روحانيت - رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روحانيت

حال با توجه به نقش بسيار مهم روحانيون و بازار در موفقيت انقلاب اسلامى به اين سؤال باز مى گرديم كه چرا اين دو قشر در ائتلاف انقلابى چند طبقه اى، تفوق يافتند و توانستند كار ويژه تاريخى خود را به عنوان سازندگان اجماع، اعمال كنند. با استفاده از مفهوم بندى تيلى، مى توان گفت كه منافع مشترك گروه، تشكل و بسيج، كنش جمعى را تعيين مى كند.(42) در مورد منافع، پيش از اين بحث شد. در اينجا به مسايل مربوط به بسيج و تشكل مى پردازيم. بسيج به «ميزان منابع تحت كنترل جمعى [گروه] مدعى [قدرت]» اشاره دارد.(43) تيلى نيز مانند بسيار از ديگر نظريه پردازان بسيج منابع از تحليل بازار براى عملياتى كردن [مفهوم] منابع استفاده مى كند. معيار اصلى «سرشت ذاتى» منابع است و نه كاربرد آن ها. اين استدلال او را به تبيينى اقتصادگرايانه هدايت مى كند. به همين دليل است كه مى گويد:

اگر ما واقعاً سطح فعلى بسيج را در ميان گروه هاى متعدد مقايسه مى كنيم يا مى كوشيم تغيير گروه در طول زمان را ارزيابى كنيم، بهتر است به عوامل توليد اقتصاد دانان برگرديم: زمين، نيروى كار، سرمايه و شايد كارشناسى فنى. از آن جا كه همه منابع ارزش هاى بازارى (market values)، مشخصى در ميان كل جمعيت دارند. اتكا به عوامل توليد به ما كمك مى كند نرخ عوايد منابعى را كه در عرصه سياسى صرف مى شود مشخص كنيم.(44)

اين تحليل، تيلى را وامى دارد تعهد، وفادارى و تكليف را از فهرست حذف كند و آن ها را صرفاً شرايط مؤثر در احتمال ارايه منابع در صورت تقاضا تلقى نمايد. فهرستى كه اوبرشال از منابع ارايه مى كند شامل هر چيزى است «از منابع مادى تا منابع غير مادىِ اقتدار، تعهد اخلاقى، اعتماد، دوستى، مهارت، عادات سخت كارى و غيره.»(45) گامسون منابع را بر اساس «ابزار كاربرد» شان تعيين مى كند.(46)شواهدحاكى از اهميت تعهد، احساس تكليف و وفادارى در مورد ايران است، زيرا كاربرد اينها بود كه طرح كنش جمعى عليه دولت را تغيير داد.

استفاده گسترده از مراسم تشييع و ترحيم براى بزرگداشت خاطره شهدا، اجتماعات مختلف را گرد هم مى آورد و آن ها را به رهبرى انقلاب پيوند مى داد. در جامعه شيعى هميشه از شعائر مذهبى، يعنى مراسمى براى احياى مفاهيم صبر و فداكارى، استفاده شده است. به علاوه، در تقويم اسلامى، مناسبت هاى زيادى هست كه شيعيان آن ها را با برگزارى گردهمايى هايى گرامى مى دارند و در آن ها روحانيون نقش اصلى را در يادآورى مصايب مشترك كل جامعه ايفا مى كنند. اين سنت ها كه در فرهنگ و تجربه جمعى مردم جاى گرفته اند، در واقع، از نظر ايجاد حس تعهد و تكليف كه به نوبه خود مى تواند براى تضمين عمل جمعى مورد استفاده قرار گيرد، اهميت زيادى دارند. فيشر «شماهاى تفسيرى» اصلى و وحدت بخشى را كه به عنوان مجموعه اى از منابع نمادين عمل مى كند پارادايم كربلا مى نامد كه درك مشتركى از شهادت امام حسين(عليه السلام)در كربلا محسوب مى شود.

پارادايم كربلا داستان [امام] حسين(عليه السلام)، يعنى سومين بخش افسانه اصلى محمد(صلى الله عليه وآله)، على(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)است. اين بخش از نظر عاطفى شديدتر و متمركزتر از دو بخش ديگر است و تقريباً در همه سخنرانى هاى مذهبى مردمى به آن اشاره مى شود، اما درك آن فقط به عنوان نقطه اوج داستان على(عليه السلام)ممكن است. كانون توجه آن، نظام جبارانه فاسد و ظالمى است كه مكرراً [در اين جهان ]بر وفادارى استوار بر حقيقت محض پيروز مى شود; توان بالقوه سياسى پنهان و هميشگى آن براى چارچوب بخشيدن به نارضايتى هاى كنونى يا پوشاندن آن از همين جا نشأت مى گيرد.(47)

