بررسى نظريه ساختارگراى اسكاچپول - رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسى نظريه ساختارگراى اسكاچپول

از آن جا كه اسكاچپول، نماينده شهير تئورى ساخت گرايى در تبيين انقلابات است، در اين جا به طور خلاصه به برخى انديشه هاى او در اين زمينه اشاره مى كنيم.

همان گونه كه پيشتر ذكر شد، كتاب معروف خانم اسكاچپول با نام «دولت ها و انقلاب اجتماعى» در 1972 منتشر گرديد. او در اين اثر با تاكيد بر سه ويژگى مهم، رئوس انديشه ساخت گرايى را ترسيم مى نمايد و آن چه را كه در تبيين يك انقلاب بدان حاجت است بر مى شمارد.

از ديدگاه او، هر انقلابى بر مبناى سه فاكتور قابل تحليل است: 1) ساخت نظام بين المللى; 2) ساخت اقتدار; 3) ساخت دهقانى.

در تئورى اسكاچپول، به مؤلفه هايى همچون رهبرى، ايدئولوژى، كارگزاران تاريخى و كنش گران، احزاب سياسى، چندان اهميتى داده نمى شود. همچنين، در جبهه دولت مستقر نيز شخصيت اقتدار گراى ديكتاتور، سازمان هاى نظامى، پليسى و امنيتى، و. . . از نظر او عواملى نيستند كه بتوانند در كُند كردن روند حركت انقلاب نقشى داشته باشند. در اين ديدگاه انقلاب بيشتر ماهيتى جبرى دارد، تا ارادى.

انقلاب اسلامى ايران، زمينه اى شد براى بازبينى اين نظريه توسط خانم اسكاچپول توجه به انقلاب اسلامى و بررسى مؤلفه هاى موجود در آن، او را به اين نتيجه هدايت كرد كه چند فاكتور موجود در اين انقلاب هر يك به نوبه خود، يك نابهنجارى براى نظريه او به حساب مى آيد. اين عوامل چندگانه عبارتند از:

1. چرا ساخت دولت در ايران با سرعتى باور نكردنى فرو پاشيد؟ نظام گسترده بروكراتيك و ارتشى قدرتمند با هم پيمانان و پشتيبانان بين المللى، بدون بروز يك بحران مالى در هم ريخت.

2. ساخت سياسى نظام شاهنشاهى، تحت هيچ گونه فشار بين المللى نبود. شرايط و اوضاع جهانى همه با او همسو و هم صدا بودند. اما با اين همه نتوانست در مقابل حركت انقلابى مردم تاب آورد. به عنوان مثال، در انقلاب روسيه، ما با سر رسيدن «قطار انقلاب» از آلمان مواجهيم. اوضاع بين المللى چندان براى حكومت تزار خوشايند نبود و وى درگير يك جنگ خانمان سوز بود. لذا اين امر به فروپاشى آن انجاميد.

3. انقلاب ايران، توسط دهقانان به پيش برده نشد، در حالى كه در نظريات ساختارگرا اين دهقانان ستم ديده و بى زمين و... هستند كه محمل مادى انقلاب اند.

4. از ديد ساختارگرايان، انقلاب ها «اتفاق مى افتند» (happen)، نه اين كه ساخته شوند. معماران انقلاب وجود خارجى ندارند و به افسانه شبيه ترند. انقلاب چون كودتا، جنگ هاى داخلى، ترورها، يا اغتشاش ها نيستند كه تاريخ شروع و خاتمه مشخصى داشته باشند و همه چيز از قبل در آن تدارك ديده شده باشد. انقلاب به اراده كسى، اداره و ساخته نمى شود. اما گويى در انقلاب ايران نوعى «ساخته شدن» و «معمارى» وجود دارد. عنصر رهبرى، ايدئولوژى، نحوه بسيج توده اى، بسى عاقلانه و مطابق با روال و روند به پيش مى رود. گويى رهبرى انقلاب آن را گام به گام معمارى مى كند و هندسه آن را ترسيم مى نمايد.

بارى; اين عوامل هر يك به منزله يك نابهنجارى تئورى او را تهديد مى كرد. اسكاچپول در 1982 مقاله اى تحت عنوان «دولت و اسلام شيعى در انقلاب ايران» نوشت و در طى آن كوشيد تا توانايى از دست رفته را به پيكر تئورى خود باز گرداند. خلاصه راه حل او اين است كه دولت هاى رانتى، كه به بركت عوايد باد آورده اى همچون دلارهاى نفتى اداره مى شوند، مى توانند مستقل از طبقات اجتماعى باشند. مخارج اين دولت ها و هزينه هاى تشكيلات عظيم بروكراسى در آن ها از طريق اخذ ماليات هاى عمومى فراهم نمى آيد تا آن را به طبقات اجتماعى متكى سازد; بلكه سودهاى باد آورده و عوايدى كه به اين منافع اتكا ندارند پشتوانه مالى اين دولت ها به شمار مى آيد. همين مسأله به نوبه خود به نقطه ضعف اين نظام مبدل شده و به مثابه پاشنه آشيل در آن ها است. و هنگامى كه انقلابى در شرف وقوع است تمام طبقات عليه آن موضع گرفته و دولت خود را فاقد هرگونه پايگاه اجتماعى مى بيند (چون از قبل به آن حاجتى نداشتهاست).

اسكاچپول، همچنين با توجه به عنصر شيعى، به اهميت ايدئولوژى در انقلاب نيز توجه كرد، و آن چه را كه تقريباًدر نگاه ساختار گرايان به هيچ گرفته مى شد برجستگى مى بخشد.

/ 81