ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
احمد حنبل روايتى از طريق يحيى بن عبد الرحمن خاطب ثبت كرده است كه پسر عمر گفت: رسول خدا "ص" فرمود ماه بيست و نه روز است 0و دستهايش را دو بار بهم زد و بار سوم يك انگشتش را خماند. عائشه گفت: خدا از سر تقصير پسر عمر در گذرد چون او اشتباه كرده است. در حقيقت، رسول خدا "ص" يكماهه از همسرانش دورى جست و بعد از بيست و نه روز بازآمد. عرض كردند: اى رسول خدا پس از بيست و نه روز باز آمدى فرمود: ماه بيست و نه روز مى شود. احمد حنبل در جاى ديگر مى نويسد: گفتند:...فرمود: ماه گاهى بيست ونه روز مى شود. و اين را ابو منصور بغدادى روايت كرده به اين عبارت: به عائشه- رضى الله عنها- اطلاع دادندكه پسر عمر- رضى الله عنه- مى گويد: " ما بيست و نه روز است. " آنرا رد كرده و گفت: خدا از پسر عمر در گذرد، رسول خدا چنين نگفت، بلكه فرمود: ماه گاهى بيست و نه روز مى شود.
پسر عمر به اين تصور خطاى خويش عمل ميكرد و ماه را بيست و نه روز مى دانست و مى گفت: پيامبر خدا فرموده: ماه بيست و نه روز است. و چون شب بيست و نهم بود و در آسمان ابرى يا مهى روزه مى گرفت "باعتبار اول رمضان".
7- بخارى و مسلم از قول "نافه " اين روايت را ثبت كرده اند كه به پسر عمر كفته اند: ابو هريره ميگويد: از پيامبر خدا "ص" شنيدم كه هر كس از پى جنازه اى برود يك قيراط پاداش خواهد داشت. پسر عمر مى گويد: ابو هريره بسيار گفته است. وكسى را نزد عائشه مى فرستد و درباره آن مى پرسد. عائشه روايت ابو هريره را تصديق مينمايد. پر عمر مى گويد: پس بسيار پاداش ها از دست داده ايم.
" مسلم " از قول عامر بن سعد بن ابى وقاص روايتى ثبت كرده كه نزد پسر عمر نشسته بودم كه خباب در رسيد و به عبد الله بن عمر گفت: نمى شنوى ابو هريره چه مى گويد؟ او از پيامبر خدا "ص" شنيده كه هر كس جنازه اى را از خانه تشييع نمايد و بر آن نماز بگزارد و سپس تشييع نمايدتا به خاك سپرده شود دو قيراط پاداش خواد برد هر قيراطش چون كوه احد، و هر كس بر جناره اى نماز بگزارد و برگردد پاداشى چون كوه احد خواهد داشت. پسر عمر، خباب را نزد عائشه فرستاد تا درباره روايت ابو هريره بپرسد و برگشته به او اطلاع دهد. و خود چنگى از ريگ هاى مسجد برگرفته در دست مى گرداند تا خباب برگشت و خبر آورد كه عائشه مى گويد:او هريره راست مى گويد. در اين هنگام پسر عمر مشت ريگى را كه در دست داشت بر زمين زده به حسرت گفت: قيراط هاى فراوان از دست داده ايم
شايد خواننده محقق پس از اطلاع بر اين گونه روايات پى برده باشد كه روايت پسر عمر در بدى دست كمى از فقه و دينشناسى او نداشته است، و كسى كه در فقه و حديث چنين باشد قابل اعتبارنيست نه خودش و نه نظريه اش و نه به حديثش مى توان اعتماد كرد.