پرهيز از طمع - میزان الحکمه جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 7

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ـ هيچ چيز مانند بدعتها دين را ويران نكرد و هيچ چيز مثل طمع مرد را تباه نساخت .

ـ پيامبر خدا9 : بد بنده اى است آن بنده اى كه طمعش او را به ننگ و پستى كشاند.

ـ بـه خـدا پـناه بريد از طمعى كه به ننگ و پستى كشاند و از طمعى كه به طمعى ديگر بينجامد و ازطمعى كه بى حاصل است .

ـ از سـه چيز به خدا پناه بريد : از طمع بيجا و طمعى كه به ننگ و پستى مى كشاند و طمعى كه به طمع ديگرى مى انجامد.

ـ به خدا پناه بريد از طمعى كه به ننگ وپستى مى كشاند وطمعى كه بى حاصل است .

ـ امـام صـادق7 : اگر مى خواهى كه چشمت روشن شود و به خير دنيا و آخرت دست يابى , چشم طمع از آنچه ديگران دارندبركن .

ـ پيامبر خدا9 : آن تخته سنگ لغزنده اى كه پاى علما روى آن قرار نمى گيرد , طمع است .

ـ به انصار فرمود : شما در هنگام قناعت بسياريد و در هنگام طمع اندك .

ـ امام على7 : هر كه نفس خود را شربتى از طمع نوشاند در حق آن خيانت كرده است .

ـ زيبايى شر , طمع است .

ـ ريشه سيرى ناپذيرى , طمع است .

ـ ميوه طمع , بدبختى است .

ـ در تـوصـيـف پـرهيزگاران , مى فرمايد : از نشانه هاى هر پرهيزگارى اين است كه او را دردين نـيـرومـند مى بينى و در سختيها صبور و طالب روزى حلال و در پيمودن راه هدايت چالاك و پر نشاط و از طمع به دور.

ـ در توصيف منافقان , مى فرمايد : عدم چشمداشت را وسيله اى براى طمع خويش قرارمى دهند , تا بدين وسيله بازارشان را رونق بخشند و كالاهاى فريبنده شان را رواج دهند.

پرهيز از طمع

ـ امـام كـاظـم7 در انـدرز بـه هـشـام , فـرمـود : از طـمـع بـپـرهـيـز و بـه آنـچه مردم دارند , چشمداشتى نداشته باش , چشمداشت به مخلوق را در خود بميران , زيرا طمع و چشمداشت كليد هر خوارى است و عقل را مى دزدد و انسانيتها را مى برد و آبرو را مى آلايد و دانش را از بين مى برد.

ـ پـيـامـبـر خدا9 : زنهار از پوشيدن جامه طمع , زيرا كه طمع دلها را به آزمندى شديد مى آميزد ومهر دنيا دوستى بر دلها مى زند , و آن كليد هر بدى است و منشا هر گناهى وموجب بر باد رفتن هر كار نيكى .

ـ زنهار از طمع , كه اين خود فقرى است نقد.

ـ امام على7 : زنهار كه مركبهاى طمع تو را به تاخت ببرند و به آبشخورهاى هلاكت رسانند.

طمع و بندگى

ـ امام على7 : طمعكارى , بندگى هميشگى است .

ـ طمع , بندگى است و چشم طمع بركندن آزادى .

ـ امام باقر7 : بد بنده اى است آن بنده كه طمع زمام او را به پيش كشد.

ـ امـام عـلـى7 : هـر كه مى خواهد ايام عمر خود را آزاد زندگى كند , طمع را در دل خويش جاى ندهد.

ـ بنده طمعها در بند بردگى است وهرگز روى آزادى را نمى بيند.

طمع و زبونى

ـ امام على7 : ميوه طمع , زبونى در دنياو آخرت است .

ـ طمعكار , دربند خوارى است .

ـ طمع , قرين خوارى است .

ـ هركه جامه طمع به تن كند , خود را خوار گرداند.

ـ هركه خويشتن را از پستى طمعهابدور ندارد , خود را زبون كرده و در آخرت زبونتر و شرمنده تر باشد.

ـ امام عسكرى7 : چه زشت است درمؤمن خواسته اى باشد كه او را به خوارى كشاند.

ـ امام على7 : زبونترين مردم , انسان طمعكار آزمند شكاك است .

ـ ذليل تر از طمعكار , وجودندارد.

ـ هيچ خصلتى , خوار كننده تر از طمع نيست .

ـ در تـوصـيـف عـيـسـى7 , مـى فـرمايد :نه همسرى داشت كه او را گرفتار كند ,نه فرزندى كه اندوهگينش سازد , نه مالى كه او را به خود مشغول دارد و نه طمعى كه به خواريش افكند.

طمع و فريفته شدن عقل

ـ امام على7 : بيشترين هلاكتگاههاى خردها , زير درخشش طمعهاست .

ـ گاه فريبندگى طمعها و آرزوهاست كه خرد نادانان گول مى خورد و خردهاى مردان , آزموده مى شود.

ـ تباهى خردها , در جستن زياديهاست .

طمع و پارسايى

ـ امام على7 : با پارسايى , به جنگ طمع برويد.

ـ اساس پارسايى , فرو گذاشتن طمع است .

ـ اندكى طمع , پارسايى بسيارى راتباه مى كند.

ـ هركه به طمع چسبيد , پارسايى رااز دست داد.

ـ چگونه مالك پارسايى باشد , كسى كه مملوك طمع است .

ـ پارسايى و طمع , با هم جمع نمى شوند.

شاخه هاى طمع

ـ امام على7 : طمع چهار شاخه دارد : شادى و نازش و سرسختى و فزونخواهى .

خـداى عـز و جـل ناخوشايند است و نازش تكبر است و سرسختى بلايى است كه انسان را به سوى دامهاى گناه مى كشاند و فزونخواهى بازى و سرگرمى و جايگزين كردن چيزهاى پست تر به جاى چيزهاى بهتر است .

طمع ستوده

قرآن .

((پهلوهايشان از بسترها دور مى شود و از روى ترس و طمع پروردگارشان را مى خوانند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند)).

((چرا به خدا و آنچه از حق كه سوى ما آمده ايمان نياوريم و حال آن كه طمع داريم پروردگارمان ما را با گروه شايستگان (به بهشت ) در آورد)).

ـ امـام سـجـاد7 ـ در دعـا ـ : سـرورم !چـون به گناهان خود مى نگرم بيمناك مى شوم و چون به بخشش تو مى نگرم , طمع مى بندم .

ـ نـيز در دعا ـ : خدايا! به سبب اميد ديرينى كه به تو دارم و چشمداشت بزرگى كه از تو دارم وبه سبب رافت و رحمتى كه بر خود فرض كرده اى , از تو مسالت مى كنم .

ـ در دعـا ـ : سـرورم ! مـيـل در رغبت من به توست و ترس من ازتو , به تو اميد دارم و اميدم مرابه سوى تو كشانده است .

ـ در دعـا ـ : سـرورم ! گمان مرا به احسان و نيكيت دروغ مگردان , زيرا كه تو مورد وثوق واعتماد منى .

/ 64