تحليلهاى غير علمى و روزنامه نگارانه - رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحليلهاى غير علمى و روزنامه نگارانه

آثارى كه بسيارى از سياستمداران، نظاميان، ديپلماتها، روزنامه نگاران و ... در مورد انقلاب اسلامى نوشته اند در اين گروه قرار مى گيرد. برخى از اينها جنبه خاطرات نويسى دارند و خاطرات شخصى نويسنده از روزهاى انقلاب و پيش از آن را شامل مى شوند و گروهى ديگر گزارشهاى دست دوم نه چندان دقيقى هستند كه بدون پشتوانه نظرى به طرح يك سلسله از عوامل به عنوان علل موجده انقلاب مى پردازند و نيز فرآيند انقلاب را به شكلى روايت گونه مطرح و تجزيه و تحليل خود را از آن ارايه مى كنند. البته برخى از اين نوشته ها از نظر جنبه روايى قوى اى كه دارند، مى توانند مورد استفاده پژوهشگران قرار گيرند. بخشى از اين آثار را نوشته هاى سياستمداران غربى و مأمورين سياسى خارجى مقيم تهران و به طور خاص سفراى كشورهاى غربى در ايران تشكيل مى دهند كه از آن جمله مى توان به خاطرات سفير بريتانيا آنتونى پارسونز و سفير ايالات متحده ويليام سوليوان و نيز خاطرات ژنرال هايزر اشاره كرد.(264)

سوليوان كه طى سالهاى انقلاب (79 ـ 1977، 58 ـ 1356) در تهران بود بروز بى ثباتى قيامها، و نهايتاً انقلاب و پيروزى آن را شاهد بود، در كتابى تحت عنوان مأموريت در ايران به شرح حكايت گونه اى از انقلاب ايران پرداخته و سعى كرده نقش شخصيتهاى مؤثر در سياست و روند انقلاب ايران را نشان دهد. او در كتاب خود به شرايط اقتصادى، وضعيت نيروى نظامى، انتظامى و امنيتى، ساختار اجتماعى و نقش تشيع در جامعه ايران مى پردازد و اطلاعاتى در هر زمينه در اختيار خواننده مى گذارد. اما خود نيز معترف است كه قبل از مأموريتش به تهران با شرايط ايران آشنايى نداشته و تلاشى هم در جهت تبيين رويدادها نمى كند.(265)

بخش ديگرى از آثار غير علمى به خاطرات و نوشته هاى اشخاص كليدى رژيم پهلوى مربوط مى شود. از جمله اينها مى توان به شخص محمدرضا پهلوى اشاره كرد كه بعد از سقوط در كتاب پاسخ به تاريخ، به شكلى بسيار خام انديشانه علت وقوع انقلاب و سرنگونى سلطنتش را در توطئه دولتهاى غربى جستجو مى كند.(266)اين تحليل را مى توان مبتنى بر آنچه نظريه توطئه (conspiracy theory)ناميده مى شود و در آن هر تحولى را به يك منبع انسانى اما قادر مطلق نسبت مى دهند كه گويى هر آنچه اراده كند، مى تواند به انجام رساند، دانست كه به طور خاص در مورد شاه اين منبع قدرت مطلق غربى و به ويژه ايالات متحده و بريتانيا هستند كه اين برداشت خود ناشى از وجود نوعى ترس روانى (فوبيا) نسبت به آنها است. برخى ديگر از وابستگان رژيم پهلوى نيز چنين تحليلى از انقلاب دارند، اما كلاً شواهدى دال بر صحت چنين تحليلى وجود ندارد و مى توان آن را بيشتر نوعى برون فكنى (projection) روانى دانست.

فريدون هويدا، حسين فردوست، عباس قره باغى، و پرويز راجى از جمله نخبگان سياسى ـ نظامى عصر پهلوى هستند كه در خاطرات خود به انقلاب اسلامى نيز پرداخته اند.(267)

براى مثال فريدون هويدا كه برادر نخست وزير اسبق، امير عباس هويدا و از اشخاص نزديك به نظام سلطنتى حاكم بر ايران محسوب مى شود، در كتابى تحت عنوان سقوط شاه پس از نگرش به سير بحران منتهى به سقوط رژيم به ريشه هاى ايجاد اين بحران مى پردازد. او براى توضيح انقلاب به ساخت ديكتاتورى رژيم شاه و اشتباهات شخصى وى به عنوان مهمترين عامل تعيين كننده در ايجاد انقلاب مى پردازد و فساد مالى، اختناق، فساد اخلاقى، افراط در خريد اسلحه، زوال اقتصادى، نظام تك حزبى، و دست كم گرفتن قدرت مذهب را عوامل زمينه ساز انقلاب مى داند.(268) در اين بررسى به تحول شخصيتى شاه و حركت او به سمت ديكتاتورى بدون توجه به عوامل ساختارى اقتصادى،اجتماعىو سياسى بيش ازحد اهميت داده شده است.

