خصوصيات كلى ديوان سالاريهاى كشاورزى - رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خصوصيات كلى ديوان سالاريهاى كشاورزى

ديوان سالاريهاى كشاورزى به جوامعى اطلاق مى شوند كه كشاورزى منبع و روش مهم توليد آنها به شمار آيد. در چنين جوامعى اكثريت مردم در مناطق روستايى زندگى مى كنند، زمين وسيله اصلى امرار معاش است، و محصولات كشاورزى بين روستاييان و ملاكين با ميزان و نسبتهاى گوناگون تقسيم مى گردد. در اين جوامع روابط بازار (market relations) در سطحى محدود و به صورت محلى و منطقه اى وجود دارد. اسكاچپول اظهار مى دارد كه در اين جوامع يك حكومت مركزى همراه با دستگاههاى نسبتاً مشخص ادارى و ارتشى سازمان يافته به عنوان ابزار اصلى سركوب وجود دارند.

اين حكومتها نسبت به حكومتهاى ملى مدرن ضعيف هستند. براى مثال آنها نه تنها قادر به سازماندهى مجدد روابط محلى توليد و مصرف نيستند، بلكه قادر به كنترل كافى و مستقيم منابع ضرورى نيز نمى باشند. وظيفه اصلى آنها برقرارى نظم عمومى لازم، دفاع از جامعه و جنگ عليه بيگانگان، و اختصاص مالياتهاى كافى صرفاً براى بقا است. اين دولتها معمولاً به جز در نقاط اصلى پايتخت و شهرهاى بزرگ نفوذ عميق و گسترده اى در سرتاسر قلمرو حكومت خود ندارند. از آنجايى كه ملاكين اختيار زندگى روستاييان را در دست دارند، معمولاًحكومت مالياتها را به طور غير مستقيم از طريق اين طبقه يا به طور مستقيم از خود دهقانان با اتكاء و همكارى اعضاى طبقه مالك جمع آورى مى كند. حكومت مركزى به نوبه خود در زمان لازم براى گرفتن اجاره ها، مالياتها و ديگر حقوق به نفع ملاكين قدرت سركوب خود را به كار مى گيرد. از اين رو وابستگى متقابلى بين حكومت مركزى و طبقه ملاك وجود دارد. آنها براى به دست آوردن مازاد محصول دهقانان به كمك يكديگر احتياج دارند. البته، منافع يكى از آنها ضرورتاً با ديگرى يكسان و همسو نيست و ممكن است هر يك منافع منحصر به خود را داشته باشد.

همانطور كه قبلاً گفته شد، هم دستگاه حكومتى و هم ملاكين دهقانان را استثمار مى كنند.

اسكاچپول معتقد است كه وجود چنين رابطه اى در بطن خود دهقانان را مستعد شورشهاى متناوب خواهد كرد. در حقيقت بسيارى از اين شورشهاى روستايى درتاريخ ثبت شده است.

گاهى اوقات دهقانان قادر به بى ثبات كردن رابطه نهادى موجود هستند، اما در بيشتر مواقع سركوب مى شوند.

به نظر اسكاچپول نوسازى نيز مى تواند از عوامل ايجاد بى ثباتى در جوامع كشاورزى باشد. وى نوسازى را صرفاً فرآيندى درون ـ اجتماعى نمى داند بلكه آن را يك پديده بين الجوامعى (intersocictal) به شمار مى آورد. به محض اين كه يك حكومت به سطح بالاترى از پيشرفت تكنولوژى، نظام ادارى كار آمد و تجهيزات بيشتر نظامى دست پيدا كند و سهم بيشترى از بازار جهانى را به خود اختصاص دهد، بديهى است كه حكومتهاى رقيب را بلافاصله در جهت شروع فرآيندهاى مشابه تحت فشار قرار خواهد داد.

اگرچه به نظر مى رسد كه آغاز فرآيند نوسازى يك عمل ضرورى براى حكومت است، بدون شك تأمين درآمد كافى براى سرمايه گذارى در چنين فرآيندهايى براى دولت، يك چالش بزرگ محسوب مى شود. همانطور كه قبلاً اشاره شد قسمت عمده اى از درآمد جوامع كشاورزى از مازاد محصول كشاورزان به دست مى آيد. به علت گرفتن حداكثر مازاد محصول روستاييان براى انجام اهداف و وظايف ديگر، تحصيل در آمد بيشتر از روستاييان جهت سرمايه گذارى در فرآيندهاى نوسازى عملى و قابل تصور نيست. از اين رو در صورت آغاز فرآيند نوسازى بايد منابع ديگر درآمد را در بوته آزمايش قرار داد. ملاكين در ديوان سالاريهاى كشاورزى تنها منبع قابل دسترسى جهت نيل به اين هدف هستند. همانطور كه قبلاً گفته شد، اين طبقه كنترل و اقتدار نسبتاً زيادى در مناطق روستايى دارد و شريك مهمى براى حكومت مركزى در جهت استثمار روستاييان محسوب مى شود. از اين رو راضى به ايجاد تغيير در چنين روابط نهادى كه موقعيت و امتيازهاى مطلوبى را براى آن به همراه دارد نيست و امتيازهاى خود را از دست نمى دهد. بنابراين چنين رابطه اى به طور ساختارى كنشها و اختيارات دولت را محدود مى كند.

يكى از روشهاى اصلى براى از بين بردن چنين شرايطى، انقلاب اجتماعى است. انقلابهاى اجتماعى، از طريق سازماندهى مجدد و بنيادى اقتصاد و ساختار طبقاتى، قادر به ايجاد يك حكومت تمركز يافته تر، دستگاههاى ادارى كارآمدتر، و ارتش سازمان يافته تر بوده اند. البته در اين جا يك سؤال مهم به ذهن خطور مى كند و آن اين است: از آنجايى كه در تمام جوامع كشاورزى با عدم رضايت دهقانان مواجه هستيم و تقريباً الگوى رابطه ميان حكومت و طبقه مالك در همه جا مشابه است، چرا در برخى از اين جوامع انقلاب اجتماعى رخ داده در حالى كه در برخى ديگر شاهد چنين رويدادى نبوده ايم؟

اسكاچپول معتقد است كه اهميت فشارهاى بين المللى، ساختار زندگى روستايى، و وجود نخبگان مستقل حاشيه اى عوامل مهمى در وقوع انقلاب اجتماعى در برخى از اين جوامع بوده اند. در ادامه اين عوامل شرح داده مى شوند.

/ 81