تفسیر کوثر جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صابئين مندايى منسوب به يحيى اشتباه كرد.(1)ما تصور مى كنيم با توجه به شواهد و قرائن موجود نبايد با چنين قاطعيت وجود رابطه ميان حرانيها و منداييها را نفى كرد بلكه شواهد متعددى در دست داريم كه اين دو گروه با هم پيوند و رابطه دينى خاصى داشته اندكه نشان مى دهد هر دو گروه تابع يك دين بوده اند اگر چه هر كدام ازآنها شاخه خاصى از آن را پيش گرفته باشند. اينكه به استناد گزارش ابن نديم حرانيها را كه خود را صابئين معرفى كردند، دروغگو بدانيم راه صواب نرفته ايم زيرا همانگونه كه قبلا اشاره كرديم ابن نديم اين مطلب را از يك نويسنده ناشناخته نصرانى نقل مى كند و مورخان پيش از او مانند طبرى چنين مطلبى را نقل نكرده اند وبنابراين نمى توان به اين گزارش اعتماد كرد.
گذشته از اين، هم در زمان مأمون و هم بعد از آن، حرانيها در ميان مسلمانان به عنوان صابئين شناخته شدند و با دستگاه خلافت و علما و دانشمندان اسلامى مراوده داشتند و اگر حيله اى در كار آنها بود، بدون شك جامعه اسلامى بخصوص رجال علمى و دينى آن را مى دانستند وافشاگرى مى كردند. اين در حالى است كه شخصيتهاى بسيارى از صابئين حرانى، جايگاه ويژه اى در حوزه هاى علمى مسلمانان يافته بودند و به طوريكه پيشتر آورديم حتى به مقام وزارت نيز رسيده بودند. بسيار بعيد مى نمايد كه همه علماى اسلامى و رجال حكومتى فريب يك دروغ را بخورند هر چه باشد آنها با حرانيها ارتباط نزديك و تنگاتنگى داشتند به گونه اى كه سيد رضى در مرگ يك صابئى حرانى مرثيه مى سرايد.(2)
بايد توجه كنيم كه در حران آن زمان دو جريان فكرى وجود داشت يكى مدرسه اسكندرانى نصرانى بود كه حدود سال 850 ميلادى (236 هـ) از انطاكيه به حران منتقل شد.(3) و ديگرى خط فكرى همانهايى كه خود را صابئين مى دانستند.آقاى مونتگمرى وات مى گويد: علاوه بر مدرسه اسكندرانى در حران كه به