" ... تو اى معاويه در جنگ " احزاب " پيامبر "ص" نظرى به تو افكند و ديدپدرت بر شترى سوار است و مردم را به جنگ وى تشويق مى نمايد و برادرت دهانه شتر را بدست دارد و تو آن را مى رانى، و فرمود: خدا آن سوار را و دهانه كش و راننده را لعنت كند. ونشد كه پدرت با پيامبر "ص" بر خوردنمايد و پيامبر "ص" او را در حالى كه تو همراهش بودى لعنت ننمايد. عمرترا به استاندارى شام گماشت و به او خيانت كردى، بعد عثمان ترا استاندارى داد و چشم انتظار نابوديش گشتى، و تو بودى كه پدرت را از مسلمان شدن بر حذر داشتى و به او چنين گفتى "
اى صخر " مبادا به دلخواه و بى اجبار مسلمان شوى و ما را به ننگ و رسوائى آلائى پس از آن كه آن اشخاص در " بدر " تكه پاره شدند
مبادا به كارى بپردازى كه ما را
درميان خلق انگشت نما سازد
درميان خلق انگشت نما سازد
درميان خلق انگشت نما سازد