پارادايم كربلا به عنوان يك چارچوب معنايى برنامه ريزى شده، كل منابع و نمادهاى موجود فرهنگى را با قدرت بسيار در خود جذب مى كرد و آن را در معرض استفاده به منظور بسيج توده اى قرار مى داد. به قولى، پارادايم كربلا حماسه اى ارزشى با توان بسيجى بسيار زياد محسوب مى شد(48) كه بر اساس تجارب مذهبى روزمره و تاريخ اجتماعى ـ فرهنگى ملت، شكل گرفته و ابزارى بود كه به نارضايتى هاى موجود و تلاش براى يافتن شيوه هايى براى بيان و بسيج، كه خود بخشى از نظام فرهنگى بودند، معنا مى داد. بازيگران ناچار نبودند خارج از نظام معنايى مشتركى كه وجود داشت به جستجوى اعتبار تجربى برآيند (منظور از تجربى در اينجا تأكيد بر برداشت بازيگران از مشكلات و مصايب موجود است; نظام هاى فرهنگى آن ها نيز وجود اين مشكلات را تأييد مى كردند).(49)

نظام هاى معنايى هم منابع و هم شيوه هاى بيان و توجيه كنش در جهت تعقيب اهداف جمعى محسوب مى شدند. نظام هاى اعتقادى كه بنيان بين الاذهانى داشتند نه تنها ذخيره اى از منابع محسوب مى شدند كه امكان استفاده از آن ها وجود داشت، بلكه هويتى جمعى نيز ايجاد مى كردند كه منابع غير فرهنگى را نيز مى توانست به خدمت گيرد و ارايه آن ها را تسهيل كند.(50) تيلى با در نظر گرفتن ارزش بازارى براى منابع زبانى يا بين متنى (intertextual)، آن ها را در حاشيه قرار مى دهد. اين منابع صرفا كاربرد ساير منابع، نظير پول، زمان، مهارت، سلاح و غيره را تحت تأثير قرار مى دهند. در مقابل، من معتقدم كه نمادهاى فرهنگى و زبانى توان بسيج مستقلى دارند و اگر در موقعيتى استراتژيك مورد استفاده قرار گيرند، مى توانند موجد كنش جمعى توده اى شوند. روحانيون به عنوان بخش لايتجزاى اين چارچوب، معنا و فرهنگى از نظر تعريف كشمكش و پارامترهاى آن، از امتيازى ساختارى برخوردار بودند. در واقع، رهبرى اجتماعى آن ها براى استخراج منابع از ساير طبقات اجتماعى، خصوصاً بازاريان كه اتحاد مستحكم آن ها با روحانيون از نظر فرهنگى تعريف شده بود و تداوم تاريخى داشت، از اهميت زيادى برخوردار بود. با اوج گيرى فرآيند انقلابى، روحانيون با استفاده از منابع فرهنگى توانستند حس يگانگى افراد و گروه ها با ايدئولوژى جنبش را تقويت كنند.

روحانيون علاوه بر منابع فرهنگى اى كه پيوندى ارگانيك با آن ها داشتند مى توانستند از شبكه هاى تشكيلاتى موجود در چارچوب ساختار اجتماعى استفاده كنند. اگر چه دانشمندان حوزه جنبش هاى اجتماعى(51) به ساختارهاى سازمانى موجود به عنوان متغيرى مهم در موفقيت جنبش توجه داشته اند، اما انقلاب اسلامى ايران به طور خاص، بعد جديدى به درك ما از نقش آن ها افزوده است. نمادگرايى زندگى مذهبى به شدت در شبكه هاى گسترده سازماندهى جمعى و محلى تنيده شده بود. تعداد زيادى از مساجد محلى و هيأت ها و انجمن هاى مذهبى به عرصه اى براى تجمع و تبادل اخبار و اطلاعات در مورد فعاليت هاى جارى رژيم و نيز انقلابيون تبديل شده بود.(52) انتشار سخنرانى ها و پيام هاى مذهبى همراه با نمادگرايى و استعاره هاى مذهبى، نقش روحانيون به عنوان حاملان ايدئولوژى انقلابى اسلام را بيش از پيش تحكيم مى كرد. اصناف بازار، كه به طور سنتى با مساجد محلى رابطه داشتند، مجموعه اى ديگر از شبكه هاى محلى متداخل را فراهم مى كردند. اين انجمن ها بر خلاف بسيارى از سازمان هاى مسئول جنبش هاى اجتماعى در ليبرال دموكراسى ها، از سوى فعال گرايان خارجى شكل نگرفته بودند، بلكه به عنوان نهادهاى موجود اجتماعى كه نقششان در همبستگى اجتماعى و بسيج جمعى غيرقابل انكار بود، متحول شدند.(53) به همين دليل، مساجد و ساير شبكه هاى انجمنى در مقابل سركوب دولت از مصونيت نسبى برخوردار بودند. دولت نمى توانست به سهولت مساجد و حوزه هاى علميه را ببندد، در نتيجه، آن ها به يكى از اركان بسيج جمعى تبديل شدند.

