در جامعه اسلامى پيامبر، با توجه به اصول و موزانه هايى كه بر مالكيت و نظام اقتصادى حاكم شد، ثروتمندان و اشراف نمى توانستند به استثمار و تكاثر ثروت بپردازند و عدالت اجتماعى و اقتصادى از عمده ترين اصول جامعه اسلامى به شمار مى آمد. اما اينك امام حسين(عليه السلام) پس از پنجاه سال كه از رحلت پيامبر مى گذرد با يك جامعه كاملا نابرابر مواجه است كه در آن، يك سو قريش و وابستگان به دستگاه خلافت به ويژه بنى اميه به ثروت هاى كلان دست يافته اند و از سوى ديگر اكثر آحاد مردم جامعه در فقر و محروميت به سر مى برند. جنگ هايى كه بين سپاه اسلام و دو امپراطور بزرگ ايران و روم، چند سال بعد از رحلت پيامبر به وقوع پيوست غنايم و اموال فراوانى را نصيب حكومت اسلامى ساخت و اما اين غنايم با رعايت رتبه ها و امتيازاتى خاص، نظير سبقت در اسلام بين مسلمانان تقسيم شد و زمين ها نيز به تملك سربازان فاتح در آمد. اكثر اين گروه كه به ثروت هاى كلان دست مى يافتند از قبيله قريش بودند كه از دوران جاهليت به بازرگانى و تجارت آگاهى داشتند و همين كه در نظام اسلامى اموال و ثروت بيش ترى نصيب آنان گرديد، شيوه زندگى پيشين خود را از سر گرفتند و روحيه مال اندوزى و جمع ثروت در آن ها زنده شد به اين ترتيب نوعى از اشرافيت معنوى (نظير سبقت در اسلام) معيارى شد براى كسب ثروت و مال بيش تر و ايجاد اشرافيت مادى و پس از آن، طبقه جديدى از ثروتمندان و اشراف با رنگ و لعاب اسلامى در جامعه به وجود آمده و به دنبال آن اصل عدالت اجتماعى و موازنه هاى اقتصادى اسلام در معرض تهديد و نابودى قرار گرفت.(86) قريش و به ويژه بنى اميه هنگامى كه توانستند نفوذ و قدرت بيش ترى در دستگاه خلافت اسلامى به دست آورند تحت عنوان «هبه» و «جايزه» به چپاول و غارت بيت المال پرداختند. افرادى همانند طلحه دويست هزار درهم و زبير ششصد هزار درهم از دستگاه خلافت اسلامى دريافت نمودند. اينك طبقه اى مقتدر و ثروتمند در جامعه اسلامى به وجود آمده بود، بين امويان و وابستگان آن ها كه داراى ثروت هاى فراوان بودند از يك سو و اكثر مردم كه در فقر و محروميت به سر مى بردند از سوى ديگر، شكافى عظيم پيدا گشت و با اين سيطره مالى و سياسى بود كه حزب اموى به تطميع و خريد افراد ذى نفوذ پرداخت و معاويه بناى «كاخ سبز» را در منطقه شام ايجاد كرد و به قدرت خود تحكيم بخشيد. تصاحب و غارت بيت المال از مهم ترين عواملى بود كه حزب اموى در جهت اغفال مردم و تهيه و تجهيز «سپاه شام» از آن استفاده كرد.ايجاد نظام طبقاتى و تبعيض و نابرابرى هاى اجتماعى، سبب شد تا نظام عقيدتى و اخلاقى جامعه نيز متحول شود و پذيرش معيارها و اصول اقتصادى مكتب اسلام براى مردم ميسر نگردد. ثروتمندان كه وضع فعلى جامعه را از نظر مادى به نفع خويش مى ديدند، اولين گروهى بودند كه در مقابل حكومت على به مخالفت و آشوب دست زدند و چون ديدند كه عدالت و ايجاد نظام اقتصادى اسلام بيش از هر چيز ديگر منافع آن ها را تهديد مى كند به اردوگاه بنى اميه پيوستند و مقدمات شكست خلافت امام را فراهم ساختند. معاويه همانند پادشاهان ايران و روم با تشريفات و تجملات بر مردم حكومت مى كرد و با سوء استفاده از