نظريه بسيج منابع و انقلاب اسلامى ايران(1) - رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظريه بسيج منابع و انقلاب اسلامى ايران(1)

چكيده

دانش پژوهان و سياست گذاران هنوز مى كوشند تحولات انقلابى غير منتظره در ايران را درك كنند. اين مقاله كوششى است براى تبيين انقلاب اسلامى ايران كه در آن از مدل بسيج منابع چارلز تيلى استفاده شده است. اين مدل «تبيين علّى» را كه در جستجوى تأثيرات نيروهاى ساختارى بلند مدت است، در كنار تبيين «معطوف به هدف» قرار مى دهد كه در صدد بررسى كنش جمعى آگاهانه و عقلانى است. در بخش نخست، فرآيندهاى دولت سازى و نوسازى را در ايران، به عنوان تغيير ساختارى اصلى اى كه راه را براى ظهور گروه هاى مبارز مدعى قدرت هموار كرد، مورد بررسى قرار مى دهيم و در بخش دوم، به بسيج چالشگران اصلى، يعنى روحانيون، روشنفكران، طبقه متوسط جديد، بازاريان، و طبقه كارگر صنعتى، مى پردازيم. علاوه بر اين، قدرت تبيينى پارادايم بسيج منابع و تعديل هايى را كه لازم است براى درك ويژگى هاى خاص انقلاب اسلامى در اين الگو صورت گيرد، مورد بررسى قرار خواهيم داد.

مقدمه

عموماً در اين مورد توافق وجود دارد كه واژه انقلاب، به گونه اى كه ما امروزه آن را در علوم اجتماعى به كار مى بريم نخست در مورد انقلاب فرانسه و تأثيرات عميق آن بر تاريخ اروپا مورد استفاده قرار گرفته است.(2) از آن زمان تا به امروز دانش پژوهان در مورد معناى اين اصطلاح اختلاف نظر داشته اند. انقلاب دقيقاً چيست؟ چگونه مى توان مجموعه اى از معيارها را تدوين كرد تا به واسطه آن ها بتوان در صورت مشاهده يك انقلاب، آن را تشخيص داد؟ به نظر من، اختلاف نظر هم هنجارى است و هم نظرى. اين اختلاف نظر چيزى بيش از يك عدم توافق معنا شناختى تلاش هاى رقيب براى اقناع ذهنى در علوم اجتماعى است. مفهوم انقلاب به سهولت، مستقيماً يا به شكلى غير مستقيم، در وراى مرزهاى علمى در گفتمان هاى هنجارى جا مى گيرد. همان گونه كه دان، البته به شكلى مبالغه آميز، مى گويد:

آن چه بايد مورد تأكيد قرار گيرد اين است كه پذيرش هر نظريه اى در مورد معناى انقلاب ـ و هميشه هم ممكن نيست مشخص كنيم كه چه رويدادهايى انقلاب را شكل مى دهند... مگر آن كه در مورد معناى انقلاب، نظريه اى را مفروض داشته باشيم ـ به معناى داشتن موضعى سياسى است. نظريه هاى انقلابى، چه موافق و چه مخالف با آن، كبراى قضيه را در طيف وسيعى از قياس هاى منطقى سياسى بسيار مهم تشكيل مى دهند. براى كسانى كه در جهان واقعى زندگى مى كنند، مطالعه انقلاب، فارغ از ارزش ها منطقاً ناممكن است.(3)

اما ماهيت ارزشى واژه، مانع از آن نمى شود كه مشاركت كنندگان در گفت و گوهاى جارى بكوشند ويژگى هاى تعريفى معنادار (و هر چند ناگزير بحث انگيز) را كه براى پژوهشگران مفيد واقع مى شود گرد آورند. دان اثر خود را در اوايل دهه 1970 نوشت; يعنى، زمانى كه هنوز آثار علمى گسترده در مورد انقلاب كه مى كوشند حتى الامكان در مطالعه انقلاب اصول مربوط به علوم اجتماعى رها از ارزش (value-free) را رعايت كنند منتشر نشده بودند. اما اين كه در چاپ بعدى كتاب انقلاب هاى مدرن، در سال 1989، نيز با همان شدت و حدت موضع اوليه خود را مطرح مى كند ديگر چندان قابل توجيه نيست. بسيارى از انديشمندان از جمله زاگورين با موضع دان مخالف اند. زاگورين مى نويسد:

