت و اشاعره معتقدند كه منظور از اين ملاقات ديدن خداوند است كه در روز قيامت اتفاق مى افتد. به طورى كه مى دانيم يكى از عقائد آنها امكان رؤيت خداوند در روز قيامت است و به ظواهر چند آيه و حديث استناد مى كنند با توجه به اين عقيده، آنها ملاقات خدا را به معناى ديدار خدا مى گيرند.

علماء و متكلمين شيعه و معتزله اين عقيده اهل سنت را رد كرده اند و ديدن خداوند را كه جسم نيست و سمت و جهت ندارد محال دانسته اند و آيات و رواياتى را كه آنها دليل آورده اند طور ديگرى معنا كرده اند كه در جاى خود خواهد آمد.

از اين گذشته گاهى انسان كسى را از دور مى بيند ولى با او صحبت نمى كند در اينجا نمى گويند كه با فلانى ملاقات كرد با اينكه او را ديده است و بر عكس اگر فرد نابينائى با كسى روبرو شود و با او حرف بزند مى گويند كه با او ملاقات كرده با اينكه او را نديده است.

2 ـ بعضيها گفته اند كه منظور از ملاقات پروردگار ديدن جزا و پاداش الهى است و اهل طاعت پاداش نيك اعمال خود را خواهند ديد و اهل معصيت نيز به سزاى اعمال خود خواهند رسيد و معناى ملاقات پروردگار همين است.

اين تأويل علاوه بر اينكه خلاف ظاهر آيات است با بعضى از آيات مربوط جور در نمى آيد ، مثلا آيه زير:

من كان يرجو لقاء الله فانّ اجل الله لآت (عنكبوت / 5)

كسى كه ملاقات پرودگارش را اميدوار باشد، همانا وقت تعيين شده خداوند خواهد آمد.

3 ـ گفته شده كه منظور از ملاقات پروردگار مبعوث شدن در روز قيامت است و در قيامت انسان با خداوند ملاقات مى كند و در اين ملاقات است كه به حساب او رسيدگى مى شود ، البته منظور ديدن پروردگار نيست بلكه حضور در پيشگاه او جهت دادرسى و حسابرسى است.

البته آيات مربوط به لقاءالله با اين نظريه قابل تطبيق است بخصوص اينكه يكى از نامهاى روز قيامت يوم التلاق يعنى روز ملاقات مى باشد و نيز در آياتى كه مشابه آيات لقاءالله است ، صحبت از لقاء روز قيامت شده است:

والذين كذبوا بآياتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم (اعراف /147)

وكسانى كه آيات ما و ملاقات قيامت را تكذيب كردند، اعمال آنها حبط مى شود.

(اين آيه را با آيه 105 سوره كهف كه قبلا آورديم مقايسه كنيد.)

ما تصور مى كنيم كه منظور از ملاقات پرودگار چيزى بالاتر از اينهاست و آن نوعى وصول و رسيدن به خداست كه با مرگ انسان و جدايى روح از بدن حاصل مى شود و تا روز قيامت و بعد از آن هم باقى مى ماند البته منظور ما از اين وصول چيزى نيست كه عرفاء و قائلين به وحدت وجود اراده مى كنند بلكه اين نوعى حضور در پيشگاه خداوند است كه از كيفيت و نحوه آن آگاهى نداريم و همين قدر مى دانيم كه تا انسان زنده است قابليت چنين حضور و ملاقاتى را ندارد با اينكه در حال حيات هم همواره در محضر پرودگار است ولى حضورى كه پس از مرگ و پياده شدن روح از مركب بدن و شكستن قفس تن و ورود در عالم مجردات حاصل مى شود، با اين حضور متفاوت است.

در واقع انسان با مردن به اصل خويش برمى گردد و همان اصلى كه از او برخاسته است و انسان از خداست و به سوى او بازمى گردد. و خدا هم مبدء است و هم مقصد هم اول است و هم آخر. مى توانيم چنين تشبيه كنيم كه حركت و سير انسان مانند حركت يك نقطه بر روى دايره است كه از هر كجا حركت را آغاز كند پس از سير فراوان بالاخره به همان نقطه آغازين مى رسد و آن نقطه كه آغاز او بود پايان او نيزمى شود.

يا چنين بگوييم همانگونه كه خداوند علت فاعلى انسان است علت غايى او نيز هست و اين درست مضمون اين آيه قرانى است: انالله و انا اليه راجعون (بقره / 156)

ما از آن خداييم و به سوى او باز مى گرديم.

اين نوع بازگشت به خدا و اينكه پايان و نهايت سير بشر وصول به خداوند است، در آيات متعددى از قرآن كريم با تعبيرهاى گوناگون آمده است. ملاحظه كنيد:

ولله ملك السموات و الارض والى الله المصير (نور /42)

و براى خداست ملك آسمانها و زمين و بازگشت به سوى خداست.

و ان الى ربك المنتهى (نجم 42/)

بازگشت و پايان همه به سوى پروردگار توست.

ان الى ربك الرجعى (طارق /8)

بازگشت به سوى پروردگار توست.

اليه مرجعكم جميعا وعدالله حقا انه يبدء الخلق ثم يعيده (يونس /4)

بازگشت همه شما به سوى خداست وعده حقى كه خدا داد، همانا او خلق را آغاز مى كند و سپس بر مى گرداند.

با توجه به اين آيات و مطالبى كه گفته شد منظور از ملاقات پروردگار وصول به حق و حضور در پيشگاه پروردگار است و اين ملاقات مخصوص مؤمنان نيست بلكه همه انسانها چنين ملاقاتى را دارند و طبق آيه زير حتى منافقان نيز با خداى خود ملاقات مى كنند:

فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه (توبه /77)

نفاق را در دلهاى آنها قرار داد تا روزى كه خدا را ملاقات كنند.

بنابراين همه انسانها چه مؤمن چه كافر با مرگ خود خدا را ملاقات مى كنند ولى كسانى كه اهل ايمان بوده اند در پيشگاه خدا سرافرازند اما آنها كه به دستورات الهى عمل نكرده اند و با كفر و نفاق و معصيت از دنيا رفته اند، در ملاقات با پروردگار شرمنده و خجل خواهند بود و سرخجلت به پيش خواهند افكند:

ولو ترى اذالمجرمون ناكسوا رؤسهم عندربهم (سجده /12) اگر ببينى هنگامى كه مجرمهاسرهاى خودرانزدپروردگارشان به پايين انداخته اند.

رواياتى هم داريم كه خداوند با گنهكاران با غضب ملاقات مى كند.

يا بَنى اِسْرآئيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِىَ الَّتى أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (*)وَ اتَّقُوا يَوْمًا لا تَجْزى نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئًا وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌوَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (*)

اى فرزندان اسرائيل ! نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم به يادآوريد و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم (47) و از روزى بترسيد كه كسى از طرف كسى چيزى را به عنوان جزاى عمل نمى دهد و شفاعتى از او قبول نمى شود و از او همانند و بدلى گرفته نخواهد شد و نه آنها يارى مى شوند (48)

نكات ادبى

1 ـ يوما منصوب است به عنوان مفعول بودن نه به عنوان ظرف بودن و معنا اين است كه از خود آن روز بترسيد.

/ 190