عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل
بود؟ آيا همان دو نفرى هستند كه به ايشان فرمود: خدا و فرشتگانش را گواه مى گيرم كه شما دو نفر مرا به خشم آورديد و خشنود نساختيد، و اگر پيامبر "ص" را ملاقات كردم از شما به او شكايت خواهم برد؟ و همان دو نفرى كه مادر حسن و حسين- آن دو سرور بهشتيان- گريان و ناله كنان بانگ شكايت عليه شان برداشت كه آه پدرم پيامبر خدا پس از تو چه ها كه از دست پسر خطاب و پسر ابى قحافه نكشيديم؟ و همان ها كه ميراث خاندان پيامبر "ص" را به يغما بردند و سخن امير المومنين على "ع" در حقشان راست آمد كه در حالى كه خار درديده واستخوان در گلويم خليده بود شكيبائى ورزيدم و نگريستم كه ميراثم به يغما مى رود؟ اين همان ابو بكرى است كه فاطمه- سلام الله عليها- وصيت كرد بر او نماز نگزارد و در تشييع جنازه اش حاضر نشود، و او و رفيقش حاضر نشدند؟ و آيا همان است كه دخترعزيز پيامبر پاك و اقدس به او گفت: در هر نمازى كه مى خوانم ترا نفرين مى كنم؟ و همان كه حرمت خانه فاطمه "ع" را پايمال ساخت و پيامبر "ص"را بدان وسيله آزرد؟ و مى دانيم كه " كسانى كه پيامبر خدا را مى آزارند عذابى دردناك خواهند داشت. " و آيا اين همان است و همان ... آيا عمر اين روايت را راست مى پنداشت و باور داشت و در عين حال از حذيفه يمانى- كه از نام منافقان آگاه بود- مى پرسيد آيااو از شمار منافقان است و آيا پيامبرخدا "ص" نام او را در رديف آنها آورده است؟ آيا روزى كه در دوره خلافتش از ملقب شدن به " ابو عيسى " نهى كرد، و مغيره به او گفت كه پيامبر "ص" وى را به آن ملقب ساخته است و عمر در جوابش گفت پيامبر "ص"وى را به آن ملقب ساخته است و عمر درجوابش گفت پيامبر "ص" از او در گذشته است و نمى دانيم چه برسرمان خواهد آمد، و لقبش را تغيير داد و "ابو عبد الله " ناميد، آيا در آن روز از اين بشارت اطلاع داشت " و اگرواقعا مژده بهشت به او داده شده بود پس چطور نمى دانست چه بر سرش خواهد آمد وچه سرنوشتى خواهد داشت؟ ! آيا اين همان عمرى است كه على را مثل " شتر مهار شده " مى كشيد و مى برد تا از او براى ابو بكر بيعت بگيرد و تهديدش مى كرد كه " بيعت كن و گر نه كشته خواهى شد "؟ و همان كه همان وقت منكر برادرى على با پيامبر "ص" گشت، منكر حقيقتى كه با سنت صحيح و ثابت مسلم گشته و مورد قبول همه قرار گرفته است؟ چنانكه بسيارى از دستورات و تعليمان پيامبر "ص" سنتش را منكر گشته است و همان كه وصيت كرد در شورا انتخاب خليفه هر كه را از بيعت خود دارى كرد بكشند، و مى دانست يگانه مخالف آن انتخاب نادرست امير المومنين على "ع" است، يا يكى ديگر از ده نفرى كه مى گويند مژده بهشت يافته اند؟ و مى دانيم " هر كس مومنى را عمدا بكشد جزايش جهنم است و در آن جاودان خواهدبود و خشم خدا و لعنتش بر او خواهد بود و عذابى سهمگين برايش مهيا ساخته است ". آيا عثمان اين روايت را درست مى پنداشت و باور داشت و با وجود اين به مغيره بن شعبه- وقتى به او توصيه كرده مدينه را به قصد مكه ترك كند و خود را از محاصره كنندگان برهاند- مى گفت: از پيامبر خدا شنيدم كه در مكه مردى از قريش به گور سپرده مى شود كه نيمى از عذاب اين امت را بردوش خواهد داشت، و نمى خواهم من آن شخص باشم؟ و چگونه عثمان، على را- كه به موجب اين روايت مژده بهشت يافته است- برتر از مروان نمى دانست در حالى كه مروان را پيامبر "ص" لعنت فرستاده است؟ و مى دانيم " دوزخيان با بهشتيان برابر نيستند و بهشتيان همان پيروز مندانند. " آيا اين طلحه و زبير همانهايند كه عثمان را به كشتن دادند و مردم را عليه او شوراندند و به فرمايش امير المومنين على "ع": " ساده ترين كارشان در حق وى "يعنى عثمان" پر خاش بود و نرمترين رفتارشان باوى خشونت و جفا. و مردم را بر سر او شوراندند و كار را بر او سخت گرفتند و مقصودشان اين بود كه حكومت را بچنگ خويش آورند. و اولين كسانى بودند كه زبان به بد گوئى او گشودند و آخرين كسانى كه دستور "كشتن او را" دادند تا خونش را بريختند؟ " همان دو كه مولاى متقيان چنين معرفيشان كرده: "هر يك از آن دو، حكومت را براى خويش مى خواهند و آن را به سوى خود مى كشند و هيچ رابطه اى با خدا ندارند وبهيچ وجه با خدا مرتبط و در حساب نيستند، و هر يك كينه رفيقش را در دل مى پرورد، و به زودى پرده از كارشان بر خواهد افتاد؟ " همان دو كه بر پيشواى خويش و امامى كه اطاعتش واجب است شوريدند و پيمان بيعتش را گسستند و آتش جنگ تجاوز كارانه داخلى را افروختند و عليه او جنگيدند و در آن جنگ كشته شدند و روشن ترين مصداق فرمايش پيامبر "ص" گشتند كه " هر كس امام زمان خويش نشناخته بميرد به حال جاهليت "و در حال كفر" مرده است "؟