ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
از همه اينها بگذاريم و بريم به روايات تاريخى يى كه ترمذى و ابن عساكر از طريق هشام بن حسان ثبت كرده اند. مى گويد: " درباره كسانى كه حجاج زير شكنجه كشته است آمار گرفته اند، معلوم شده يكصد و بيست هزار نفرند " " و در زندانهايش هشتاد هزارنفر محبوسند از آن جمله سى هزار زن " .
اين كشتارها و زندان ها، پيش چشم پسر عمر قرار داشته و با دو چشمش آن را مى ديده و در جريان بوده، و دوره حجاج را درك كرده و در حالى مرده كه او به قتل و شكنجه و تهبكارى و خون ريزى سر گرم بوده است آيا چنين موجود جنايتكار و جلاد خون آشامى، در خور اين است كه در نماز امام باشد و مقتداى مومنان آنهم بجاى سرور مومنان مولاى متقيان مظهر قدس و عفاف و پاكى و شرافت و بزرگى؟
پسر عمر روزي كه با حجاج- آن تبهكار سفاك- بيعت مى كرد از ياد برده بود كه وقتى به او گفتند: چرا با امير المومنين عبد الله بن زبير بيعت نمى كنى در حالى كه مردم حجاز و بسيارى از اهالى شام با او بيعت كرده اند؟ جواب داده و عذر آورده و گفته بود: بخدا تا وقتى شما شمشير به دست گرفته و خون مسلمانان را مى ريزيد با شما بيعت نخواهم كرد؟
پسر عمر چطور با حجاج بيعت كرد با حجاجى كه مى ديد دارد خون مسلمانان را مى ريزد و مى آشامد خون توده هاى مردمى پاكدامن و شريف و ديندار، خون هاى پاك شيعه خاندان پاك پيامبر "ص"؟ چگونه با او بيعت كرده حكومتش را به رسميت شناخت و شرعى شمرد و پشت سرش نماز جماعت خواند او كه قسم خورده بود تا اختلاف و جنگ داخلى بر پاست،با هيچكس بيعت ننمايد. چگونه و بموجب كدام كتاب آسمانى و كدام سنت سوگندش را زير پا نهاد و با عبد الله بن زبير بيعت كرد و پس از آنكه سران خوارج همان دشمنان اسلام و از اين دين بر گشتگان امثال نافع بن ازرق و عطيه بن اسود و نجده بن عامر با او بيعت كردند دست لرزانش را در دست عبدالله بن زبير نهاد و او را خليفه مسلمانان شناخت؟