ترجمه الغدیر جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 19

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" رجال سندش:

الف- اسحاق بن ابراهيم حمصى- معروف به ابن زبريق:

نسائى مى گويد: " ثقه "و مورد اعتماد نيست. محمد بن عون مى گويد: شك ندارم كه اسحاق بن زبريق دروغ مى گويد.

ب- عمرو بن حارث حمصى:

ذهبى مى گويد: عادل بودنش معلوم نيست.
ج- عبد الله بن سالم شامى حمصى:

ابو داود او را به خاطر گفته اش كه " على كمك كرد به قتل ابو بكر و عمر " مذمت مى كرد.

بنابر اين وى " ناصبى " است و حرفش نشنيدنى، و به گمانم او، آفت اين روايت باشد، و از روايت چنانكه پيدااست نشانه هاى دشمنى على "ع" مى بارد.

د- حمد بن عبد الله، يا حميد بن عبد الرحمن:

مجهولى است كه كسى او را نمى شناسد.

ه- ابن عبد ربه:

اگر همان محمد مروزى باشد، چنانكه در " لسان الميزان " آمده " ضعيف " است. و اگر ديگرى باشد مجهول و ناشناس است، و خود بخارى كه ذكرش كرده از او جز اين نمى داند كه " ابن عبد ربه " است و نه از او نام مى بردو نه جز اين روايتى از وى مى آورد.

و- عاصم بن حميد حمصى شامى:

بزار مى گويد: او حديثى نداشته تا ماهيت روايتش را بشناسيم. ابن قطان مى گويد: نمى دانيم كه او " ثقه " است.

ز- ابو ذر غفارى:

نمى دانم اين همان ابو ذرى است كه پيامبر "ص" درحقش مى فرمايد: نه آسمان نيلگون سايه بر راستگوتر از ابو ذر افكنده ونه زمين چون او به برگرفته است؟ يا آن كه عثمان درباره اش مكى گويد: پيرمردى دروغساز است. و او را سزاوار تر تبعيد مى داند و مردن در تبعيد؟ نمى دانم چه كسى در اين باره قضاوت مى كند، كسى در اين باره قضاوت مى كند، كسى كه تابع فرمايش پيامبر "ص" است يا آن كه رفتار عثمان و گفتارش را مى پسندد و او را از هر خطا و گناهى پيراسته مى داند؟ به هر حال راويان بدى كه نامشان پيش از نام ابو ذر آمده براى رد و طرد اين روايت كفايت مى نمايد.
اين سند كه در لابلايش رجال " حمص " لميده اند سخن ياقوت حمى را بياد مى آورد كه " از شگ فت ترين چيزها كه در حال حمص ديدم ام، فساد هواى آن است و خاكش كه عقل را فاسد مى كنند چنانكه اهاليش ضرب المثل حماقتند. وتند رو ترين افرادى كه در صفين همراه معاويه و عليه على- رضى الله عنه- بودند، اهالى حمص بودند و اينها بيش از ديگران عليه حضرتش تحريك مى كردندو در جنگ عليه او كوشش مى نمودند. چون آن جنگ ها پايان يافت و آن زمان بگذشت، به شيعه افراطى بدل گشتند چندانكه در ميانشان بسيار كسانند كه پيروى مذهب نصيريه مى كنند و اصلشان شيعه اماميه ئى است كه پيشينيان را بد مى گويند. اينها متعهد گشته اند كه از نخست تا به پايان در گمراهى بمانند و هيچوقت نبوده كه بر صواب باشند. "

/ 162