بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيماز سعيد بن جبير نقل شده: وقتى كه آيه اى كه در آن واژه «زقوم» است (17) نازل شد، مشركان قريش بطور مسخره آميز به همديگر گفتند: زقوم ديگر چيست چه كسى معنى چنين گياهى را كه داراى ميوه زقوم است مىداند؟ يك نفر آفريقائى در آنجا بود. او گفت: در ميان ما آفريقائيها، زقوم يعنى كره و خرما. ابوجهل بطور مسخره، كنيز خود را صدا كرد و گفت: «كنيز! مقدارى كره و خرما بياور تا زقوم كنيم»و مسخره مىكرد و مىگفت: زقوم همان كره و خرمائى است كه محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم ما را آن تهديد مىكند، كره و خرما كه ترس ندارد(18).«زقوم» در لغت به معنى فلز آب شده و گداخته است كه وقتى وارد بدن مىشود، در درون شكم به جوشش در مىآيد، چنانكه در سوره دخان آيه 43 تا 46 مىخوانيم: «بى گمان درخت زقوم غذاى گناهكاران است كه مانند مس گداخته در شكمها بجوشد همچون جوشيدن آب جوشان». به اين ترتيب مىبينيم، غافل از آنكه روزى خواهد آمد كه غذايشان «زقوم» است، و آيات فوق (كه در سوره دخان آمده) پاسخ آن ياوه سرايان را داد.(19)