284 - فروض دوران بين متباينين به تباين عام و خاص مطلق:
1. تخيير عقلى محتمل مثل علم به وجوب مردد بين متعلق باكرام زيد كيفما اتفق يا باهداء كتاب به او. 2. تخيير شرعى محتمل مثل علم به وجوب مردد بين متعلق به احدى الخصال الثلاث يا به عتق خاصه. توضيح: در عالم عنوان و مفهوم، تعيين و تخيير دو عنوان متباين هستند گرچه در خارج اقل و اكثرند و عروض و تعلق وجوب هم به عناوين است (بما هى مرآت) نه به خارج (كه ظرف سقوط است) پس علم اجمالى در اين مورد هم تحقق مى يابد.
285 - عدم تنجز علم اجمالى در دوران بين تعيين و تخيير:
علم اجمالى در دوران بين تعيين و تخيير منجز نيست; به اين دليل كه ركن و شرط سوم كه شمول علم نسبت به دو طرف است با قطع نظر از تعارض حاصل نيست زيرا با عدم جريان اصل برائت نمى تواند نسبت به جامع جارى بدليل لزوم مخالفت قطعيه، برائت در مورد وجوب تعيينى - كه طرف ديگر علم اجمالى است - بدون معارض جارى مى شود. بنابراين مكلف ميتواند جامع را در ضمن غير محتمل التعيين اتيان كند.
استصحاب
286 - تعريف استصحاب:
الاستصحاب هو الحكم به بقاء ما كان.
287 - دو نظريه درباره ماهيت استصحاب:
1. استصحاب اصل عملى است بدون لحاظ كاشفيت آن. 2. استصحاب اماره است به ملاك كاشفيتش از بقاء ما تيقّن حدوثه.
288 - قواعد مشابه استصحاب:
1. قاعده يقين: تعلق شك بنفس متيقن سابق، نه به بقاء آن، پس در اين قاعده نقض واقعى يقين سابق مى كنيد. 2. قاعده مقتضى و رافع: يعنى با احراز مقتضى و شك در وجود مانع، حكم به ثبوت مقتضى مى شود. اختلاف اين قاعده با استصحاب در متفاوت بودن متعلق يقين و شك است ولى در استصحاب متعلق هر دو يكى است. توضيح: ملاك كشف در استصحاب بقاى حادث و در قاعده يقين عدم خطاى در يقين و در مقتضى و رافع مؤثر بودن مقتضى در معلولات خود است.