جواب ابوبكر - چشمه در بستر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه در بستر - نسخه متنی

مسعود پورسیدآقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لغات

صادف: اعراض كننده، رويگردان.

اثر: جاى پا، نشان.

يقفو: پيروى مى كند. (لا تقف ما ليس لك به علم) (اسراء/ 36) يعنى آنچه را نمى توانى، پيروى مكن.

سور: جمع سوره است. سوره (غير مهموز) در لغت به معناى علو و منزلت يا بارو و ديوار است. (در اصطلاح مجموعه اى از آيات قرآن است كه با «بسملة» آغاز مى گردد (به استثناى سوره ى توبه). معناى لغوى سوره با معناى اصطلاحى آن كاملا سازگار است. (ر. ك: كتاب هاى علوم قرآنى).

افتجمعون: آيا تصميم گرفته ايد، آيا اجتماع كرده ايد.

الغدر: خيانت، ضد وفا.

اعتدال: بهانه جويى و علت تراشيدن، عذرخواهى كردن، جنايتى را به كسى نسبت دادن كه آن را نكرده است.

الزور: دروغ.

بغى: خواسته شد.

غوائل: جمع غائله: فاجعه ها.

حكم: قاضى و داور.

ناطقا فصلا: گوينده ى قاطع در مباحثه و مخاصمه. و زع: از توزيع، قسمت كرد.

اقساط: جمع قسء بهره و نصيب.

فرائض: جمع فريضه، سهم ميراثى كه كه در قرآن كريم معين شده است؛ مانند نصف، سدس، ثمن، در مقابل ميراثى كه مطلق ارث است.

اباح: تجويز كرد.

ازاح: برطرف ساخت و دور كرد، از بين برد.

التظنى: گمان بردن.

الغابرين: جمع غابر: بازماندگان.

كلا: حرف ردع و انكار است، به معناى نه چنين است، چنين نيست.

سولت: زينت داد، جلوه داد، آراست.

16. در جواب ابوبكر

حضرت در پاسخ ابوبكر چنين فرمود: عجبا از اين تهمت! پدرم رسول خدا هيچ گاه از كتاب خدا رويگردان نبود و با احكامش مخالفت نكرد، بلكه پيوسته پيرو قرآن، و تابع سوره هاى آن بود. آيا بر خيانت بر پدرم هم پيمان و (بدين بهانه) بر افتراى بر او هم داستان شده ايد؟ اين كارتان پس از وفات او همانند توطئه هايى است كه براى ترورش در هنگام حياتش داشتيد. [اشاره به داستان عقبه است كه جماعتى از اصحاب پيامبر با رم دادن شتر آن حضرت، هنگام بازگشت از تبوك، تصميم به ترور آن حضرت داشتند كه به مدد الاهى موفق نشدند. براى توضيح بيشتر بحث «ترور ناكام» در همين كتاب را بخوانيد.] اين كتاب خدا، كه قضاوتى عادلانه و بيانى قاطعانه دارد مى گويد: «زكريا از خدا خواست كه فرزندى به ا و عنايت شود كه از من و از فرزندان يعقوب ارث برد» و نيز مى فرمايد: «سليمان از داود ارث برد». و خداى بزرگ و شكوهمند سهم هر يك از ورثه، و فرائض و ميراثى را كه معين شده، تشريح و سهم پسران و دختران را توضيح داده است، به گونه اى كه بهانه ى اهل باطل از بين رود، و ريشه ى هر شبهه و گمان در بازماندگان برطرف شود. چنين نيست كه مى پنداريد! بلكه هواى نفستان اين كار را بر شما جلوه داده است. پس شكيبى شايسته پيش گيريم و در مقابل آنچه مى گوييد، از خدا مدد جويم.

جواب ابوبكر

ابوبكر در پاسخ صديقه كبرى گفت: هم خدا راست گفته، هم رسول خدا، هم دخترش. (چون) تو معدن حكمت، و كانون هدايت و رحمت، و پايه ى دين و عين برهان و حجت هستى. نه درستيت را رد كنم، نه گفتارت را انكار، (ولى) اين مسلمانان (بايد) ميان من و تو داورى كنند. زيرا آنان بار خلافت را بر دوش من نهادند، و من آنچه گرفتم، به راى آنان گرفتم، بى هيچ زورگويى، و بدون استبداد و خودخواهى، و ايشان بر آنچه گفته ام، شاهد و گواهند.