بخش ديگرى از نوشته هاى روزنامه نگارانه، آثار روزنامه نگاران مختلفى است كه به تحليل انقلاب پرداخته اند اين نوشته ها از ارزش تحقيقاتى و پژوهشى يكسانى برخوردار نيستند. بسيارى از آنها به علت عدم اتكا به منابع معتبر و تأثير برداشتهاى شخصى منابع قابل اعتمادى به شمار نمى روند. اما برخى از اعتبار بيشترى برخوردارند و با وجودى كه تاريخ روايى محسوب مى شوند، با تكيه بر اسناد و مدارك و گاه تجارب شخصى، اطلاعات ارزشمندى را در اختيار خوانندگان قرار مى دهند.

از جمله آثارى از اين دست كه به طور خاص به بررسى زمينه هاى تاريخى انقلاب و نيز فرآيند شكل گيرى انقلاب مى پردازد، كتاب داستان انقلاب است كه مطالب آن با استناد به منابع كم و بيش معتبر ارايه شده است. اين كتاب تاريخ فشرده اى از وقايع مهم در سده اخير ايران است.

نويسنده نخست با طرح جنبشهاى مردمى در دوره قاجار كه در همه آنها روحانيون حضور فعال داشته اند، زمينه هاى انقلاب اسلامى را در اين نهضتها جستجو مى كند و مقدمات آن را در سياستهاى دوران پهلوى مى بيند كه در كل همراه با حكومت مطلقه، ضديت با روحانيون و مداخله بيگانگان بويژه آمريكاييها پس از كودتاى 28 مرداد 1332 بود و به طور خاص در سالهاى آخر حكومت محمد رضا شاه، رژيم در نتيجه اعمال سياستهاى بلند پروازانه اقتصادى از نظر داخلى و تأكيد بر رعايت حقوق بشر از نظر خارجى تحت فشار قرار گرفت. سلسله وقايعى كه به فرآيند انقلاب شكل دادند از دى 1356 تا بهمن 1357 در اين كتاب به صورت نسبتاً مفصلى مورد بررسى قرار گرفته اند و متن بسيارى از اعلاميه ها و سخنرانيهاى دوران انقلاب در كتاب آمده است. بخش تحليلى كتاب حاوى نظرات سياستمداران و پژوهشگران در مورد انقلاب ايران و نهايتاً نويسنده با رد نظرات عوامانه اى چون نظريه توطئه، خواه بر اساس تلاش آمريكا براى ايجاد كمربند سبز دور شوروى براى جلوگيرى از نفوذ كمونيسم و خواه بر اساس طرح ريزى سياسى بريتانيا براى انتقامجويى از آمريكا كه جاى آن را در ايران گرفته بود، تحليل خود را از انقلاب كه حاوى فهرستى از عوامل مؤثر بلند مدت و كوتاه مدت اجتماعى، اقتصادى، سياسى، فرهنگى و شخصيتى است ارايه مى كند.(269)

از ميان نويسندگان غير ايرانى مى توان به ديليپ هيرو اشاره كرد.(270) او با توجه به نقش سنن و شعاير اسلامى در ايجاد نگرش در فرآيند انقلابى و هدايت آن به سمت پيروزى و نيز شكل گيرى دولت اسلامى به بررسى ميراث اسلامى و شكل گيرى تشيع و روابط شيعيان و علماى شيعه با دولت در طول تاريخ مى پردازد. در بررسى تحولات دوران پهلوى، نيز به ايجاد «دو فرهنگ» (فرهنگ سنتى در ميان علما و بازاريان و فرهنگ غرب گرايانه در ميان طبقات جديد و بالا) در نتيجه «نو سازيهاى سريع» رضا شاه اشاره مى كند و در عصر محمد رضا شاه به سير تحولاتى كه به شكل گرفتن قدرت مطلقه شاه، همراه با سركوب مخالفان و تلاش براى تضعيف علما و منزوى ساختن امام خمينى قدس سره منجر شد، مى پردازد، رشد نارضايتى ناشى از تورم و فقدان آزادى را مطرح مى كند و بر آن است كه با توجه به ضعف تشكيلاتى و سركوب سازمانها و گروههاى ديگر تنها علما در موقعيتى بودند كه رهبرى جنبش اعتراضى را، در شرايطى كه شاه در موافقت با درخواست واشينگتن فضاى جامعه را باز تر كرده بود و اعتراضات از سوى قشرهاى سنتى و جديد به شيوه هاى گوناگون مطرح مى شد، به عهده گيرند.

همان طور كه مى بينيم اين قبيل آثار از آنجا كه متكى به چهارچوب نظرى خاصى نيستند، در توضيح پديده اى چون انقلاب اسلامى داده ها را از سطوح مختلف تحليل جمع آورى مى كنند، عوامل بسيار دور تاريخى را در كنار عوامل بسيار قريب مد نظر قرار مى دهند، عوامل ساختارى را در كنار عوامل شخصيتى مطرح مى كنند و در عين حال ارتباط منطقى اى نيز ميان اين پديده هاى مختلف در سطوح متفاوت برقرار نمى سازند. حال آنكه اتكا به يك چهار چوب نظرى است كه مى تواند ما را به مرحله تبيين علّى پديده ها هدايت كند، امكان مقايسه را فراهم نمايد و راه را براى پيش بينى بروز پديده هاى مشابه در شرايط مشابه در ساير جوامع باز كند. بخش بعد به بررسى تلاشهايى كه در اين زمينه صورت گرفته اختصاص دارد.

/ 81