تكيه گاه - چشمه در بستر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه در بستر - نسخه متنی

مسعود پورسیدآقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

على تا به هوش آمد بر صورت خود زد و در حالى كه زير شانه هايش را گرفته بودند، اشك مى ريخت و مى گفت: «اى دختر رسول! تو تسلى بخش من بودى، حال ديگر از كه تسليت جويم»؟. [بمن العزاء يا بنت محمد؟ كنت بك اتعزى ففيم العزاء من بعدك» (بحارالانوار، ج 43، ص 187).]

آن گاه در حالى كه مى سوخت، زير لب زمزمه مى كرد:



  • لكل اجتماع من خليلين فرقه لكل اجتماع من خليلين فرقه


  • و كل الذى دون الفراق قليل و كل الذى دون الفراق قليل





  • و ان افتقادى فاطما بعد احمد و ان افتقادى فاطما بعد احمد


  • دليل على ان لا يدوم خليل دليل على ان لا يدوم خليل


[ميان دو يار سرانجام روزى جدايى هست، اما هيچ چيز به قدر جدايى تحملش مشكل نيست. همه چيز جز فراغ مرگ تحملش آسان است.

اين كه من بلافاصله بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله، فاطمه عليهاالسلام را از دست دادم خود دليل بر اين است كه دوستى دوام ندارد.

(به روايت مدائنى] كه از كهن ترين سندها است- اين دو بيت را اميرالمومنين انشاء كرد. «و انشاء يقول». الاخبار الموفقيات، زبير بن بكار، ص 194؛ ابن شهر آشوب، در مناقب (ج 1، ص 501) و به تبع او علامه ى مجلسى در بحارالانوار (ج 43، ص 184). البته در روايت مدائنى («واحدا بعد واحدا» ذكر شده اما در بحارالانوار «فاطما بعد احمد» آمده است). مجلسى مى نويسد: روايت شده كه هاتفى شعراو را پاسخ داد و سپس چهار بيت نقل مى كند (ج 43، ص 184).

على حق داشت اين گونه بسوزد، كه تكيه گاه ديگرى را از دست داده بود. [بحارالانوار، ج 43، ص 173. (رجوع شود به شرح 38).] به راستى زهرا عليهاالسلام، كوثر خدا و ادامه ى رسول صلى الله عليه و آله و تسلاى على عليه السلام بود.

او حامى راستين ولايت بود.

او دردهاى على عليه السلام را درمان بود.

او هميشه انيس مهربان على عليه السلام بود.

او رنج هايش را جرعه جرعه مى نوشيد و در سينه مى ريخت تا دل على عليه السلام بيش از اين به درد نيايد.

اگر مى شنوى زهرا عليهاالسلام در خانه هم از على عليه السلام رو مى گرفت، تعجب نكن. زهرا عليهاالسلام نمى خواهد على عليه السلام- اين غيرت حق- صورت نيلى اش را ببيند. آن على عليه السلام كه در سقيفه از اوج دست رسول صلى الله عليه و آله در غدير به پايين كشيده شده، به اندازه ى كافى، خود درد دارد. بايد آن دردها را درمان بود و آن زخم ها را مرهمى. و زهرا عليهاالسلام با همه ى غم هايش، تسلاى على عليه السلام بود.

زهرا عليهاالسلام مى گويد: در هنگام غسل لباس از بدنم بيرون نياوريد. [بحارالانوار، ج 43، صص 188 و 187 و 172.] بازويم را برهنه نكيد [الطبقات ابن سعد، ج 8، ص 27. «فلا يكشفن احد لى كتفا».] و حتى وصيت مى كند كه او را شبانه غسل دهند و شبانه كفن كنند. [بحارالانوار، ج 43، ص 214. «حنطنى و غسلنى و كفنى باليل».] نكند على عليه السلام جاى ضربه ها و جراحات [بحارالانوار، ج 43، ص 198: «... فحالت بينهم و بينه فاطمة عند باب البيت. فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حين ماتت و ان فى عضدها الدملج من ضربته لعنه الله فالجاها الى عضادة بيتها و دفعها فكسر ضلعها من جنبها فالقت جنينا من بطنها فلم تزل صاحبة الفراش حتى ماتت من ذلك شهيدة» (دملج همان برآمدگى و ورم را گويند غده اى مثل دمل) و نيز ر. ك: بخش پيوست ها، پيوست 1 «مضروبه».] را ببيند و عنان از كف بدهد. آه خدايا! اين چه دلى است كه نمى خواهد حتى داغ هاى على عليه السلام تازه شود!!.

