مرحله پيروزى انقلاب - رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرحله پيروزى انقلاب

چالمرز جانسون در تحول انقلابى مى نويسد: «در وضعيت عدم تعادل و فقدان اعتبار، هرگاه عاملى باعث شود كه حاكمان انحصار خودسر ابزار خشونت را از كف بدهند، بروز انقلاب حتمى است; حيرت آور است كه اكثر دانشمندان بر عامل نهايى بروز انقلاب اتفاق عقيده دارند و همچنان كه پژوهنده اى گفته است: «عامل نهايى واقعه اى است كه به وضوح نشان مى دهد كه محافظه كارى، ديگر قادر به ممانعت از جنبش انقلابى نيست.» نويسنده ديگرى اين مطلب را چنين بيان كرده است: «انقلاب زمانى پيش مى آيد كه انحصار دولت بر ابزار اعمال زور مورد پرسش قرار گيرد و تا زمانى كه به نحوى اين انحصار مجدداً مستقر نشود، انقلاب ادامه خواهد داشت.»(253) عامل نهايى انقلاب، وقتى بروز مى كند كه حاكمان به طور كامل مشروعيت خود را از دست بدهند. اگر اين شرايط توأم با خلأ قدرت شود، عوامل شتابزا مى توانند آغاز انقلاب را نويد دهند; عوامل شتابزا در زمان برگشت ناپذير بودن درگيرى و تنش ميان قدرت اجتماعى و قدرت سياسى چهره نشان مى دهند. اين دوره برگشت ناپذير زمانى فرا مى رسد كه:

الف. حكومت با فشار تداوم يابد.

ب. يك حكومت خشن قدرت را در دست دارد.

ج. گروه حاكم فساد چشمگيرى دارد.

د. طبقه نخبه حاكم، بخش عمده اى از درآمد ملى را مى بلعد.

هـ. تكيه اصلى رژيم بر روى نيروى نظامى است و به ويژه پليس و نيروهاى انتظامى خشن عمل مى كنند.و . وابستگى به كانون هاى قدرت خارجى شديد است.

ز. رسانه هاى گروهى انحصاراً در اختيار رژيم هستند.

ح. نارضايتى از اوضاع اقتصادى فراگير است.

ط. عقايد بومى دستخوش تهاجم مستمرند.

نويسنده ايرانى كتاب تحليلى بر انقلاب اسلامى در مورد عوامل شتابزا مى نويسد: «سه نوع عامل شتابزا را مى توان نام برد:

1. عواملى كه بر قواى مسلح به طور مستقيم تأثير مى گذارند; مانند تأثير انضباط، اطاعت از فرماندهى، سازماندهى، تركيب و يا وفادارى از افراد نيروهاى نظامى.

2. عامل روحى نيروهاى انقلابى كه باور داشته باشند، مى توانند بر قواى مسلح حكومتى فائق آيند.

3. عمليات موفقيّت آميز يك گروه انقلابى كه موجب تقويت روحى و تشديد و افزايش فعاليت آن ها مى گردد.»(254)

