4. مرحله تنجز تكليف و مسئوليت مكلّف: مسلماً مشروط است به قدرت مكلّف. توضيح (1): ظاهر خطاب آن است كه بداعى بعث است بنابراين جعل مشروط به قدرت است. توضيح (2): ثمره مشروط بودن اصل جعل (نه صرف تنجز تكليف) به قدرت در وجوب قضا ظاهر مى شود زيرا اگر اطلاق خطاب، مشروط به قدرت نباشد مى توان به دلالت التزامى اش بر وجود ملاك استدلال كرد و قضا را واجب دانست. ولى اگر چنين اطلاقى نباشد و دلالت مطابقى مشروط باشد به قدرت پس از آنكه دلالت مطابقى با پايان يافتن وقت منتفى شد، دلالت التزامى خطاب مبنى بر وجود ملاك در حال عجز هم به جهت تبعيت دلالت التزامى از مطابقى منتفى مى شود. (همان، ج 2، ص 235 و ج 3، ص 303)
153 - فروض ارتفاع قدرت:
1. گذشت زمان واجب با عصيان. 2. تعجيز مكلّف از اتيان واجب. در هر دو صورت مسؤليت باقيست ولى تكليف باقى نيست زيرا تكليف محركيت ندارد. بنابراين، بايد گفت لا اضطرار بسوء الاختيار لاينا فى الاختيار عقابا ولكنّه ينا فيه خطابا. نظر مصنف حلقات: اضطرار با اطلاق خطاب نسبت به اين مورد تنافى ندارد. چون قدرتى كه شرط تكليف است قدرت حدوثى است نه بقائى. (همان، ج 3، ص 308)
154 - فروض تكليف متعلق بغير مقدور:
1. تمام حصص غير مقدور است. 2. بعضى حصص مقدور است.
155 - دو نظريه در تكليف به حصص:
1. تنها تكليف به حصه مقدور مجاز است (نائينى). 2. تكليف به جامع بين حصه مقدور و غير مقدور مجاز است چون جامع بين مقدور و غير مقدور مقدور است (و هو الصحيح) بنابراين اتيان صدفه اى غير مقدور اتيان به واجب است.