نتيجه گيرى كلى روش شناختى كه به آن مى رسيم اين است كه پديده انقلاب در صورت امكان بايد به عنوان مقوله توصيفى بى طرف و فارغ از تعصبات ايدئولوژيكى تعريف شود والا برخى از ويژگى هاى جوهرى يا اشكال پديدارى آن به شكلى دلبخواهانه از بحث بيرون خواهند ماند.(4)

نفوذ رگه هاى ايدئولوژيك يا باورهاى ارزشى(5) در مفهوم بندى انقلاب به اشكال مختلف متجلى مى شود كه چشمگيرترين آن ها تلاش براى تحميل مفاهيم از پيش پنداشته شده اى نظير «حق» و «باطل» و «عدالت» و «بى عدالتى» است. اين امر تلاش هاى ما براى درك انقلاب را به گونه اى كه واقعاً بوده است، دشوارتر مى سازد. التبه اين مسأله براى عمل انقلابى بى معنا است. انقلابيون برداشت هاى روشنى از طرح هاى ايدئولوژيك خود، به ويژه در دوران پس از انقلاب، دارند. مرز ميان انقلاب و ضد انقلاب، حق و باطل، و عدالت و بى عدالتى از نظر آن ها بسيار روشن تر است تا از نظر مورخان يا جامعه شناسان انقلاب كه بيشتر دل مشغول نيل به اطمينان تحليلى هستند.(6) اگر چه ممكن است از توجه به ايدئولوژى به عنوان بخشى از شماى تعريفى احساس آرامش كنيم يا خود را مكلف به آن بدانيم، اما حكم صادر كردن در مورد رويدادهاى مشابه، واقعيت تاريخى آن ها را تغيير نمى دهد.

علاوه بر سردرگمى هنجارى در مورد مفهوم انقلاب، بيشتر ناظران در تعريف خود از انقلاب، شروطى را مطرح مى كنند كه بدون وجود آن ها نمى توان يك رويداد را انقلاب تلقى كرد. با نگاهى به طيف مطالعات انجام شده در مورد انقلاب به تنوع رهيافت ها، نظريه ها، و مفاهيم ارايه شده پى مى بريم. چارچوب هاى نظرى مطرح شده هر كدام از زاويه اى خاص به توضيح علل وقوع انقلاب ها پرداخته اند و در مجموع، ذخيره با ارزشى در فهم پديده بسيار پيچيده اى به نام انقلاب را به علوم اجتماعى عرضه داشته اند. با توجه به تعاريف و نظريات مختلف، كدام نظريه در تبيين انقلاب اسلامى ايران تواناتر است؟ به عبارت ديگر، كدام نظريه در ارايه تصويرى روشن تر از عوامل و نيروهاى مؤثر در شكل گيرى انقلاب موفق تر است؟

انقلاب اسلامى ايران به عنوان يك پديده انقلابى متحول كننده، مناقشات جديدى را در بين انقلابيون و دانشمندان علوم اجتماعى دامن زده است. سقوط ناگهانى دولت قوى ايران در بهمن 1357 توسط يك جنبش انقلابى توده اى متشكل از طبقات اجتماعى مختلف و با اتكا بر مذهب، سؤالات روش شناختى و نظرى مهمى را براى پژوهشگران انقلاب مطرح كرده است. در اين مقاله سعى خواهيم كرد انقلاب ايران را در بستر دراز مدت تاريخى و ساختارى اش قرار دهيم و در ضمن به طور همزمان بر تأثير كنش عمدى و آگاهانه ايدئولوژيك افراد تأكيد كنيم. بدين منظور از چارچوب بسيج منابع چارلز تيلى استفاده مى نماييم و توانايى آن را در تبيين انقلاب ايران ارزيابى مى كنيم. اعتقاد نگارنده بر اين است كه مدل چارلز تيلى ما را قادر مى سازد كه بيش از ديگر نظريات به رابطه متقابل بين ساختار و كارگزار (agency) در تحول انقلابى بپردازيم و آن را در مركز تجزيه و تحليل قرار دهيم.

/ 81