ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
خطيب بغدادى مى گويد: اين حديث را جز بدين صورت ننوشته ام، و رجال سندش آن عده كه بين محمدبن اسحاق و ابو زبير قرار دارند همگى مجهولند. ذهبى در " ميزان الاعتدال " و ابن حجر در " لسان الميزان " در شرح حال حسن بن كثير و بكر بن ايمن وعامر بن يحيى مى گويند كه اينها مجهولند. و اظهار نظر علماى رجال درباره ابو زبير محمد بن مسلم مكى ازلحاظ اين كه آيا مورد اعتماد است يا مورد ايراد و اشكال، مختلف است. ابن كثير در تاريخش درباره سند اين روايت اعلام داشته كه سندى مجهول است.
جزء اضافى اين روايت، يعنى " زيرااو امين و مورد اطمينان است " شاهدى قوى و زنده است بربطلان روايت و ساختگى بودنش، و درباره امانت و درستگارى اين موجود در جلدهاى پنجم ونهم داد سخن داده ايم.
پس از اينها يكى ديگر پيدا شده كه خبر نداشته عده اى " فاقتلوه " را در آن حديث به فاقبلوه " تبديل كرده اند و " او را بكشيد " تبديل شده به " آن را بپذيريد " يا خبر داشته، ولى از آن تحريف خوشش نيامده و روايتى ساخته است بدان گونه كه معاويه غيراز معاويه ابن ابى سفيان باشد. حافظ ابن عساكر روايتى ثبت كرده از محمد بن ناصر حافظ "يعنى حديثدان" از عبد القادر بن محمد از ابى اسحاق برمكى از احمد بن ابراهيم بن شاذان مى گويد: ابو بكر بن ابى داود وقتى حديث " هر گاه معاويه را بر فراز منبرم ديديد او را بكشيد " را برايم بر خواند گفت: اين، معاويه بن تابوت سر دسته منافقان است كه قسم خورده بود بر منبر پيامبر "ص" ادرار و كثافتكارى نمايد، و او معاويه ابن ابى سفيان نيست !
سيوطى در كتاب " اللئالى " پس از ذكر اين روايت مى گويد: " اين احتياج به نقل دارد، اما چه كسى آن را نقل و روايت كرده است؟ من مى گويم: ابن عساكر گفته است: اين تاويلى بعيد و ناساز گار است. و الله اعلم ".
مى پرسيم: از احوال معاويه بن تابوت خبرى دارى؟ و در تاريخ از وى چيزى خوانده اى؟ او كيست و فرزند كه؟ چه وقت به دنيا آمده و كجا و چه كسى ديده اش و كه از او حديث و روايت شنيده است؟ وچه كسى روايت و سخنش را به ابو بكر بن ابى داود رسانده است؟ و آيا او طبق قسمى كه خورده، عمل كرده است؟ آيا اصحاب پيامبر "ص" او را بر فراز منبر ديده و او را كشته اند؟يا تا امرز هيچكش او را نديده و تا ابد نخواهد ديدش؟
نظير اين تاويل درمورد روايت فاطمه دختر قيس آمده است كه مى گويد: " به رسول خدا "ص" عرض كردم: معاويه و ابو جهم از من خواستگارى كرده اند. پيامبر "ص" فرمود: معاويه گدائى بى پول است ". رافعى مى گويد: او غير از معاويه بن ابى سفيان است كه به خلافت رسيده، واو معاويه ديگرى است.
آرى، رافعى به طرفدارى پسر هندى جگر خوار، و به علت دوستى وى چنين تاويل كرده است، اما " نووى " مى گويد: اين غلطى آشكار است، و در " صحيح " مسلم درباره اين حديث آمده است كه " او معاويه بن ابى سفيان است ". مسلم در" صحيح " خويش، معاويه اى را كه نامش در آن حديث آمده پسر ابوسفيان خوانده است، و ابو داود در " سنن " وى را معاويه بن ابى سفيان دانسته است و نيز نسائى در " سنن " و طيالسى در " مسند " ش و بيهقى در " سنن الكبرى ". بنابر اين، تاويل آن به اين كه مقصود غير از معاويه بن ابى سفيان است چنانكه " نووى " گفته غلطى آشكار است.