بيت المال براى استمرار سلطنت اموى و جانشينى يزيد، رشوه هاى كلانى مى پرداخت و گروه هاى زيادى از مردم كوفه را با پول و ثروت فريب مى داد و به تطميع آنان مى پرداخت. از جمله وقتى «مغيرة بن شعبه» از طرف معاويه مأموريت يافت تا مردم كوفه را به بيعت با يزيد وادار كند، مال فراوانى به هواداران حزب اموى در اين شهر بخشيد و گروهى از مردم كوفه را به سركردگى پسر خود، نزد معاويه فرستاد تا با اعلام طرفدارى از ولايت عهدى يزيد وراثت سلطنتى امويان را مشروعيتى مردمى بخشند چون اين گروه به دربار حكومت رسيدند معاويه از پسر مغيرة پرسيد: پدرت دين اين مردم را به چند خريده است؟ وى جواب داد: هر يك را به سى هزار درهم.(87)در نتيجه اين حقيقت روشن مى شود كه اگر چه عواملى متعدد در سقوط ارزش ها و معيارهاى اسلامى در جامعه نقش داشته اند اما هيچ يك از آن ها به اندازه رواج روحيه دنيا طلبى و رغبت به مال اندوزى مؤثر نبوده است به گونه اى كه امام حسين(عليه السلام) در آستانه قيام مقدس خويش ماهيت اين مردم را چنين بيان مى كند:الناس عبيدالدنيا و الدين لعق الستهم يحوطونه مادرّت به معاشهم فاذا محصوا بالبلاء اقل الديانون.مردم بنده دنيا هستند، دين را تا آن جا مى خواهند كه با آن زندگى خود را سر و سامان دهند و چون آزمايش شوند دين داران واقعى بسيار كم خواهند بود.يكى از آسيب هاى مهم جامعه در آستانه قيام امام خمينى(رحمه الله)فاصله طبقاتى و بهره كشى سرمايه داران و طبقه ثروتمندجامعه از طبقات محروم و مستضعف مى باشد. ايجاد هسته هاى سرمايه دارى در ايران به وسيله نظام شاهنشاهى سبب شد تا وابستگان به دربار و ايادى دست نشانده شركت هاى چند مليتى با استفاده از پول نفت و فروش منابع طبيعى كشور به ثروت هاى كلان دسترسى پيدا كنند و به اين وسيله به چپاول ثروت ها و استثمار اقشار ضعيف جامعه بپردازند در مقابل اين عده محدود، اكثر آحاد مردم در شهرها و روستاها در فقر و مسكنت به سر مى بردند و هر روز به تعداد زاغه ها و بيغوله هاى اطراف شهرهاى بزرگ افزوده مى گشت. امام خمينى(رحمه الله) با اشاره به تحليل نظام اقتصادى از سوى دولت هاى بيگانه مى فرمايد:«استعمارگران به دست عمال سياسى خود كه بر مردم مسلط شده اند نكات اقتصادى ظالمانه اى را تحميل كرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسيم شده اند: ظالم و مظلوم. در يك طرف صدها ميليون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف ديگر اقليت هايى از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سياسى كه عياش و هرزه گردند. مردم گرسنه و محروم كوشش مى كنند كه خود را از ظلم حكام غارتگر نجات دهند تا زندگى بهترى پيدا كنند و اين كوشش ادامه دارد، لكن اقليت هاى حاكم و دستگاه هاى حكومتى جابر مانع آنها است. ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم. پشتيبان مظلومين و دشمن ظالم باشيم».(88)و تاريخ انقلاب اسلامى به خوبى نشان مى دهد كه محرومين و مستضعفين كه از اين آسيب ويرانگر (تسلط و بهره كشى اغنيا از فقرا) به شدت رنج مى بردند اولين اقشارى بودند كه به نداى امام خمينى(رحمه الله) لبيك گفتند و به كمك نهضت اسلامى شتافتند.