سازمان روحانيت، كه بر خلاف كليساهاى مسيحى، ساختارى سلسله مراتبى ندارد، بعد از دهه 1330 بسيار بهبود يافت. نوعى انقلاب تشكيلاتى به ابتكار مرحوم آيت ا... العظمى بروجردى در تشكيلات روحانيت ايجاد شد و روش هاى جديد دفتردارى، ساز و كارهاى نظارتى براى كنترل بيشتر روحانيان محلى و معيارهاى منظم ترى براى پذيرش و ارزيابى شكل گرفت.(54) اين تحول به بنيانى براى ظهور شبكه كارايى از روحانيون و سازمان هاى مذهبى محلى تبديل شد. اين شبكه فرهنگى بر اثر دو عامل در خدمت انقلاب قرار گرفت.

عامل نخست، ظهور امام خمينى(قدس سره) بود كه به نخستين نظريه سياسى نظام مند طى چند نسل اخير مجهز بودند. ايشان در سلسله سخنرانى هايى كه بعداً تحت عنوان حكومت اسلامى يا ولايت فقيه منتشر شد، از استدلالى نظرى براى اثبات جدايى ناپذيرى سياست و مذهب استفاده كردند. بنيان استدلال ايشان اين برداشت بود كه تمايز مصنوعى ميان حوزه هاى سياسى و اخلاقى، بدعت نامعقولى است كه بعد از عصر طلايى اسلام باب شده است. نوآورى نظريه سياسى امام خمينى(قدس سره)در كاربرد گسترده استدلال منطقى براى اثبات اقتدار فقيه نهفته بود. همان طور كه فيشر مى گويد به نظر ايشان اين نكته كه روحانيون وارثان ائمه هستند بيشتر مبتنى بر استنباط منطقى است(55). به اين ترتيب، «مرام منطقى» اسلام به عنوان بنيانى براى داعيه مسلمانان در مورد قدرت مشروع، به كار گرفته مى شود.

ثانياً، امام خمينى(قدس سره) طى دوران تدريس در حوزه علميه قم چند صد طلبه را آموزش دادند كه نسل جديدى از روحانيون را تشكيل دادند(56). اينان كه عميقاً متعهد به فلسفه سياسى امام خمينى(قدس سره) بودند، منابعى را گرد آورده، و ساختار تشكيلاتى سازمان مذهبى را احيا كردند و بدين ترتيب، توان آن را براى كنش جمعى افزايش دادند. شكل گيرى يا حرفه اى شدن اين سازمان ها نبود كه در موقعيت جنبش مؤثر بود (هر چند كه كارايى فزاينده در شبكه ارتباطى بسيار اهميت داشت)، بلكه احياى زير ساخت تشكيلاتى كه در تار و پود ساختار اجتماعى جاى گرفته بود، باعث بسيج توده اى شد. ساز و كارهاى درون زا و نه منابع سازمانى خارجى براى توسعه سازمان جنبش اهميّت زيادى داشتند. به عبارت ديگر، مشاركت كنندگان در جنبش لازم نبود براى ايجاد الگوى سازمانى جديد و كارآمد به سازمان دهندگانى از خارج تكيه كنند، زيرا از قبل متشكل بودند.(57) من معتقدم كه ديدگاه سازمانى اى (entreprenurial perspective) كه مك كارتى و زالد مهمترين سخنگويان آن هستند(58)، براى پرداختن به ويژگى هاى سازمانى جنبش انقلابى موفق ايران، كفايت نمى كند. تيلى نيز كه اهميت زيادى براى تشكيلات، ويژگى ها و پويايى هاى درونى آن قايل است از مفهوم بندى سازماندهى باز مى ماند، يعنى آن فرآيندى كه طى آن پيوندهاى موجود ميان مشاركت كنندگان در جنبش و اهداف جنبش پيوسته از طريق تجارب مشترك ذهنى اى كه با بخشى از شبكه اجتماعى موجود پيوند خورده باز توليد مى شود.

در مجموع مى توان گفت كه ائتلاف روحانيون ـ بازار از امتياز چشمگيرى نسبت به ساير چالشگران برخوردار بود، زيرا منابع استراتژيكى را در كنترل جمعى خود داشت. اين كنترل بر منابع و توان ارايه آن ها بخش لاينفكى از يك نظام معنايى تأسيس شده اجتماعى ـ فرهنگى بود كه بخش عمده آن را روحانيون تعريف مى كردند. علاوه بر اين، ويژگى ذاتى اين منابع فرهنگى باعث شد كه دولت نتواند قدرت بسيج روحانيون را مانند ساير چالشگران از ميان ببرد. هنگامى كه شرايط ساختارى فرصت را پيش آورد، روحانيون وارد صحنه شدند و نقش تاريخى خود را درهدايت كنش جمعى توده اى، اما اين بار با هدف تأسيس دولت اسلامى، ايفا كردند. دعاوى فوق الذكر در مورد جايگزينى دولت، نتيجه ظهور حاكميتى دوگانه بود كه اينك بدان مى پردازيم.

/ 81