تو ياورى نيك براى اجراى فرمان خدا هستى - داستان ها و پندها جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان ها و پندها - جلد 5

گردآورندگان: محمد محمدی اشتهاردی، مصطفی زمانی وجدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تو ياورى نيك براى اجراى فرمان خدا هستى

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

وقتى ابراهيم قهرمان توحيد، از طرف خداوند ماءمور شد، فرزندش اسماعيل را قربان كند، اسماعيل را به قربانگاه برد و آماده ذبح اسماعيل شد، در اين هنگام اسماعيل وصيت ششگانه زير را به پدر كرد:

1 - دست و پايم را محكم ببند تا اضطراب و بى تابى نكنم، در نتيجه فرمان خدا به خوبى اجرا گردد.

2 - پيراهن و لباسم را كه به خونم رنگين مىشود، بشوى و از خون، پاك كن تا اگر مادرم آنرا ديد آزرده خاطر نشود.

3 - پيراهن خودت را بر بدنم بپوشان تا بوى تو مرا سرمست عشق الله كند، و مرگ برايم آسان گردد.

4 - كارد را طورى به گلويم بگذار تا به راحتى جان به جان آفرين، تسليم كنم.

5 - اگر ممكن است امشب نزد ماردم نرو، تا مرا فراموش كند (چرا كه وقتى دورى، زياد شد، تحمل درد يار دور، آسانتر است).

6 - به مادرم سلام برسان، و پيراهنم را نزد او بيادگار بگذار ابراهيم خليل عليه السلام ديد فرزندش اصلا در مورد كشته شدنش سخن نگفت و چون و چرا نكرد بلكه همه سخنانش تسلّى خاطر و دلدارى بود، از اين جهت به او رو كرد و فرمود: نعم العون على امر الله: «تو نيكو يار و ياور براى اجراى فرمان خدا هستى» (8)

/ 103