ـ امام رضا(ع ) در توضيح علت عبادت , مى فرمايد: تا اين كه مردم ياد خدا را فراموش نكنندو آداب او را وانگذارند و از اوامر و نواهى او غافل نشوند, زيرا درستى و قوام آنان در اين است .
خود را وقف عبادت كردن
ـ پيامبر خدا (ص ) : پروردگارتان مى فرمايد: اى فرزند آدم ! خود را براى عبادت من فارغ گردان تا دلت را پر از بى نيازى كنم و دستانت راآكنده از روزى سازم .را از گرفتارى مى آكنم .ـ امام صادق (ع ): در تورات نوشته شده است : اى فرزند آدم ! خود را براى عبادت من فارغ گردان تا دلـت را از ترس (از خودم ) بياكنم , اگر خود را براى عبادت من فارغ نسازى , دلت را ازاشتغال به دنـيـا انـبـاشـتـه مـى كنم و آن گاه در نياز را به رويت نبندم و تو را به آن چه در طلب آن هستى واگذارم .ـ در تـورات نـوشـتـه شده است : اى پسر آدم ! خودت را وقف عبادت من كن تا دلت را ازبى نيازى آكـنـده سـازم و تـو را به خواسته ات وانگذارم , و بر من است كه در نيازمندى را به روى تو ببندم و دلت را از ترس بياكنم .دنيا پر كنم , سپس در نياز را به رويت نبندم و تو را به خواسته ات واگذارم .ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): خود را براى طاعت خدا و عبادت او فارغ سازيد, پيش از آن كه گرفتارى و بلايى به شما رسد كه از عبادت بازتان دارد.
تفسير عبادت
ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به اين پرسش كه عبادت چيست , فرمود: داشتن حسن نيت در طاعت از چهره هايى كه از طريق آنها خداوند اطاعت مى شود (مقصود امام معصوم است ).ـ در حـديـث معراج آمده است : اى احمد! آيا مى دانى كه بنده چه وقت مرا بندگى مى كند؟ عرض كرد: نه , اى پروردگار.هـرگاه هفت خصلت در او فراهم آيد: پارسايى و ورعى كه مانع او از حرامها شود و سكوتى كه او را از سـخنان بيهوده باز دارد و ترسى كه هر روز برگريه او بيفزايد و شرمى كه در خلوت وتنهايى از مـن داشـتـه باشد و خوردن به اندازه ضرورت و دنيا را ناخوش دارد چون من آن راناخوش دارم و نيكان را دوست بدارد چون من آنان را دوست مى دارم .ـ امام رضا(ع ): سر آغاز عبادت خداى تعالى , شناخت اوست و ريشه شناخت خدا يگانه دانستن او.
حقيقت بندگى
ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به پرسش ازحقيقت بندگى , فرمود: حقيقت بندگى سه چيز است : اين كـه بـنـده در آن چـه خداوند به او عطافرموده است براى خود مالكيتى قائل نباشد, زيرا بندگان مالك چيزى نيستند, مال را متعلق به خدا مى دانند و آن را هرجا كه خداى تعالى فرمان داده است به مصرف مى رسانند.خـود تـدبـيـر و چـاره انـديـشى نمى كند و تمام اشتغالش به چيزهايى است كه خداى تعالى او را به انجام آنها فرمان داده يا از آنها باز داشته است اين نخستين درجه پرهيزگاران است .ـ امـام عـلـى (ع ): بـندگى در پنج چيز است : اندرون از طعام تهى داشتن , قرآن خواندن , شب را به عبادت گذراندن و زارى كردن (به درگاه خداوند) هنگام صبح و گريستن از ترس خدا.
نقش عبادت در تكامل
قرآن .((و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين جانشينى مى آفرينم , گفتند: آيا در زمين كـسـى را مـى آفـريـنى كه در آن فساد و تباهى كند و خونها را بريزد و حال آن كه ما به ستايش تو تسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم ؟ گفت : من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد)).((من جن و انس را نيافريدم , مگر براى اين كه مرا بندگى كنند)).ـ مـصباح الشريعه : امام صادق (ع )فرمود: عبوديت گوهرى است كه باطن آن ربوبيت است , پس , آن چه در عبوديت نيست شود درربوبيت يافت گردد و آن چه در ربوبيت مخفى بماند در عبوديت به دست آيد.ـ روايت شده كه خداى تعالى در يكى از كتابهاى خود مى فرمايد: اى فرزند آدم ! من زنده اى هستم كه هرگز نمى ميرم , از فرمانهاى من اطاعت كن تا تو را زنده اى قرار دهم كه هرگز نميرى .اى فرزند آدم ! من به هر چه بگويم : هست شو, هست مى شود.را چنان قرار دهم كه به هر چه بگويى : هست شو,هست شود.ـ امام على (ع ): هركه شرايط بندگى رابه جاى آورد, سزاوار آزادى شود.
نقش شناخت در عبادت
ـ امام رضا(ع ): آغاز بندگى خدا, شناخت اوست .ـ امـام عـلـى (ع ): شـنـاخـت خـدايـى را كـه مـى پـرسـتـيد در جانهاى خود جاى دهيد تا خم و راست شدنهايتان براى عبادت كسى كه مى شناسيدش , شما را سود دهد.ـ در عبادتى كه با شناخت توام نباشد, خيرى نهفته نيست .ـ عبادتى كه همراه با آگاهى نباشد, ارزشى ندارد.ـ امام سجاد(ع ): هيچ عبادتى جز با شناخت ارزش ندارد.
نقش يقين در عبادت
ـ پيامبر خدا(ص ): هيچ عبادتى جز با يقين ارزش ندارد.ـ امام على (ع ) چون صداى عبادت شبانه و تلاوت قرآن مردى از حروريه (خوارج نهروان ) را شنيد, فرمود: خوابى كه بايقين همراه باشد, بهتر از نمازى است كه با شك توام باشد.
آداب عبادت
قرآن .((هيچ عملى نمى كنيد جز اين كه وقتى دست به آن مى زنيد, ما بر شما گواه و ناظريم )).ـ پيامبر خدا(ص ): خدا را چنان عبادت كن كه گويى او را مى بينى , زيرا اگر تو او را نمى بينى اوتو را مى بيند.ـ خـدا را بـنـدگـى كن و هيچ چيزى را شريك او مگردان و براى خدا چنان كاركن كه گويى او رامى بينى .ـ احسان اين است كه خدا را چنان عبادت كنى كه گويى او را مى بينى , زيرا اگر تو او رانمى بينى او كه تو را مى بيند.ـ امـام صـادق (ع ) ـ درباره داستان يوسف و زليخا ـ : چون زليخا آهنگ يوسف كرد و يوسف آهنگ زليخا, زليخا گفت : اندكى درنگ كن .هنگام يوسف به ياد خدا افتاد و دانست كه خداوند او را مى بيند, لذا از زليخا گريخت .ـ در خـبـرى ديگر, امام باقر(ع )فرمود: يوسف به زليخا گفت : چه كردى ؟ زليخا گفت : روى بت پارچه اى انداختم , زيرا خجالت مى كشم كه ما را ببيند.از پروردگارم شرم نكنم ؟ .ـ امام صادق (ع ) درباره آيه ((هيچ عملى نمى كنيد جز اين كه وقتى دست به آن مى زنيد ما برشما گواه و ناظريم )), فرمود: رسول خدا(ص ) هرگاه اين آيه را مى خواند بشدت مى گريست .