ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
بدينسان ملاحظه مى شود اصحاب بزرگى كه نام برديم، در مدينه با او مخالفت داشتند. و به او اعتراض و پرخاش مى نمودند. و از او حرف هاى زننده شنيده و اهانت و سختى ديدند و شاهد بدعت هايش بودند و خلاف كارى ها و جناياتى كه تا روزگاران ننگش بر او خواهد بود و من ديدند كه چه ستم ها بر امت اسلام و بر رجال پاكدامن و عاليقدر روا مى دارد از اهانت و كتك ودشنام گرفته تا حبس و شكنجه و قتل، ستم هائى كه هرگز بخشوده نخواهد گشت- و منزه است خدا از اين كه جنايات معاويه را در حق امت اسلام و خدمتگزارانش ببخشايد- بگذار عمر بن عب دالعزيز در خواب ببيند كه گناهان معاويه بخشيده شده است اصحاب صالح پيامبر "ص" بسبب بدعت ها و جنايات معاويه و نيز بخاطر راهنمائى هاى حكيمانه پيامبر "ص" با او مخالفت ومبارزه داشتند. چه، مى دانستند كه حضرتش او را لعنت فرستاده و محكوم گردانيده است و به اصحابش دستورداده عليه او بجنگ ند و دار و دسته اش را بيداد گر و تجاوز كار مسلح داخلى خوانده و فرمود: " هر گاه معاويه رابر سر منبرم ديديد بكشيدش " معلوم نيست پسر عمر درباره اين احاديث چه مى گفته و چه نظرى داشته است و درباره اين حديث قاطع كه مى فرمايد: " در آينده خلفائى خواهند بود و زياد مى شوند. مى پرسند: چه دستور مى دهد؟ مى فرمايد: به بيعت با اولين آنها وفا كنيد بترتيب تقدم. "
و درباره فرموده پيامبر "ص" كه " هر گاه براى دو خليفه بيعت گرفته شد نفر دومى را بكشيد "
درباره اين فرمايشش كه: درآينده خطاها رخ خواهدداد. بنابر اين، اگر كسى- در حاليكه امت متحد و يكبارچه است- خواست حكومت او را متلاشى و تجزيه كند، هر كه مى خواهد باشد او را با شمشير بزنيد " يا به عبارتي ديگر " ... او را بكشيد. "
يا اين فرمايش او: " اگر كسى- درحالى كه همه متحدا با يكتن موافقيد "يا زير فرمان او هستيد"- آمده خواست قدرتتان را تجزيه كند يا اتحادتان را بر هم بزند: او را بكشيد. "
و اين فرمايش كه از طريق عبد الله پسر عمر و عاص روايت شده است: " هر كه با امامى بيعت كرد و دست خويش و ثمره دل خويش را به او عطا كرد بايستى تا حد امكان به وى بپردازد، و هر گاه ديگرى آمده با آن امام به كشمكش "بر سر حكومت" برخاست بايد گردن آن ديگرى را بزنيد. "
عبد الرحمن بن عبد رب مى گويد: چون اين حديث را از زبان عبد الله بن عمرو عاص بشنيدم نزديك او رفته گفتم: ترا بخدا خودت اين رااز پيامبر خدا "ص" شنيدى؟ دست به دو گوشش برده آنها را بر گردانيده گفت: به دو گوشم شنيدم و با دلم دريافتم. به او گفتم: اين پسر عمويت- معاويه- به ما حكم مى كند اموالمان را بين خودمان بنا حق بخوريم و مصرف كنيم و خودمان را بكشيم، در حالى كه خداى عزوجل حكم مى كند: اى كسانى كه ايمان آورديد اموالتان را بين خودتان بنا حق نخوريد و مصرف نكنيد مگر به صورت تجارتى بارضايت طرفين شما باشد و خودتان را نكشيد، زيرا خدا نسبت به شما مهربان است، عبد الله بن- عمر و عاص ساعتى خاموش ماند. آنگاه گفت: از او در مواردى كه مطيع خدا است اطاعت كن و در مواردى كه از حكم خدا سر پيچى مى نمايد سر پيچى كن. "
نووى در شرح " صحيح " مسلم مى نويسد: " معنى فرمايش پيامبر "ص"- هر گاه ديگرى آمده با آن امام به كشمكش برخاست بايد گردن آن ديگرى را بزنيد- اين است كه آن ديگرى يعنى نفر دوم را طرد كنيد، زيرا عليه امام قيام كرده است، و اگر طردش جز با جنگ و زدو خود مسلحانه امكان نيافت با او بجنگيد، و هرگاه كار جنگ به كشتن اوانجاميد كشتنش روا است و تعهد و مسووليتى در اين مورد نخواهد بود، زيرا در جنگى كه انجام مى دهد ستم كار و متجاوز است.
اين كه مى گويد:به او گفتم: اين پسر عمويت- معاويه- ... از آن جهت است كه گوينده اين سخن وقتى سخن عبد الله بن عمرو عاص رامى شنود و حديثى را كه در حرمت كشمكش با خليفه مقدم و اول است و دومى را بايد كشت- فكر مى كند اين وصف يعنى وصف شخص دومى كه با خليفه مقدم به كشمكش بر خيزد منطبق بر معاويه است چون معاويه به كشمكش با على "رضى الله عنه" كه بيشتر از او بيعت گرفته و به خلافت بر قرار گشته برخاسته است. بنابر اين ملاحظه مى كنيد مخارجى كه معاويه براى سربازان و پيراوانش در جنگ عليه على "ع" و كشمكش باوى مى كند از مصاديق بناحق خوردن و مصرف كردن اموال است و از موارد آدمكشى "كه در آيه شريفه آمده است" زيرا جنگ معاويه بناحق است و هر كه در آن جنگ شركت مى كند حق دريافت پول ندارد. "