مقاله «انقلاب اسلامى، پاسخى متفاوت به سؤالى مشترك»، با هدف تحليل و تعليل انقلاب در چارچوب و كليّتى وسيع تر، به رشته تحرير درآمده است. اين مقاله در مجموع، ديدگاه هاى نه چندان متعارف ـ اما نه الزاماً نادرست ـ را عرضه داشته است. بديهى است كه صحت و سقم مطالب طرح شده، از سوى انديشمندان و خوانندگان بررسى خواهد شد.كلامِ محورى مقاله بر اين نكته تمركز دارد كه انقلاب اسلامى، به مثابه يك پديده تاريخى و عصرى، به ناگزير در كلّيتى فراتر و وسيع تر جاى دارد. بر اثر حضور و نفوذ تمدن برخاسته و شكل گرفته قرونِ اخير غرب و تماس و برخورد با جامعه ايرانى در وضعيتى كه به سر مى برد، تقطيعى تاريخى ايجاد شد و به تبع آن مستحدثاتى به وجود آمد كه انقلاب اسلامى در مواجهه با آن ها شكل گرفت و استعداد و توانايى خود را در معرض نقد و آزمايش گذارد. كلّيت مورد نظر، دو سؤال اساسى را براى جامعه ايران و جوامع مشابه كه عموماً مسلمان هستند، به همراه دارد. اين دو سؤال يكى تلاش براى فهم چيستى تحولات و نيروهاى محركه و تمدن جديد، و دوم تجويز و ارايه چه بايد كرد، در قبال آن چيستى مى باشد. انقلاب اسلامى تنها مدعى پاسخگويى به اين سؤالات اساسى و زير مجموعه هاى آن ها در ابعاد سياسى، اقتصادى، اجتماعى، علمى و ... نبوده، بلكه ديگر جناح ها و نيروها، هم در ايران و هم در ديگر نقاط، تلويحاً و يا تصريحاً سرگرم و درگير چنين وضعيتى بوده و هستند. در اين مقاله سعى بر اين نبوده است كه پاسخ ارايه شده از سوى انقلاب به بحث گرفته شود، بلكه كوشش بر آن متمركز بوده كه خود انقلاب در چنين زمينه و گستره وسيع ترى جاى داده شود و تبيين گردد. البته بسيارى از نكات به اجمال آورده شده و بسيارى مغفول مانده اند. چرا كه در حوصله يك مقاله نبودند و يا بيرون از توان و علايق علمى نويسنده قرار داشته اند.