ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در حاليكه امت اسلام چنانه زركشى در كتاب ر الاجابه " نوشته اتفاق و اجماع دارند بر اين كه مراد در خطابى كه درباره جامه احرام پوشيدگان هست مردانند نه زنان، و راى زنان روا است كه لباس دوخته بر تن كنند و پا پوش.

ديگر روايتى است كه مسلم و بخارى ثبت كرده اند حاكى از اين كه " پسر عمر در دوره پيامبر "ص" و در حكومت ابو بكر و عمر و عثمان و بخشى از خلافت معاويه، دهفانى را كه با وى پيمان مزارعه بسته بود به اجاره ديگرى مى داد و دراواخر دوره خلافت معاويه اطلاع پيدا كرد كه رافع بن خديج حديثى از پيامبر"ص" دائر بر نهى از چنين كارى نقل مى كند. پس نزد او رفته در اين باره پرسيد. او گفت: رسول خدا "ص" از اجازه دادن كسى كه پيمان مزارعه با وى بسته شده نهى كرده است. در نتيجه، پسر عمر آن كار را ترك كرد و هر گاه در آن باره از وى پرسيده مى شد مى گفت: رافع بن خديج ادعا ميكند رسول خدا "ص" از آن نهى كرده است."
در حاشيه اى بر " صحيح " مسلم در مورد اين روايت چنين نوشته شده است: " از اين كه مى گويد: و بخشى از خلافت معاويه ... در شگفتم كه چگونه درباره معاويه وصف خليفه مى آورد در حاليكه از خلفاى سه گانه با لفظ حكومت ياد مى كند و خليفه چهارم را از قلم مى اندازد، حال آن كه خلافت كامله خاص اين چهار تن است. بخارى روايت را با چنين عبارتى آورده است: پسر عمر- رضى الله عنه- در دوره پيامبر "ص" و ابو بكر و عمر وعثمان و بخش اول حكومت معاويه، دهقانى را كه با وى پيمان مزارعه بسته بود به اجاره ديگرى مى داد ... معاويه- چنانكه قسطلانى در فصل روزه عاشورا نوشته- مى گفته: من سر سلسله پادشاهانم. و مناوى در شرح حديث جامع الصغير "خلافت در مدينه است و پادشاهى در شام" مى نويسد: اين از معجزات آن حضرت است و پيش بينى اش به تحقيق پيوسته. و در شرح حديث "خلافت پس از من درميان امتم سى سال خواهد بود" مى نويسد: گفته اند در آن سى ساله جز خلفاى چهار گانه و حسن "بن على" نبوده اند و سپس سلطنت بوده است، زيرا كلمه خلافت فقط بر كسى اطلاق مى شود كه باعمل طبق سنت پيامبر "ص" خود را در خور آن ساخته باشد و حكامى كه در كارخويش از سنت تخلف نمايند پادشاهند گرچه نام خليفه بر خود نهند. "

ابن حجر نيز درباره اين روايت، سخنى گفته كه پيشتر در همين جلد آورديم.

شگفت آور است كه پسر خليفه اى در پايتخت كشور اسلامى و مركز دينى آن،و در محيط وحى و شهر نبوت و رسالت ازكودكى تا جوانى و پيرى بسر برد و رشدو نمو كند و در ميان صحابيان جوان و مشايخ و اساتيدشان نشست و برخاست داشته باشد و در ميان جماعتى از دانشمندان كه جهانى از سر چشمه دانائى و تعاليمشان سيراب گشته و خلقى از نور هدايتشان راه يافته است و با اين حال همچنان در ظلمت جهل و بى اطلاعى بماند تا آخر دوره سلطنت معاويه و از راه نامشروع اجاره حرام ارتزاق كند و گوشت و پوستش از پول حرام پرورده



/ 162