سلام و درود خدا و ملايكه بر بانويى كه اين گونه كمك و حامى ولى زمانه ى خويش بود و در راه حمايت از مقام ولايت به شهادت رسيد.

او به راستى ليلة القدر خدا است. مرحوم كلينى در كافى از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نقل نموده كه مردى نصرانى و طالب حقيقت، به خدمت آن حضرت مى رسد و ضمن سؤال هاى از حضرت كاظم عليه السلام چنين مى پرسد:

اخبرنى عن كتاب الله تعالى الذى انزل على محمد و نطق به، ثم وصفه بما وصفه به، فقال حم والكتاب المبين. انا انزلناه فى ليلة مباركة انا كنا منذرين. فيها يفرق كل امر حكيم). ما تفسيرها فى الباطن؟ فقال: اما (حم) فهو محمد صلى الله عليه و آله و هو فى كتاب هود الذى انزل عليه و هو منقوص الحروف و اما (الكتاب المبين) فهو اميرالمؤمنين على عليه السلام و اما (الليلة) ففاطمة عليهاالسلام و اما قوله (فيها يفرق كل امر حكيم) يقول: يخرج منها خير كثير فرجل حكيم و رجل حكيم و رجل حكيم. [الكافى، ج 1، ص 479 (باب مولد ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السلام).]

«به من خبر دهيد از كتاب خدا كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و به آن گويا گشته و آن را به صفاتى موصوف نموده و در حقش گفته است: «حم. سوگند به كتاب روشن و آشكار به درستى كه ما آن را در شب مباركى فروفرستاديم به درستى كه ماييم بيم دهنده. در آن شب جدا مى شود هر امر محكمى». تفسير آن در باطن و حقيقت چيست؟ حضرت فرمود: اما «حم» همان محمد صلى الله عليه و آله است كه در كتاب هود پيامبر با حروف ناقصه آمده است.- ميم اول و دال آخرش حذف شده- و اما «كتاب مبين و آشكار» همان اميرالمؤمنين على عليه السلام است و اما مقصود از «ليله و شب» همان فاطمه عليهاالسلام مى باشد و اما اين كه فرموده در آن جدا مى شود هر امر محكمى يعنى برآيد از فاطمه عليهاالسلام خير بسيار و فراوان؛ مردى حكيم و مردى حكيم و مردى حكيم».

مرحوم شريف لاهيجى در تفسير خود به مناسبت اين روايت در ذيل آيات
نخست سوره ى دخان، بيان نغز و زيبايى دارد كه نقلش مناسب به نظر مى رسد: «تسمية سيدة نساء العالمين به ليله بطريق مجاز است. و مى تواند كه علاقه ى اين مجاز اين است كه آن حضرت مانند شب به حجاب عصمت مستور و مخفى است...و ضمير انزلناه، راجع است به اميرالمؤمنين عليه السلام. و ظاهرا حاصل معناى آيات اين باشد كه قسم به محمد و به وصى او اميرالمؤمنين عليه السلام كه تزويج كرديم اميرالمؤمنين را به فاطمه ى زهرا و به تحقيق ما انذار كننده ايم عباد را در باب امامانى كه از سيده ى نساء العالمين عرصه جهان را منور مى سازند، زيرا كه هر كه قبول ولايت ايشان نكند به عذاب ابد معذب خواهد گشت. و در فاطمه ى زهرا عليهاالسلام جدا كرده مى شود هر امام حكيم دانا؛ يعنى از بطن او بيرون مى آيند از امام حسن تا قائم آل محمد صلى الله عليه و آله». [تفسير لاهيجى، ج 4، صص 101- 102.]

مرحوم خاتون آبادى از علماى سده ى يازدهم در ساعت متعلقه ى به صديقه ى كبرى عليهاالسلام سخنى مناسب با گفتار مذكور دارد:

«ساعت آخر شب يعنى يك ساعت قبل از طلوع فجر كه بهترين ساعات و محل استجابت است مختص آن حضرت است. و وجه اختصاص او به آن ساعت مستورى اوست از ديده ى نامحرمان. و اشاره به اين است آيه ى مباركه ى (انا انزلناه فى ليلة مباركة...فيها يفرق كل امر حكيم) پس ليله ى مباركه آن حضرت است و مرجع انا انزلناه، نور امامت است؛ يعنى فروفرستاديم ما گوهر امامت را در درج رحم فاطمه ى زهرا كه ليله ى مباركه عبارت از اوست». [جنات الخلود- جدول فاطميه- ص 18.]

