ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شايد كسانى باشند كه بپندارند يا ادعا نمايند كه ميگسارى گستاخانه و بى پروا را يزيد بن معاويه شروع كرده است. اين با قضاوت علمى و عارى از جانبگيرى و تبرئه اين و آن سازگار نيست، چه هيچ درست انديشى نمى تواند تصور كند كه
از پدر و مادرى پاك و بى آلايش و در خانواده اى صالح و ديندار كه ميخوارى و بدگارى را به آن راه نيست فرزند هرزه و گستاخى چون يزيد سركش وبى بند و بار و متخصص هنرهاى تبهكارانه و بلهوسانه پا به دنيا نهدو پرورش يابد. ابن روايات تاريخى ثابت مى نمايد كه يزيد آن رسوائى و هرزگى را نه ابداع كرده، بلكه به ميراث برده از پدر بدكارش كه زشتكارى و فحشاء را در ميان مسلمانان رواج مى داده و شراب خوارگى را تشويق مى نموده و گاه با قافله و زمانى با الاغ شراب به پايتخت و دربارش حمل ميكرده آنهم جلو چشم همه و در برابر مسلمانان و روز روشن ! و شراب را پخش مى كرده و تقسيم مى نموده و در عين حال توقع داشته كسى زبان به انتقاد و اعتراض عليه ميگسارى و ترويج شرابخواريش نگشايد. و اين كار معاويه نظائر بسيار دارد و شواهد آشكار بنابر اين معاويه و زاده اش در شراب خوارى و فحشاء و بد كارى و عربده جوئى و بلهوسى همسانند و همشان، و همين سبب گشته كه در نظر اصحاب صالح و پاكدامن پيامبر "ص" بى اعتبار باشد و بى حيثيت، و هيچ احترامى برايش قائل نباشند و نه قدر و بهائى، و دائما به او اعتراض كنند و پرخاش، و در انظار خلق رسوايش گردانند. چون به حكومت نشست به منبر رفته براى مردم نطق كرد و از ابو بكر و عمر و عثمان ياد كرد و سپس گفت: .... او "يعنى عثمان" بهتر از من است و من بهتر از آنانكه پس از من خواهند آمد. مردم ! سپر و بلا گردان شما هستم. در اين هنگام عباده بن صامت برخاسته گفت: چه مى شد اگر اين سپر و حفاظ آتس ميگرفت؟ گفت: در آن صورت شعله آتش به پيكرت در مى گرفت. گفت: من از همان آتش "دوزخ" گريزانم. معاويه دستور داد او را گرفتند. عباده در حالى كه معاويه را استهزا مى كرد گفت: ميدانى در آن دو بيعت معروف كه دعوت شديم تا پيمان بيعت ببنديم چگونه و بر چه مضمون پيمان بستيم؟ از ما دعوت شد باين مضمون پيمان بيعت ببنديم كه زنا نكنيم و دزدى نكنيم و در راه خدا از سر زنش سرزنشگران نهراسيم. آن وقت تو گفتى: اى پيامبر خدا مرا از اين بيعت معاف بدار. و من بر سر آن پيمان ماندم و با پيامبر خدا "ص" بيعت كردم. و تو اى معاويه در
نظرم كوچك تر از آنى كه در راه خداى عزوجل از تو بترسم

همچنين وقتى معاويه در نطقى سخن از فرار از طاعون گفت عباده بن صامت آواز دادش كه مادرت- هند- بهتر از تو مى دانست وبعدها سخنان ديگرش را به معاويه خواهيد داد كه مى گويد: " با تو در يك سرزمين زندگى نخواهم كرد " و " آنچه را از پيامبر خدا "ص" شنيده ايم نقل و نشر خواهيم كرد گر چه معاويه خوشش نيايد. برايم چه اهميتى دارد كه شبى سياه با او درميان سپاهيانش نباشم " و خواهيد ديد كه ابو درداء به او مى گويد: " در سرزمينى كه تو باشى بسر نخواهم برد"

/ 162