حكمة أحكام الالهى
فجعل الله [«دلائل الامامة»: ففرض الله عليكم.] الايمان تطهيرا لكم من الشرك، والصلاة تنزيها لكم عن الكبر، والزكاة تزكية للنفس و نماء فى الرزق، [«دلائل الامامة»: والزكاة تزييدا فى الرزق.] والصيام تثبيتا [(بلاغات النساء»: اثباتا. «كشف الغمة»: والصيام تبيينا امامتنا. (كه ظاهرا اشتباه است چون معناى روشنى ندارد).] للاخلاص، والحج تشييدا [«بلاغات النساء»: تسلية، «كشف الغمة»: تسنية.] للدين، والعدل تنسيقا للقلوب، [«بلاغات النساء»: والحق تسكينا للقلوب. «بلاغات النساء» و «كشف الغمة»: والعدل تنسكا للقلوب. «دلائل الامامة»: والعدل تنسيقا للقلوب و تمكينا للدين.] و طاعتنا نظاما للملة، و امامتنا امانا للفرقة، [«دلائل الامامة» و «كشف الغمة»: و امامتنا لما للفرقه. «بلاغات النساء»: و امامتنا امنا من الفرقة.] والجهاد [«بلاغات النساء»: وحبنا.] عزا للاسلام والصبر معونة على استيجاب الاجر، [«كشف الغمة»: والصبر مؤنة للاستيجاب، «بلاغات النساء»: والصبر منجاة والقصاص....] والامر بالمعروف مصلحة للعامة [«دلائل الامامة» در ادامه اين گونه دارد: والنهى عن المنكرتنزيها للدين.] و بر الوالدين [«دلائل الامامة» و «كشف الغمة»: والبر بالوالدين.] و قاية من السخء [«كشف الغمة»: السخطة.] و صلة الارحام منساة فى العمر منماة للعدد، [«كشف الغمة»: منساة للعمر و...، «دلائل الامامة»: و صلة الارحام منماة للعدد و زيادة فى العمر.] و القصاص حقنا [«الاحتجاج»: خ ل: حصنا.] للدماء والوفاء بالندر تعريضا للمغفرة، [«دلائل الامامة»: والوفاء بالنذور (بالعهود خ ل) تعرضا للمغفرة.] و توفية المكيال والموازين تغيير للبخس، [«دلائل الامامة»: و وفاء المكيال والميزان تغيير اللبخس والتطفيف. «كشف الغمة» تغييرا للبخسة. «بلاغات النساء»: تعبيرا للنحسة (در پاورقى كتاب اين عبارت اين گونه توضيح داده شده است. تعبيرا من عبر الدرهم او المتاع نظر ما وزنها والنحسة مبلغ اصل الشى).] والنهى عن شرب الخمر [«دلائل الامامة»: والتناهى عن شرب الخمور... «كشف الغمة»: والاجتناب عن شرب الخمور تنزيها من الرجس.] تنزيها عن الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنة، [«دلائل الامامة»: و اجتناب القذف والمحصنة حجابا عن اللعنة «بلاغات النساء»: اجتنابا للعنة «كشف الغمة»: حجابا من اللعنة.] و ترك [«دلائل الامامة»: و مجانبة السرقة. «كشف الغمة»: و ترك السرق.] والسرقة ايجابا للعفة [«دلائل الامامة»: والتنزه عن اكل مال اليتيم والاستيثار به اجارة من الظلم، والنهى عن الزنا تحصنا من المقت، والعدل فى الاحكام ايناسا للرعية، و ترك الجور فى الحكم اثباتا للوعيد (و دورى جستن از خوردن مال يتيمان واختصاص غنايم به خود آنان را براى حفظ از ظلم به آنان، و نهى از زنا را براى حفظ از غضب الاهى، و عدالت در احكام را مايه دل گرمى مردم. و ظلم نكردن در حكم را براى ترس از حق قرار داد) (استيثار: برگزيدن؛ مقت. غضب، دشمن گرفتن؛ ايناس: دل گرم شدن انس گرفتن). «كشف الغمة»: والتنزه عن اكل اموال الايتام والاستيثار بفيئهم اجارة من الظلم، والعدل فى الاحكام ايناسا للرعية.] و حرم الله شرك اخلاصا بالربوبية. [«دلائل الامامة»: والنهى عن الشرك. «كشف الغمة»: والتبرى من الشرك اخلاصا للربوبية.] (فاتقوا لله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون) [سوره ى آل عمران، آيه ى 102. در «دلائل الامامة» اينگونه آمده: و لا تتولوا مدبرين.] و اطيعوا الله [«دلائل الامامة»: اطيعوه.] فيما امركم به و نهاكم عنه، فانه (انما يخشى الله من عباده العلماء). [سوره ى فاطر، آيه ى 28. در (دلائل الامامة» در ادامه اينگونه آمده است: فاحمدوا الله الذى بعظمته و نوره ابتغى من فى السماوات و من فى الارض اليه الوسيلة، فنحن وسيلته فى خلقه و نحن آل رسوله و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجة غيبه و ورثة انبيائه؛ (پس خدايى را ستايش كنيد كه به عظمت و نورش تمامى اهل آسمان و زمين در جستوجوى وسيله اى به سوى اويند و مائيم آل رسول خدا و مائيم مقربان و جايگاه قدس او و مائيم حجت غيبى و وارثان انبياى او). عبارت «و نحن خاصته و محل قدسه» از شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد (ج 16، ص 211) است.]لغات
