ترجمه الغدیر جلد 19
لطفا منتظر باشید ...
آنگاه مى افزايد: ابن حميد هر چه براى ما روايت مى كرد او را متهم به دورغ مى كرديم. و درجاى ديگر مى گويد: رواياتش را زياد مى كرد، و كسى را نديده ام كه بيش از او در دروغ بستن به خدا گستاخ باشد،روايات مردم را مى گرفت و بهم در مى آميخت و زير و رويش مى كرد. و نيز مى گويد: نديده ام كسى در دروغسازى ماهر تر از دو نفر باشد يكى سليمان شاذ كونى كه محمد بن حميد همه رواياتش را حفظ مى كرد و مى آموخت. محمد بن عيسى دامغانى مى گويد: چون هارون بن مغيره درگذشت از محمد بن حميد تقاضا كردم همه احاديثى را كه از "هارون بن مغيره" شنيده برايم بياورد، او طومارهائى پيشم آورد و بر شمردم و ديدم همه اش سيصد و شصت وچند حديث است. جعفر مى گويد: ابن حميد بعدها چند ده هزار حديث به نقل از هارون "بن مغيره" ثبت و نشر كرد. ابو القاسم پسر برادر ابو زرعه مى گويد: از ابو زرعه درباره محمد بن حميد پرسيدم، انگشتش را بردهان نهاد "كه هيچ نگو". پرسيدم: دروغ مى گفت؟ با سر اشاره كرده كه آرى گفتم: او به پيرى رسيده بود شايد به او حقه مى زده و احاديث ساختگى را بر او مى خوانده اند. گفت: پسر جان و تعمد داشت در نقل حديث ساختگى و در جعلش". ابو نعيم بن عدى مى گويد: در منزل ابو حاتم رازى، در حالى كه ابن خراش و جمعى از مشايخ و اساتيد و حديث دانان اهل رى حضور داشتند، شنيدم كه نام ابن حميدرا آوردند و هماوا گفتند كه وى در روايتش جدا ضعيف است و چيز هائى را كه نشنيده و نياموخته، نقل مى كند. و احاديث علماى حديث بصره و كوفه را مى گيرد و آنها را از قول علماى اهل رى نقل مى كند. ابو العباس بن سعيد مى گويد: داود بن يحيى مى گفت: ازابن خراش چنين شنيدم كه ابن حميد براى ما حديث مى گفت و بخدا قسم، دروغ مى گفت سعيد بن عمرو بردعى مى گويد: از ابو حاتم پرسيدم: آيا محمد بن حميد رازى را به درستى مى شناسى، چگونه كسى است او؟ گفت: استاد حديثى از خلقانيين به من اطلاع داده بود كتابى حديث از ابو زهير دارد، نزد رفته آن را مطالعه و بررسى كردم، ديدم حديث ابى زهير نيست، بلكه روايات على بن مجاهد است0 اما او حاضر نشد دست از آن بردارد. من برخاسته به رفيقم گفتم: اين دورغسازى است كه در دروغسازى مهارت ندارد. بعدها نزد محمد بن حميد رفتم0 او همان كتاب حديث را پيشم آورد. از محمد بن حميد پرسيدم: اين را از كه شنيده و آموخته اى؟ گفت: از على بن مجاهد. و آنگاه آن را بر خواند ودر آن چنين آمده بود: على بن مجاهد براى ما حديث كرد ... به تعجب افتادم، و نزد جوانى رفتم كه همراهم بود، دستش را گرفته رفتيم نزد آن استاد حديث از "خلقانيين" و از او درباره كتاب حديثى پرسيدم كه به ما نشان داده بود. گفت: آنرا محمد بن حميد از من به عاريت گرفته است.
ابوحاتم مى گويد: اين را دليل گرفتم براين كه اشاره دارد به اين كه آن مكشوف و بر ملا گشته است. ابن خزيمه مى گويد: رواياتش نقل نكردنى است. نسائى مى گويد: كسى نيست. كتانى مى گويد: از نسائى پرسيدم: سخت موكد و قطعى است؟ گفت: آرى. پرسيدم: هيچ روايتى از او ثبت نكرده اى؟ گفت: نه. و در جاى ديگر مى گويد: دروغسازى است، و ابن واره نيز همين عقيده را دارد. ابن حبان مى گويد: از راويان " ثقه " چيزهاى بهم ريخته و وارونه اى را بشكلى نقل مى كند كه جز او نقل نكرده است.
خلاصه كلام، اين شخص دروغسازى است كه بسيار حديث دروغ ساخته است و هر كه از او به خوبى ياد كرده، او را نشناخته يا پيش از آنكه رسوا شود درباره اش اظهار نظر نموده است. ابو العباس بن سعيد مى گويد: داود بن يحيى مى گفت: ابو حاتم سابقا از او براين حديث نقل مى كرد و مى آموخت و بعد و در ايام اخير تركش كرد. ابوحاتم رازى مى گويد: يحيى بن معين ازمن راجع به ابن حميد پرسيد پيش از آن كه وضعش آشكار شود و آن كارها از او سرزند، و گفت: چه خرده اى بر او مى گيرند؟ گفتم: در رساله حديثش چيزى نوشته است، آنگاه مى گويد: اين اين طور نيست. و قلم را برداشته نوشته رساله حديث را تغيير مى دهد. گفت: اين خيلى بد روش و خصلتى است...
ابو على نيشابورى مى گويد: به ابن خزيمه گفتم: چه مى شد اگر استاد از محمد بن حميد روايت مى كرد و حديث مى آموخت، زيرا احمد وى را ستوده است. ابن خزيمه گفت: احمد او را نشناخته است و اگر چنانكه ما او را شناخته ايم مى شناخت هرگز نمى ستودش.
35- ابن عساكر روايتى ثبت كرده است ازطريق على بن محمد بن شجاع ربعى، از عبد الوهاب ميدانى دمشقى، از محمد بن عبد الله بن ياسر، از محمد بن بكار، از محمد بن وليد، از داود بن سليمان شيبانى، از حازم بن جبله بن ابى نصره، از پدرش از جدش از ابوسعيد خدرى- رضى الله عنه- مى گويد: " رسول خدا "ص" به ابو بكر و عمرفرمود: بخدا من شما دو نفر را چون خدا شما را دوست مى دارد دوست مى دارم و فرشتگان شما را چون خدا شما را دوست مى دارد دوست مى دارند. هر كه شما را دوست مى دارد خدا او را دوست بدارد، و هر كه به شما نيكى مى نمايد خدا به او نيكى كند، و هر كه پيوند از شما مى گسلد خدا پيوند از او بگلسد، و هر كه شما را در دنيا و آخرتتان مورد كينه خويش قرار مى دهد مورد كينه قرار دهد. "