1. استقراء: بررسى تعداد زيادى از احكام و مشاهده اشتراك آنها در حالت واحدى و استنتاج اينكه مناط و ملاك در حكم وجود آن حالت است. اين استنتاج عادتاً به يقين نمى رسد. 2. قياس: احصاء حالات و صفاتى كه مى تواند ملاك حكم باشد وظن به اينكه يكى از آنها مناط حكم است (با تامل و حدس و استناد به ذوق شريعت) و آنگاه تسرّى حكم به هر موردى كه مناط در آن وجود دارد. اين هم دائما ظن است زيرا كشف مناط از آن حدسى است.
223 - اقسام اصول عمليه (عقلى و شرعى):
1. عقلى: وظايف عقلى عملى كه به حق الطاعة (اثباتى يا نفى) برمى گردد مثل اينكه اشتغال يقين مستدعى فراغ يقينى است و يا قاعده قبح عقاب بلا بيان. 2. شرعى: احكام طريقى ظاهرى كه به داعى تنجيز احكام شرعى و يا تعذير آنها جعل شده است.
224 - تفاوتهاى اصول عمليه عقلى و شرعى:
1. اصل عملى شرعى، حكم شرعى است و اصل عملى، حكم عقل و مدرك عقل عملى است. 2. اصل عملى شرعى در هر موردى نيست ولى اصل عقلى در مورد هر شكى وجود دارد. 3. اصل عمل شرعى حصر عقلى ندارد ولى اصل عملى عقلى حصر عقلى دارد بين اصل اشتغال و برائت و تخيير. 4. در اصول عمليه عقلى تعارض معنى ندارد چون بين ادراكات عقلى تنافى نيست به خلاف شرعى. 5. تصادم بين اصول عملى عقلى و شرعى معقول نيست و با اصل عقلى اصل شرعى موردى ندارد، مگر در صورتى كه اصل عملى عقلى معلّق باشد بر عدم ورود اصل عملى شرعى بر خلاف.