1. غير مستقر: علاجش با تعديل دلالت احد الدليلين و تاويل آن به گونه متناسب با دليل ديگر ممكن است. اين تعديل در دلالت هر دو و يا يكى از آندو صورت مى گيرد و موجب مى شود تعارض به دليل حجيت سرايت نكند. 2. تعارض مستقر: قابل علاج نيست، زيرا تعارض به دليل حجيت سرايت مى كند به اين علت كه ثبوت حجيت هر دو به اثبات و نفى حجيت هر دو در وقت واحد منجر مى شود.
332 - جمع عرفى:
اگر در نظر عرف يكى از دو دليل قرينه شود بر تفسيرِ مقصود و مورد نظر شارع از دليل ديگر، بايد به وسيله اين قرينه بين دو دليل جمع كرد و يكى را به قرينه ديگرى تاويل كرد; در اين صورت تعارض بين دو دليل در نظر عرف مستقر نيست و يك ظاهر بر ديگرى مقدم مى شود. توضيح: تعارض دليل لفظى با دليل غير لفظى و نيز تعارض دو دليل غيرلفظى هميشه مستقر است زيرا تعديل و تاويل در صورت امكان تفسير است و دليل غيرلفظى امكان تفسير و تاويل ندارد.
333 - مبناى نظريه جمع عرفى:
هر ظهورى مادامى حجت است كه متكلم ظهور ديگرى را به عنوان مفسّر ظهور اول قرار نداده باشد. زيرا در اين صورت ديگر دليل حجيت شامل ظهور اول نمى شود. با افزودن اين نكته كه مقصود متكلم را بايد از مجموع دو كلامش دريافت و ظاهر حال متكلم هم جرى به وفق عادات نوعى عرف در محاوره است.
334 - اقسام جعل ظهورِ مفسّر (قرينه):
1. شخصى: به معناى قرينيت دليل حاكم بر دليل محكوم، در اين صورت نيازمند به وجود ظهور خاص در كلام بر قرينيت ظهور دوّم است. 2. نوعى: به معناى قرينيت خاص به عام، اين صورت نيازمند احراز مبناى عرفى بر قرينيت ظهور دوّم است.