حسادت - داستان ها و پندها جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان ها و پندها - جلد 5

گردآورندگان: محمد محمدی اشتهاردی، مصطفی زمانی وجدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حسادت

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

ابوبكر شيبانى گويد: در خدمت امام سجاد عليه السلام نشسته بودم، فرزندانش حضور داشتند، ناگهان جابر بن عبدالله انصارى آمد و سلام كرد، سپس دست امام باقر عليه السلام را گرفت و او را به كنارى برد و آهسته به او گفت: «رسول خدا» صلّى الله عليه وآله وسلّم به من خبر داد كه من مردى از خاندانش را درك مىكنم كه نامش محمد پسر على بن الحسين عليه السلام است و كنيه اش «ابوجعفر» مىباشد و فرمود: وقتى با او ملاقات كردى، سلام مرا به او برسان».

جابر اين سخن را گفت و رفت، امام باقر عليه السلام به خدمت پدر آمد، همراه برادران با پدر نماز مغرب را خواندند، پس از نماز، امام سجاد عليه السلام و به امام باقر عليه السلام فرمود: جابر به تو چه گفت او جريان را عرض كرد.

امام سجاد عليه السلام به فرزندش امام باقر عليه السلام فرمود: «برادرانت را از اين جريان مطلع نكن، مبادا (بر اثر حسادت) با تو مكر و حيله كنند، چنانكه برادران يوسف با يوسف كردند.(49)

به اين ترتيب مىبينيم كه امام از امورى كه موجب برانگيختن حسد مىشود نهى مىكند!، ممكن است از اين حديث استفاده كنيم كه مسلمان نبايد در مواردى كه احتمالش وجود دارد باعث، ايجاد گناهى گردد.

/ 103