ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
همچنين نام قزعه- ابو محمد بصرى- هست. احمد حنبل مى گويد: رواياتش مشوش است. و نيز مى گويد: شبه متروك است. ابو حاتم مى گويد: چنان" قوى " نيست، مقامش راستگوئى است،اما استوار نيست، رواياتش نوشتنى است، اما به آن نبايد استناد كرد. بخارى مى گويد: چنان " قوى " نيست. آجرى مى گويد: از ابو داود درباره قزعه پرسيدم گفت: ضعيف است. به عباس عنبرى نامه نوشته درباره وى پرسيدم به من نوشت: او ضعيف است. نسائى مى گويد: ضعيف است. ابن حبان مى گويد: بسيار خطا مى كرده و توهمات فاحش به او دست داده است، و چون اين خطاها و توهمات در نقل روايتش بسيار گشته ديگر رواياتش قابل استدلال نمانده است. بزار مى گويد:" قوى " نيست. عجلى مى گويد: در اوضعف و سستى هست.
در سند طبرى، بشر بن دحيه وجود دارد كه ذهبى او را ضعيف شمرده است و پس از روايت اين حديث از او مى گويد: اين، دروغ است، و " بشر " كيست؟ و مى گويد قزعه ارزشى ندارد.
24- حافظ عاصمى در " زين الفتى، شرح سوره هل اتى " روايتى ثبت كرده است از طريق حاكم ابى احمد از ابى ميمون- احمد بن محمد بن ميمون بن كوثر بن حكيم همدانى در حلب- از اسحاق بن ابراهيم بن اخيل عبسى از ميسر بن اسماعيل از كوثر بن حكيم همدانى از نافع از پسر عمر، منسوب به پيامر "ص" كه " دلسوز ترين فرد امتم براى امتم ابو بكر است و آنكه بيش از همه حكم خدا را گرامى مى دارد، عمر است. و پر شرم ترين فردش عثمان و وادارترينش به قضا على و استادترينش در قرائت قرآن ابى، و فريضه شناس ترينش زيد بن ثابت و راست سخن ترينش ابوذر و حلال و حرام سناش ترينش معاذ بن جبل و علامه اين امت عبد الله بن عباس، و هر امتى امينى دارد و امين اين امت ابو عبيده جراح است. "
در سند روايت، عده اى ناشناس وجود دارد كه يكى ازديگرى نقل مى كند تا مى رسد به " كوثر " و او چنانكه ابو زرعه مى گويد: " ضعيف " و سست روايت است. يحيى بن معين مى گويد: بى ارزش است. احمد بن حنبل بن حنبل مى گويد: روايتش باطل و بى اساس است و ارزشى ندارد. دارقطنى و ديگران مى گويند:مجهول است. و هم او مى گويد: " ضعيف " و زشت روايت است. جوزجانى مى گويد: در محضر درس من نوشتن روايات او روا نيست، زيرا او متروك است. ابن عدى مى گويد: عموم رواياتش غير محفوظ است. ابن ابى حاتم مى گويد: از پدرم درباره او پرسيدم، گفت: سست روايت است. پرسيدم: متروك است؟ گفت: نه، و از او حديثى راست و استوار سراغ ندارم و او بى ارزش است. ساجى مى گويد: ضعيف است. برقانى و دارقطنى مى گويند: متروك الحديث است. حاكم و ابو نعيم مى گويند: رواياتى نامعلوم و نادرست نقل كرده است. عقيلى و دولابى و ابن جارود و ابن شاهين او را در رديف راويان ضعيف ذكر
كرده اند. ابو الفتح مى گويد: ضعيف است.
25- حافظ عاصمى در " زين الفتى " روايتى ثبت كرده است از يك سلسله افراد ناشناس كه حرف خويش به على بن يزيد مى رسانند و او از ابى سعيد بقال از ابى محجن نقل مى كند كه پيامبر خدا "ص" فرمود: " دلسوز ترين فرد بشر به حال اين امت ابو بكر صديق است و تواناترينش در اجراى حكم خدا عمر و پر شرم ترينش عثمان و داناترينش به حل و فصل دعاوى قضائى على بن ابى طالب و داناترينش به حساب فرائض زيد بن ثابت و آگاه ترينش به تميز ناسخ از منسوخ معاذ بن جبل و استاد ترينش در قرائت قرآن ابى بن كعب، و هر امتى امينى دارد و امين اين امت ابو عبيده بن جراح است. "
از رجال سند از آن عده ناشناس كه بگذريم مى رسيم به على بن يزيد- كه با توجه به طبقه او پيدا است كه همان ابو الحسن كوفى اكفانى است. ابو حاتم مى گويد: " قوى " نيست و رواياتش از قول روايان " ثقه " ناپسند است. ابن عدى مى گويد: رواياتش به روايات اشخاص " ثقه " نمى نمايد و عموم رواياتش غير قابل پيروى است.
پس از وى ابو سعد بقال كوفى- سعيد بن مرزبان اعور- قرار دارد. ابن معين درباره او مى گويد: ارزشى ندارد، روايتش نوشتنى نيست. عمرو بن على مى گويد: سست روايت است و روايتش متروك. ابو زرعه مى گويد: نرم حديث است و تدليس كننده. بخارى مى گويد: زشت روايت است. ابو حاتم مى گويد: روايتش قابل استدلال نيست. نسائى مى گويد: ضعيف است. و نيز مى گويد: " ثقه " و مورد اعتماد نيست و روايتش قابل نوشتن نه. دارقطنى مى گويد: متروك است. ساجى مى گويد: راستگو است، ولى دروى ضعف و سستى هست. عجلى مى گويد ضعيف است. و ابن حبان كه بسيار به توهم روايت مى كند و خطاهاى فاحش و ابن حجر كه ابو سعيد " ضعيف " است و ابو محجن رانديده و حديث از وى نياموخته تا بتواند از وى نقل كند.