ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

24- ابن عمر مى گويد: " طلا به طلا بايد بدون اضافه معامله شود. استادمان "پيامبر ص" به ما چنين سفارش كرده و ما به شما همين گونه سفارش مى كنيم."

25- از طريق ابو هريره حديثى منسوب به پيامبر "ص" رسيده كه " معامله طلا با طلا بايد وزن بوزن و پايا پاى باشد و معامله نقره با نقره نيز وزن بوزن و مثل به مثل، و هر كه اضافه بخواهد يا اضافه بدهد ربا بخوارى كرده باشد."

26- و اين حديث از طريق عباده بن صامت كه " طلابا طلا بتساوى خواه مسكوك باشد و خواه غير مسكوك، و نقره با نقره بتساوى خواه مسكوك و خواه غير مسكوك، گندم با گندم پيمانه به پيمانه، جو با جو پيمانه به پيمانه، خرما باخرما پيمانه به پيمانه، نمك با نمك پيمانه به پيمانه. بنابر اين، هر كس زياده بخواهد يا زيادتر بدهد ربا خوارى كرده باشد ".
فتاوى فقها بر اساس همين احاديث ثابت، و همين سنت مسلم صادر گشته است. قرطبى در تفسيرش مى نويسد: " علما بر اظهار نظر طبق اين احاديث همداستان گشته اند و فقهاى اسلام بر آن جماع يافته اند به استثناى مبادله جو و گندم، و " مالك " اين دو را يك صنف دانسته است ". ابن راشد در " بدايه المجتهد " مى نويسد: " علما متفقند بر اين كه معامله طلا با طلا و نقره با نقره جز بصورت پايا پاى و همانند روا نيست ".

در كتاب " الفقه على المذاهب الاربعه " چنين آمده است: "ائمه مسلمانان در اين اختلافى ندارندكه رباى نسيه حرام است، و اين بى مجادله از گناهان كبيره است. و كتاب خدا و سنت پيامبرش و اجماع مسلمانان بر آن دليل است ... " و " رباى افزوده چنان است كه مورد معامله با جنس از نوع خود بدون تاخير در دريافت آن مبادله شود. و اين بموجب هر چهار مذهب حرام است ".

اين، حكم خدا و پيامبر "ص" و راى مسلمانان بطور همگانى و اجماعى است. اما معاويه كار تكبر و غرور گستاخانه را به جائى رسانده كه درباره ربا خوارى مى گويد: خدا و پيامبرش چنان گفته اند و من چنين مى گويم آنان ربا را بشدت حرام و نكوهش كرده اند و او جايز و پسنديده مى شمارد و نمى گذارد حديث پيامبر "ص" را درباره ربا خوارى نقل و منتشر كنند و چندان خشونت بخرج مى دهد و سختگيرى مينمايد كه صحابى پاكدامن و عالى مقامى به جرم نقل حديث پيامبر "ص" از خانه و ديارش رانده و تبعيد مى شود.

درباره معاويه چه مى توان گفت، در حق كسى كه با خدا و پيامبرش به جنگ برخاسته و آنچه را حرام شمرده اند روا شمرده و از حدود و مقرراتشان تخلف كرده است؟ در مورد كسى كه آيات خدا را كه بر گوشش فرو خوانده مى شود مى شنود و سپس از سر خود بزرگ گيرى بر راى خوش اصرار ورزيده و لجبارى مى نمايد





چنانكه گوئى آن را نشنيده است؟

اگر " جاحظ " حق داشته باشد معاويه را كه " زياد " را بر خلاف سنت ثابت به خانواده خويش منسوب ساخته كار بشمارد- و شرح آن خواهد آمد- معاويه را به خاطر آنچه در اينجا نوشتيم و به خاطر بسيار خلافكارى هاى ديگرش بايد كافر ترين كافران شمرد.

ماجراى ربا خوارى معاويه را از جنبه ديگر نيز مى توانيم مورد دقت و نظر قرار دهيم و آن فروش تنگ سيمين است پيش از شكستن و خورد كردن آن، و در اين كه فروش ظروف سيمين به صورت سالم در شريعت اسلام حرام است هيچ گونه اختلاف و ترديدى نيست. اين، حكم اسلام است، اما معاويه اعتنائى به آن نمى نمايد و تنگ سيمين را به صورتى كه دلش مى خواهد و به بهائى كه دلخواه او است مى فروشد " و سزاى كارش را روزى كه مردم به آستان دادرسى پروردگار جهانيان مى ايستند خواهد ديد آنروز كه هيچ كسى هيچ كارى براى ديگرى نمى تواند بكند و فرمانروائى و صدور حكم در آن گاه از آن خدا است. "

/ 162