پس باطن ليله ى مباركه، فاطمه ى صديقه عليهاالسلام است كه حقايق قرآن در صدف و جود او تجلى حاص پيدا كرده و جمعى كه بيان گر معارف و حقايق اين كتابند از نسل او به وجود آمده اند. [براى اطلاع از حقيقت ليلة القدر و تاويل آن به فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ر. ك: انسان و قرآن، آية الله حسن زاده آملى. صص 231- 255.]

خنك آنان كه اسوه و مقتداشان زهراى اطهر است. بيچاره ما كه اسم پيروى از زهرا عليهاالسلام را يدك مى كشيم.

تكيه گاه

رسول صلى الله عليه و آله و زهرا عليهاالسلام دو تكيه گاه على عليه السلام و دو بال پرواز او بودند. بنابراين با از دست دادن اين دو، على عليه السلام بى بال و پر و تنها شد.

على عليه السلام مى گويد: رسول صلى الله عليه و آله اين تنهايى را از قبل به من خبر داده بود. از اين رو آن گاه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از دار دنيا رفت، على عليه السلام گفت: اين يك تكيه گاه من بود كه فروريخت، و آن گاه كه فاطمه عليهاالسلام نيز از دستش رفت، گفت: اين هم تكيه گاه ديگرم بود. [امالى صدوق، ص 116، معانى الاخبار، ص 403، بحارالانوار، ج 43، ص 173؛ تذكره الخواص، ص 320؛ تاريخ دمشق، ترجمة الامام الحسين (تحقيق محمودى)، ص 120؛ مناقب خوارزمى، ص 58؛ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 62؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 361 (و بسيارى منابع ديگر. ر. ك: فاطمة الزهراء عليهاالسلام، علامه ى امينى، ص 58). «فلما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله قال على عليه السلام هذا احد ركنى الذى قال لى رسول الله صلى الله عليه و آله فلما ماتت فاطمة عليهاالسلام قال على عليه السلام هذا الركن الثانى الذى قال رسول الله صلى الله عليه و آله».]

در ميان همه ى جلوه هاى تابناك روح بلند فاطمه عليهاالسلام، اين ويژگى كه او تكيه گاه و هم پرواز روح بلند على عليه السلام است از همه شگفت انگيزتر است. او در كنار على عليه السلام
تنها يك همسر نبود كه على عليه السلام پس از او همسران ديگرى نيز داشت.

على عليه السلام به او به ديده ى يك دوست و آشناى دردها و درمان هاى بزرگش و امين خلوت بى كرانه و اسرار آميزش و سرانجام يك همدم و تنها تكيه گاهش مى نگريست.

به راستى، تنها خدا مى داند كه در فراق فاطمه عليهاالسلام بر على عليه السلام چه گذشت و تنها على عليه السلام مى داند كه چه كسى را از دست داده است.




  • قدر اين يك دانه گوهر را على دانست و بس
    آرى آرى، قدر گوهر را كه داند؟ گوهرى



  • آرى آرى، قدر گوهر را كه داند؟ گوهرى
    آرى آرى، قدر گوهر را كه داند؟ گوهرى



علم زهرا

صادق آل محمد صلى الله عليه و آله گويد: «لولا ان الله تبارك و تعالى خلق اميرالمؤمنين لفاطمة ما كان لها كفوا على ظهر الارض من آدم و من دونه»؛ [الكافى، ج 1، ص 461؛ بحارالانوار، ج 43، صص 10 و 107. و بدون قسمت آخر]

على ظهر الارض من آدم و من دونه

بحارالانوار، ج 43، صص 97 و 141 و 145، كنوز الحقايق، مناوى، ص 124.

اگر خداى تبارك و تعالى على را نيافريده بود براى فاطمه هيچ همتا و نظيرى نبود، از آدم گرفته تا ديگران.

مطابق اين حديث صحيح از امام صادق عليه السلام نه تنها هر گونه كمال علمى، بلكه هر گونه كمال عملى نيز كه براى على عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام ثابت شود، [مانند همتايى آنان با قرآن «حديث ثقلين» و همانندى آنان با سفينه نوح كه حركت و سكون آن با نام خدا بود، نه با علل و عوامل طبيعى، «مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح...» و يا ملاك حق و باطل بودن و... به هر حال آنچه در آيات و روايات و زيارت جامعه در شأن اهل بيت آمده است، شامل زهرا عليهاالسلام نيز مى شود.] حضرت فاطمه عليهاالسلام همسان اميرالمؤمنين عليه السلام مشمول آن مقام هاى منيع خواهد بود.

