نوجوانى زيبا صورت و نيكوسيرت - داستان ها و پندها جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان ها و پندها - جلد 5

گردآورندگان: محمد محمدی اشتهاردی، مصطفی زمانی وجدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نوجوانى زيبا صورت و نيكوسيرت

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

او اهل بصره بود، پدرش مدتى غلام انس بن مالك بود، وقتى به دوران نوجوانى و جوانى رسيد، بسيار خوش صورت و با كمال بود و در سال 110 هجرى از دنيا رفت.

او در دوران جوانى، بزازى مىكرد روزى زنى او را ديد شيفته جمال او شد، تا روزى به بهانه خريد جنس از او، او را وارد خانه خود كرد، و درها را بست، و در برابر ابن سيرين، حركاتى از خود نشان داد تا بلكه او را بفريبد.

ولى او از خدا مىترسيد و به زن گفت: پناه مىبرم به خدا و سپس زن را نصيحت كرد و شرح عواقب زشت زنا را براى او بيان كرد، ولى زن دست برنداشت، سرانجام ابن سيرين براى نجات خود از گناه، حيله شرعى كرد، به زن گفت پس اجازه بده به دستشوئى بروم، به دستشوئى رفت و خود را به نجاست آلوده كرد، وقتى از دستشوئى بيرون آمد، و زن او را با آن وضع ديد، نسبت به او متنفر شد و او را از خانه اش بيرون كرد، و به اين ترتيب او خود را از آلودگى معنوى نجات داد، خداوند براى اين عمل به او علم «تعبير خواب» آموخت، او در اين علم به اوجى از مقام رسيد كه هيچكس پس از معصومين به پاى او نرسيدند، هر تعبيرى مىكرد، درست در مىآمد، از اينرو در ميان مردم مقام بسيار ارجمندى پيدا كرد، همچون يوسف صديق كه بر اثر پاكى، داراى مقامات عالى معنوى از جمله علم تعبير خواب گرديد(109).

آرى او فكر كرد كه نجاست ظاهر با آب پاك مىشود، ولى نجاست باطن را بايد با آتش جهنم پاك ساخت، براستى، در اين انتخابى كه نمود قهرمان مبارزه با هواى نفس گرديد. و مدال قهرمانى را از خداوند گرفت.

/ 103