وجه خدا اگر شودت منظر نظر زين پس شكى نماند كه صاحب نظر شوى (158)
زين پس شكى نماند كه صاحب نظر شوى (158) زين پس شكى نماند كه صاحب نظر شوى (158)
البته اگر تقوا را تنها پرهيزكارى بدانيم ، اشتباه كرده ايم ؛ زيرا تقوا به معناى حفاظت ، صيانت و مصونيت و پرهيزكارى است و اگر به معناى ترس آمده به اين دليل است كه براى حفاظت در برابر گناه ، بايد خائف و فكور بود، نه بى باك و جسور. لازمه متقى شدن هم انجام واجبات است و هم محرمات و هم ترك محرمات .تقوا در يك كلام اين است كه متقى ، در برابر دستورات خداوند، با تمام وجود منقاد و مطيع گردد. متقى ، در تمام حالات ، از نفس خويش پاسدارى كرده و احترام خالق خود را نگه مى دارد. (159) فرقان ميوه شيرين و دلنشين درخت تقواست . علامه طباطبائى (رحمه الله ) در تبيين واژه فرقان چنين مى نويسد :فرقان تشخيص دادن بين دو چيز است ، فرقان جدا نمودن حق از باطل است كه گاهى در مسايل اعتقادى است و بين ايمان و كفر و يا به بطور كلى بين هدايت و ضلالت مرز بندى مى كند، و گاهى فرقان در ميدان عمل ، بين طاعت و معصيت و همه كارهايى كه خداوند رضايت دارد و يا زشت مى شمرد، تمايز ايجاد مى كند، و گاهى فرقان در راى و نظر است كه فاصله درست و نادرست را مشخص مى نمايد، و همه اينها ميوه هاى درخت تقواست . و در آيه ياد شده ، فرقان به طور مطلق به كار رفته و مقيد و محدود نشده است ، و تمامى خير و شرى را كه در آيات پيشين متذكر شده بود، به حساب آورده است ، و تشخيص همه اينها محتاج به فرقان (160) مى باشد.حال اگر يك بار ديگر از شهادت تا ولادت اويس قرنى را از نظر بگذارنيم ، به راحتى و به درستى مى توانيم نتيجه بگيريم كه اويس در گلستان ضمير خويش ، درخت تقوا كاشته و ميوه فرقان از آن برداشته است . اويس تا آن جا كه مى توانسته به دستور خداوندى - كه اتقوا الله است - عمل نموده و از جانب حضرت حق به پاداش يعلكم الله (161) نايل گشته است و گوارا باد او را كه در كلاس وحى و الهام حضور يافت ، و خداوند معلم او شد. خوشا به حال اويس كه رب العالمين و معلم المعلين او را تعليم داد.اويس راه تقوا را رفت و به فرقان و حكمت يمانى رسيد. هر كس قدم بر جاى پاى او گذاشته و تقوا پيشه كند، به حكمت يمانى مى رسد. اگر كسى مى خواهد به حقيقت كرامت برسد و در نزد خداوند بزرگ ، گرامى و ارزشمند باشد، بايد به مدرسه فرقان در آيد و تنها راه اين مدرسه ، طريق تقواست . البته هر شاگردى در مرتبه اى خواهد بود كه نيروى تقوايش او را بالا مى برد. جايگاه و پايگاه هر كس با ميزان تقواى او سنجيده مى شود كه :ان اكرمكم عندالله اتقيكم (162) و اويس اين گونه حكيم يمانى شد. در حالى كه نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله بارها او را ستود، اما او راه غرور نپيمود. تقوا و تواضع او در تاريخ ثبت است و كسى از او فسق و فجور و كفر و نفاق نكرد. اگر توفيق شهادت در ركاب على عليه السلام را يافت شگفتى نيست .آن چنان كه شگفت انگيز نيست كه حضرت مصطفى صلى الله عليه و آله فرمود : انى لانشق روح الرحمن من قبل اليمن ؛ من روح رحمانى را از جانب يمن مى بويم!سلمان از اين شخص سوال مى كند. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد :ان اليمن شخصا يقال له اويس قرنى ؛ يحشر يوم القيامه امه وحده ، يدخل فى شفاعته مثل ربيعه و مضر الا من راه ، فليقراه عنى السلام ؛ (163) در يمن شخصى است كه به او اويس قرنى گفته مى شود، روز قيامت به عنوان يك امت حضور مى يابد، به اندازه دو قبيله ربيعه و مضر شفاعت مى كند، آگاه باشيد كه هر كس از شما او را ببيند، از جانب من به او سلام برساند.