شايد كمتر پديده و موضوعى را بتوان همانند يك انقلاب مورد مطالعه و تحقيق قرار داد و مفروضات و پيش داورى ها، ذهن و قلب محقق و پژوهشگر را هدف نگرفته باشند. تحليل و تعليل انقلاب همواره در معرض حساسيت هاى فردى و جمعى قرار دارد. مفروضات و حساسيت ها، كمتر اجازه مى دهند كه به طور نسبى ارزيابى و تحليل واقع بينانه اى از انقلاب به عمل آيد. انقلاب در نزد پيروان و طرفداران آن، در هاله اى از احترام و تجليل شبه عارفانه اى فرو پيچيده مى شود، و از سوى ديگر مخالفان و دشمنان آن جز مجموعه اى از جهالت و يا خباثت، نكته قابل توجهى در آن نمى بينند. كافى است كه به مواضع، برداشت ها و برخوردهاى معاصرين، به ويژه دست اندركاران له و عليه انقلابات مهمى چون انقلاب فرانسه، روسيه و يا در حال حاضر انقلاب اسلامى توجه نماييم تا چگونگى دخالت و تأثير مفروضات و حساسيت ها، خود را نمايانگر سازند. ساخت ذهنى و روانى ناظر در مطالعه و تفسير انقلاب، نقش ويژه اى را عهده دار مى گردد و ناخواسته و نادانسته، در اسناد و حوادث مربوط به انقلاب تفحص كرده و نتايجى را از آن استنباط و استخراج مى كند كه پيشاپيش به شكل تصريحى و بيشتر تلويحى در اعماق ذهن و خواسته اش جوانه زده بودند.و جود مفروضات و حساسيت ها و بى توجهى نسبت به پس راندن آن ها از حيطه مقام جمع آورى اطلاعات و مقام قضاوت، نبايد ما را در موضعى پوزيتويستى و يا آن گونه كه در قرن بيستم اصلاح شد، پوزيتويسم منطقى و گستره آن در علوم انسانى اجتماعى، با نام رفتارگرايى و يا ما بعد رفتارگرايى قرار دهد. در پوزيتويسم منطقى كه مبناى رفتارگرايى و ما بعد رفتارگرايى است، به زبان فيزيكاليستى ارج و قرب بسيار داده مى شود و متقابلا از تعابير و اصطلاحات غير قابل مشاهده و آزمون به شدت اجتناب مى گردد. با تضعيف رهيافت هاى علمى پوزيتويست ها و ايضاً نقد ناقدان كه دانش را نبايد به حيطه علوم فرد كاست، و تلاش هايى كه در چارچوب تفاسير با در نظر گرفتن ويژگى هاى متون، آثار و در يك كلام پديدارهاى انسانى به عمل مى آيد، اين فرصت فراهم شده است كه از افراط و تفريط حتى الامكان اجتناب شود. منظور از افراط و تفريط، ناديده گرفتن تأثير مفروضات و عدم نقادى آن ها از يك سو و توهم اين كه مى توان به شناختى ناب و فارغ از هر گونه مفروضات و حساسيت هاى پيشينى دست يافت از ديگر سو است. با اين خلاصه، بايد گفت و اذعان داشت كه تحليل گر و پژوهشگر انقلاب نمى تواند، نگاهى به تمامى و ابتدا به ساكن به مفاهيم و حوادث رقم زننده و دربرگيرنده يك انقلاب داشته باشد ولى مى تواند با برخوردارى از روش هاى مناسب و جهد بليغ تا حد بسيارى با مفروضات خود آشنايى به هم زده و در صورت لزوم به كنترل نسبى آن ها اقدام نمايد.