علاوه بر اين صحيحه- كه نه تنها علم بى كران زهرا عليهاالسلام كه جامع ديگر فضايل او نيز هست- روايات فراوان ديگرى هم در خصوص علم زهرا عليهاالسلام وارد شده كه با هم به برخى از آنها مرور مى كنيم، شايد كمى بيشتر با عظمت هاى آن بانوى دو عالم
آشنا شويم.

فاطمه عليهاالسلام را از آن رو فاطمه عليهاالسلام ناميدند كه پروردگار از دانش خود آن قدر به او نوشاند كه از هر استادى بى نياز شد. [بحارالانوار، ج 43، ص 13.]

فاطمه عليهاالسلام به على عليه السلام گفت: نزديك بيا تا تو را از آن چه واقع شده و آن چه اكنون مى شود و آن چه تا روز قيامت واقع خواهد شد، با خبر كنم. [«نادت فاطمة ادن لاحدثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن الى يوم القيامة حين تقوم الساعة» بحارالانوار، ج 43، ص 8، ح 11.]

فاطمه عليهاالسلام را بدان سبب بتول ناميدند كه از نظر فضل و دين و حسب، سرآمد تمامى زنان بود. [«سميت فاطمة عليهاالسلام البتول لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا» بحارالانوار، ج 43، ص 15، ح 13.]

خداوند ده چيز را به ده زن تفضل كرد و براى فاطمه عليهاالسلام-همسر على عليه السلام- دانش را. [«ان الله اعطى عشرة اشياء لعشرة من النساء... والعلم لفاطمة زوجة المرتضى» بحارالانوار، ج 43، ص 34.]

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله از يارانش پرسيد: خير زن در چيست؟ ياران در جواب درماندند. على عليه السلام به نزد فاطمه عليهاالسلام آمد و از او پرسيد. وى جواب داد. خير زن در اين است كه مردان او را نبينند و او هم مردان را نبيند على عليه السلام بازگشت و جواب داد. رسول پرسيد:چه كسى تو را آگاه كرد؟ على عليه السلام گفت: فاطمه عليهاالسلام. رسول صلى الله عليه و آله فرمود: او پاره ى وجود من است. [حلية الاولياء، ج 2، ص 40.]

زنى خدمت زهرا عليهاالسلام رسيد و مسايل دينى بسيارى پرسيد. زهرا عليهاالسلام همه را پاسخ داد و در پايان با گشاده رويى گفت: هر گاه سؤالاتى داشتى بيا و بپرس. همه را پاسخ خواهم گفت: [بحارالانوار، ج 2، ص 3، و نيز ر. ك: «ادب زهرا عليهاالسلام» در همين نوشته.]

از برخى روايت ها استفاده مى شود كه زهرا عليهاالسلام از سوى پدرش مرجع پاسخ گويى به پرسش ها و مسايل زنان بوده است.

اما بهترين نمونه و شاهد بر علم بى كران زهرا عليهاالسلام همان خطبه ها و سخنرانى هاى اوست. به ويژه خطبه ى آن حضرت در مسجد مدينه در مقابل مهاجر و انصار، در احتجاج با ابوبكر. اين خطبه همتا و هم پاى برخى خطبه هايى است كه اميرالمؤمنين بيست و پنج سال بعد براى اهل كوفه مى خواند. مى توان بند بند اين خطبه را با فقرات برخى خطبه هاى نهج البلاغه مقايسه كرد تا به عمق اين معنا و صحت اين ادعا پى برد، [ر. ك: وحى و رهبرى، آية الله جوادى آملى، مقاله ى سوم، حضرت زهرا عليهاالسلام، ص 225 «همتايى اميرالمؤمنين و صديقه ى كبرى در تبين معارف الهى».] هم چنان كه مى توان دعاهاى وارده از زهرا عليهاالسلام و مضامين بلند آن را با ادعيه ى وارده از على عليه السلام و ديگر امامان معصوم مقايسه كرد تا باز هم به همين نتيجه رسيد. [ر. ك: وحى و رهبرى، آية الله جوادى آملى، مقاله ى سوم، حضرت زهرا عليهاالسلام، ص 225 «همتايى اميرالمؤمنين و صديقه ى كبرى در تبين معارف الهى».] بى جهت نيست كه آن حضرت را «ام الفضايل» و «ام العلوم» [اين دو از كنيه هاى آن حضرت است (رياحين الشريعة، ص 9).] مى نامند.

به راستى كه ما را از علوم و فضايل بى كران زهرا عليهاالسلام و از هدايت و معارف بلند او محروم ساختند.

/ 61