بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمزينب كه به راستى زينت پدر بود، در دامن مادرى چون زهراى اطهر عليها السلام و سايه پدرى چون على عليه السلام پرورش يافته بود، در دوران كودكى، روزى در آغوش پدر بود، على عليه السلام از او پرسيد: بگو «يك»، زينب جواب داد «يك».على عليه السلام فرمود: بگو «دو»زينب عرض كرد: پدر عزيزم! زبانى كه به گفتن «يك» (خداى يكتا) حركت كرده، چگونه كلمه «دو» به زبان آورد.على عليه السلام دخترش را بر سينه اش چسبانيد و او را بوسيد و بر او آفرين گفت، چرا كه در دوران كودكى، توحيد واقعى شيره جانش شده بود.روز ديگرى زينب عليها السلام از پدر پرسيد: پدر جان آيا ما را دوست مىدارىعلى عليه السلام فرمود: «آرى چگونه شما را دوست ندارم با اينكه شما ميوه دل من هستيد؟».زينب عرض كرد: پدر عزيزم دوستى براى خدا است، اما مهربانى براى ما است (127) اين گفتار بلند پايه و عميق از زينب عليها السلام آنهم در خردسالى، نشانگر عظمت مقام علم و شناخت او است.