معمولا مرحله انقلاب با خشونت آغاز مى شود آميزه اصلى اين خشونت درگيرى متقابل است. نكته حائز اهميّت ديگر آن كه انقلاب ها در مرحله برگشت ناپذيرى با يك برنامه ريزى منسجم آغاز نمى شوند، بلكه آغاز انقلاب معمولا پيش بينى نشده است. برينتون معتقد است: «انقلاب بالفعل هميشه يك رويداد و غير مترقبه است.»(255) مرحله انقلاب در ايران نيز به دنبال «فضاى باز سياسى» رژيم كه با هدف ارضاى خواسته هاى دموكرات هاى آمريكا اتخاذ شده بود، حوادثى پديد آورد كه بى اعتبارى آن را هويدا نمود. درست هشت روز پس از ميهمانى مجلل شاه به افتخار حضور كارتر در ايران; يعنى در تاريخ نوزدهم دى ماه 1356 رژيم با انتشار مقاله اى با عنوان ارتجاع سرخ و سياه به قلم فردى با نام مستعار رشيدى مطلق درصدد سنجش مخالفان خود برمى آيد. پيش از آن، در اوايل آبان ماه همان سال شهادت حاج آقا مصطفى فرزند مجتهد امام ـ كه رهبر انقلاب اين پديده را الطاف خفيه الهى مى نامد ـ از جمله عوامل شتابزا در آغاز انقلاب هستند. قيام قم، تبريز، اصفهان و تهران و توالى اين حركت ها در اعتراض به اهانت رژيم نمونه هاى آغازين حركت انقلابند. سقوط دولت هويدا و روى كار آمدن دولت آموزگار و نيز سقوط آن، رژيم را به اين نتيجه مى رساند كه درگيرى به صورت خشن و رو در رو اجتناب ناپذير است. حلقه مفقود شده اى كه مشروعيت ظاهرى رژيم را مورد ترديد قرار مى دهد و در جريان حكومت شريف امامى واقعه هفده شهريور رخ مى دهد كه در حقيقت واقعى ترين نقطه برگشت ناپذيرى انقلاب تلقى مى شود. بازگشايى مدارس و دانشگاه ها در مهر ماه 1357 موجبات تقويت مبانى مبارزه و تشديد خشونت رژيم مى شود. در چنين زمانى از انقلاب ها نقش رهبرى متجلّى مى گردد. بر اساس مطالعه انقلاب ها مى توان رهبرى آن ها را به سه دسته اساسى تقسيم كرد: «1. ايدئولوگ انقلاب، يا بنيانگذار مكتب فكرى و طراح ايدئولوژى انقلاب; 2. رهبر انقلاب يا قهرمان و فرمانده كل عمليات انقلاب; 3. زمامدار حكومت انقلابى يا سياستمدار و در واقع معمار جامعه بعد از پيروزى انقلاب.»(256) در انقلاب اسلامى ايران رهبر انقلاب در مرحله آغاز و پيروزى انقلاب تلفيقى از سه چهره رهبرى را به نمايش مى گذارد كه به قول ماروين زونيس نوع تلفيقى رهبرى و شكل جديد و منحصر به فردى از آن است. هجرت امام به پاريس و فعالتر شدن نقش رهبرى زير نظر گرفتن و هدايت قيامهاى زنجيره اى و تبديل آنها به موج مستمر انقلاب از هنرهاى رهبرى انقلاب اسلامى ايران است. اعتصاب كارگران صنعت نفت، كارگران ماشين سازى تبريز، ترمينالها، راه آهن و دانشگاهها و بسيارى از اقشار اجتماعى حول محور هفتم و چهلم شهداى هر حادثه در صحنه حفظ مى شوند. اعلاميه هاى كوبنده امام، تشويق و تبليغ مستمر روحانيون به عنوان تشكيلات انقلاب سبب عدم مشروعيت رژيم، فقدان اعتبار حاكمان، بروز رخنه در سران رژيم حاكم و نيز نيروى نظامى، ترديد مراكز خارجى در تداوم حمايت همه جانبه مى گردد. دولت نظامى ازهارى و دولت سوسيال دمكرات بختيار نمى توانند چه با خشونت و چه با شيوه هاى به ظاهر دموكرات مآبانه در برابر موج قيام مردمى استقامت كنند و مشروعيت از دست رفته نظام شاهى را بازگردانند. در حقيقت نخبگان رژيم به دليل آنكه قدرت درك شرايط انقلابى را نداشتند و يا با خشونت زايد الوصفى با آن برخورد كنند; يعنى همان چيزى كه به قول برژينسكى، سستى و بلاتكليفى حاكمان در برابر موج انقلابى مؤثرترين روش سقوط تلقى مى شد. هر چند موج خشونت و كشتار كه خصيصه هر انقلابى است، در دوران آغاز انقلاب تا پيروزى نيز وجود داشت; حجم و توان نظامى رژيم در عمل سركوبگرى به حدى وسيع بود كه اگر رژيم حاكم در به كارگيرى آن توفيق مى يافت شايد سرنوشت انقلاب به گونه اى ديگر رقم مى خورد. تدبيرهاى رهبرى انقلاب در پرهيز از درگيرى با نيروهاى نظامى و برخورد عاطفى با اين نيرو به موازات جدايى سياسى رهبران رژيم در اواخر عمر خود و نيز تأثير فرهنگ اسلامى روش تبعيت ملى از اجتهاد دينى سبب شد ارتش وفادارى خود را به رژيم به نحو احسن به نمايش نگذارد و آخرين سنگر و اميد رژيم را متلاشى كند. با از بين رفتن اعتماد به حمايت نظامى ارتش، گروه اليگارشى حاكم نيز كه انگيزه اى جز منفعت كانونهاى قدرت باندهاى درون آن عامل اتحادشان نبود، به سرعت از هم پاشيد و رژيم به يكباره ضمن از دست دادن حمايت، مقبوليت، مشروعيت و اعتماد به نفس در برابر موج توفنده انقلابى كه بر خلاف خصلت نامنظم اوليه به يك موج سازمان يافته تبديل شده بود و به طور مستقيم زير نظر رهبرى انقلاب عمل مى كرد; به قول ارتشبد قره باغى همچون برف ذوب شد و در گرماى 22 بهمن 1357 يك بار ديگر اين نظريه را ثابت كرد كه اگر توده ها به تضاد ميان ارزشهاى مسلط بر شيوه سياسى و ارزشهاى حاكم بر خود واقف شوند و از امكان اصلاح آن مأيوس گردند، انقلاب حتمى است.

/ 81