رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) - نسخه متنی

حاتم قادری، محمدهادی سمتی، غلام حیدر ابراهیم بای سلامی، سعید ارجمند، ناصر هادیان، تدا اسکاچپول، رابرت دی. لی، علی رجبلو، حمیرا مشیرزاده، سعید حجاریان، جان فوران، احمد گل محمدی، رضا رضائی؛ ترجمه: عباس زارع، محسن امین زاده، مهرداد وحدتی دانشمند؛ گردآوری: عبدالوهاب فراتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

د. انگيزه هاى سياسىواخلاقى حاميان انقلاب و اهميت اندك منفعت طبقاتى

انگيزه سياسى ممكن است به انگيزه حفظ يا بازپس گيرى امتيازات سياسى و نهاديى كه تهديد شده اند يا به يغما رفته اند و انگيزه كسب قدرت سياسى به واسطه عضويت در جامعه سياسى و نهايتاً، كنترل آن توصيف شود.

در وجه منفى، انگيزهِ اخلاقىِ حمايت از انقلاب، ممكن است از محكوميت و طرد يك رژيم، ريشه گيرد چه آن كه ظالم است، يا سرسپرده قدرت هاى خارجى است و يا به دليل آن كه ابزار بسط فرهنگ بيگانه و تضعيف ارزش هاى فرهنگى و مذهبى اصيل و سنتى است. محكوميت اخلاقى رژيم هم چون ظالم بودن، ممكن است به نوبه خود دليل اين باشد كه به صورت رژيمى استبدادى درك شود، يا ممكن است دليل حس محروميت نسبى باشد.

در وجه مثبت، انگيزه اخلاقى حمايت از انقلاب، ممكن است از پذيرش اسطوره مدرن انقلاب به مثابه كنش آزادى بخش جمعى، نتيجه شود. سرانجام، منفعت طبقاتى به مثابه انگيزه اى براى حمايت انقلاب مى تواند عمل كند، چنان كه منافع اقتصادى يك طبقه (كه به گونه اى با فضيلت موقعيت آن ها در شرايط يا نظام توليد، توصيف شده) بدين سان حمايت شده يا افزون مى شود. با اين شِما، انگيزه هايى را كه مى توان به صورتى موجّه و معقول به گروه هاى اجتماعى كه انقلاب را در برابر شاه حمايت كردند، نسبت داد، ارزيابى مى كنيم.

انگيزه هاى سياسى و اخلاقى، در منش حاكميت دينى شيعى تنگاتنگ به هم تنيده شده است. منفعت مادى اوليه رهبران روحانى، به دست آوردن مجدد امتيازات و كاركردهايى بود كه آن ها در نتيجه تمركز دهى و نوسازى دولت از دست داده بودند. اين معنى حقيقت داشت كه رهبران روحانى مبارز كه از بستر سنتى شهرى برخاسته بودند، به هنگام انقلاب در سنين چهل يا پنجاه سالگى خود بودند و آگاهى دقيقى از خلع يدهاى حاكميت دينى شيعى از سوى دولت پهلوى داشتند. روحانيانِ مبارزِ جوان تر كه عمدتاً ازمناطق روستايى و شهرهاى كوچك سر كشيده بودند، همه جاده هاى ارتقاى اجتماعى (UpwardSocialMobility)در حرفه و تخصّصشان را تحت حكومت پهلوى ها بسته ديدند. آنان انتظار داشتند، حكومت اسلامى برايشان ترقّى اجتماعى سريع و الحاق كامل به نظام سياسى را تضمين كند.(110)

رهبران روحانى و طلاب مبارز هر دو به لحاظ اخلاقى، نسبت به گسترش فساد، بى بندوبارى و فرهنگ بيگانه در رژيم پهلوى بر آشفته بودند. فرزند [ امام ]خمينى در عبارتى مهم، اعضاى محافظه كار حاكميت دينى شيعه را كه به حمايت از انقلاب عليه شاه پرداختند، به عنوان افرادى كه انگيزه آنان كاملا اخلاقى بوده، توصيف كرد.

انگيزه هاى سياسى و اخلاقى در فعالان اسلامى غير مذهبى كه به شدّت سياسى شده بودند، نيز به هم تنيده بود. اين نسل اول از دانشجويان و فارغ التحصيلان شهرستانى و دون پايه طبقه متوسط، اكثراً در علوم كاربردى و مهندسى، ورود خود را به رتبه هاى بالاى غربى شده جامعه و سِمَت هاى بالاى دولتى، ممنوع يافتند. آن ها هم چنين، با آرزوى رفع اين گونه موانع از ارتقاى اجتماعى، از سر راه خود تحرك مى يافتند. هر گونه منفعت طبقاتى غير از آرزوى كسب قدرت و ورود به نظام سياسى را به اين گروه جوان «خرده بورژوا» نسبت دهيم، بى معنى خواهد بود [بواقع انگيزه آنان] ورود براى صعود بر پلكان اجتماعى و خاتمه دادن به يك آب و هواى فرهنگى بود كه آن را بيگانه يافتند و از آن عميقاً رنجيدند.

انگيزه هاى طبقه متوسط جديد علاوه بر سياسى، اخلاقى هم بود. كثيرى از اعضاى آن (شامل زنان، طبقه متوسطى كه به تازگى بسيج شده بود و به نحو چشمگيرى در تظاهرات ضد شاه رخ نمود) ورود به جامعه سياسى را خواستار شدند. آنان رژيم پهلوى را استبدادى شمردند و اسطوره انقلاب را پذيرا شدند. در عين حال، بايد خاطر نشان كرد قوّت اسطوره سياسى انقلاب، طبقه متوسط جديد بويژه زنان را وادار ساخت تا برغم منافع طبقاتى خويش به جنبش اسلامى انقلابى ملحق شوند.

بورژوازى سنتى شامل تجّار بازار، خرده بورژوازى حرفه هاى توزيعى، و صنعت گران اتحاديه هاى صنفى بازار، يك گروه اجتماعى بود كه برايش منفعت طبقاتى انگيزه نخست در براندازى شاه بود. اين گروه ها به واسطه سياست هاى توسعه اقتصادى دولت، احساس تهديد نمودند كه (در ميان ديگر چيزها) آنان را از دسترسى آسان به اعتبار خويش محروم ساخت; آن ها هم چنين از تعدّى بخش مدرن اقتصاد به قلمرو آنان در شكل رقابت كالاهاى ساخت ماشين و شبكه هاى جديد توزيع سوپرماركت ها و فروشگاه هاى زنجيره اى به وحشت افتادند. به اين منفعت طبقاتى برانگيزنده، يك احساس محروميت نسبى، كه ناشى از منافع سرشار حاصله، توسط كارخانه داران مرتبط با دربار بود، افزوده شد، همان گونه كه رنجش قابل ملاحظه اخلاقى برخاسته از ناديده انگارى اسلام و ارزش هاى سنتى، زير نفوذ فرهنگ خارجى مزيد آمد.

/ 81