تنزيها: مصدر نزه: كسى را از كار زشت دور كردن. تثبيت: استوار ساختن. تزكية: پاك كردن. تشييد: برافراشتن، بلند و مرتفع ساختن، محكم ساختن، استوار گرداندن. تنسيق: نظم و ترتيب دادن، پيوند دادن. نظام: ريسمانى كه با آن دندانه هاى مرواريد و نظاير آن به رشته مى كشند، آن چه امرى به آن قائم باشد، پيوستن، منظم شدن، سامان يافتن، به قوام و صلاح آمدن. معونة: كمك، مساعدت. استيجاب: شايسته و مستوجب و مستحق چيزى شدن. بر: اطاعت و فرمانبردارى كردن، از صميم قلب مهربانى و نيكى و خوش رفتارى كردن، نيكى، نيكويى، مهربانى و شفقت. سخط: سخط يا سخط: خشم گرفتن، در مقابل رضا به معناى خشنودى. منساة: طولانى شدن، به تأخير انداختن. منماة: صيغه مبالغه از نمو، وسيله ى رشد و نمو. حقن: نگهدارى و باز نگه داشتن خون از ريختن، پاسدارى، حفظ. المكاييل: جمع مكيال، پيمانه ها. بخس: كم دادن نقص، كم و ناقص، ناچيز. تغييرا للبخس يعنى به خاطر دگرگونى كم فروشى يا دگرگونى و تبديل كمى و نقص به افزونى و بركت. قذف: انداختن شى، و در اصطلاح شرعى تهمت زدن مسلمانى به زنا يا لواط يامساحقه است. حجاب: پوشاندن، پوشش، حائل و مانع، جلوگيرى كردن و مانع شدن. لعنت: دور بودن از رحمت. ايجابا: چيزى را واجب كردن يا واجب شمردن، الزام، قطعى و حتمى كردن. عفة: عفيف و پاكدامن شدن، پارسا و درستكار شدن، امتناع كردن از انجام چيزى. 6. حكمت دستورات الاهى پس خداوند ايمان را براى پاك ساختن شما از شرك قرار داد، و نماز را براى دورى از كبر، و زكات را براى پاكى جان و فزونى رزق، و روزه را براى تحكيم اخلاص، و حج را براى رفعت دين، و عدالت را براى پيوند دل ها، و پيروى ما را رشته ى وفاق، و پيشوايى ما را مانع افتراق، و جهاد را سربلندى اسلام، و صبر را سبب جلب پاداش، و امر به معروف را براى مصلحت همگان، و نيكى به پدر و مادر را مانع از غضب (اله) [يا غضب پدر و مادر. (مرحوم مجلسى اين وجه را اظهر مى داند. ر. ك: بحارالانوار، ج ص 260).] و پيوند (و رسيدگى) به خويشان را فزاينده ى عمر و نفرات (و قدرت)، و قصاص را براى حفظ خون ها، و وفا به نذر را زمينه ى آمرزش، و پر دادن پيمانه ها و وزن ها را براى دگرگونى (از ميان بردن) كم فروشى و كاهش، [با پر دادن پيمانه ها و وزن ها را براى دگرگونى و تبديل نقص و كمى(به افزونى و بركت) در مال كم فروش قرار داد. زيرا پر دادن پيمانه و وزن سبب بركت و زيادى مال است.] و نهى از شراب خوارى را براى پاكى از پليدى، و پرهيز از تهمت و ناروا [زنا، لواط و مساحقه.] را براى
محفوظ مانند از لعنت (الهى) [يا لعنت قاذف يا مقذوف، اما لعنت و دورى از رحمت الهى اظهر است. (بحارالانوار، ج 29، ص 261). اين بخش از آيه مى تواند اشاره به اين آيه باشد: (ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا والاخرة و لهم عذاب عظيم) (نور، 23). بى شك افرادى كه زن هاى عفيف و بى خبر و با ايمان را به زنا تهمت مى زنند، در دنيا و آخرت مورد لعن و دورى رحمت خداوند قرار مى گيرند. و بر آنان عذاب دردناكى است.] و ترك دزدى را براى الزام به پاكى، و تحريم شرك را براى پرستش. بى شائبه ى خود قرار داد. «پس پروا پيشه كنيد خدا را، آن گونه كه شايسته ى اوست، و جز مسلمان نميريد و خدا را در آن چه فرمانتان داده و از آن چه بازتان داشته، پيروى كنيد كه از ميان بندگان تنها دانايان از عظمت او در هراسند». [«خشيت» با «خوف» تفاوت دارد. خشيت ترس از عظمت را گويند، مثل حالتى كه از ديدن يك كوه بزرگ در دل انسان پديد مى آيد، اما خوف، ترس از عقاب و مجازات و يا فراق و جدايى است. در اين جا با توجه به سياق كلام مى توان «فاتقوالله» و «يخشى الله» را به «بترسيد خدايى را» و «تنها دانايان از خدا مى ترسند» ترجمه كرد.]