افلا تتدبرون القرآن...

فالتفتت فاطمة عليهاالسلام الى الناس و قالت: [در «دلائل الامامة» از اين جا تا عبارت «و خسر هنا لك المبطلون» اين گونه آمده است: قال: فقالت فاطمة عليهاالسلام لمن بحضرته. ايها الناس أتجتمعون الى المقبل بالباطل والفعل الخاسر؟ لبئس ما اعتاض المبطلون ر ما يسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرين. اما والله لتجدن محملها ثقيلا، و عباها وبيلا، اذا كشف لكم الغطاء، فحينئذ لات حين مناص و بدالكم من الله ما كنتم تحذرون. در ديگر نسخه ها اين بخش از خطبه نيامده است.]

معاشر المسلمين المسرعة الى قيل الباطل، المغضية على الفعل القبيح الخاسر، (افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟) [سوره ى محمد صلى الله عليه و آله، آيه ى 24. در آيه چنين است: يتدبرون.] كلا بل ران على قلوبكم ما اسأتم من اعمالكم، فاخذ بسمعكم و ابصاركم، و لبئس ما تاولتم و ساء ما به اشرتم و شر ما منه اعتضتم. لتجدن والله محمله ثقيلا و غبه وبيلا، اذا كشف لكم الغطاء و بان ما وراءه الضراء و بدا لكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون (و خسر هنا لك المبطلون). [سوره ى غافر، آيه ى 78.]

لغات

المسرعة: شتابنده.

قيل الباطل: گفتار بيهوده و گزاف.

المغضية: چشم پوشانده. را ن: پوشاند، پرده كشيد. تا ولتم: دگرگون كرديد، مصداقش قرار داديد.

اشرتم: راهنمايى كرديد.

اعتضتم: عوض گرفتيد.

محمله: بر دوش گرفتن آن.

عبة: عاقبت، سرانجام، فرجام. و بيل: داراى وزر و وبال، دردناك.

ضراء: سختى و بلا.

17. آيا در قرآن تدبر نمى كنيد...؟

آنگاه فاطمه عليهاالسلام رو به سوى مردم كرده، فرمود: اى جماعت مسلمين كه به گفتار بيهوده مى شتابيد، و بر كردار زشت چشم مى پوشيد، آيا در قرآن نمى انديشيد يا بر دلهايتان قفل نهاده شده است؟ چنين نيست، بلكه اعمال زشتتان دلهاى شما را تيره ساخته، گوش چشمتان را گرفته است، و چه بد مصراقى برايش قرار داديد، و چه بد راهى نشان داديد، و چه بد معاوضه اى كرديد.

به خدا سوگند! باران را سنگين، و عاقبتش را ننگين خواهيد يافت، آنگاه كه پرده از كار شما كنار رود، و زيان هاى پس پرده برايتان آشكار گردد، و از سوى خدا آنچه را (عذابى) كه گمانش نمى كرديد، بر شما رخ نمايد، باطل پيشگان زيانكار شوند.

خطبه ى حضرت زهرا در بستر بيمارى در جمع زنان مهاجر و انصار

سند خطبه

اين خطبه در منابع مختلفى از كتب شيعه و سنى نقل شده است، مهمترين آنها عبارت است از:

1. بلاغات النساء، ابن طيفور، صص 32- 33، به سندش از عطيه ى عوفى.

2. معانى الاخبار، شيخ صدوق، صص 354- 356. با دو سند. يكى به سندش از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه، دختر امام حسين عليه السلام و ديگرى به سندش از امام على بن ابى طالب عليه السلام.

3. الامالى، شيخ طوسى، ج 1، ص 374- 376، به سندش از ابن عباس.

4. دلائل الامامة، طبرى، صص 125- 129، از دو طريق. يكى به سندش از امام صادق عليه السلام از جدش امام سجاد عليه السلام و ديگرى به سندش از عبدالله فرزند امام حسن عليه السلام از مادرش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام.

5. الاحتجاج، طبرسى، ج 1، صص 286- 292، به نقل از سويد بن غفلة.

6. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 16، صص 233- 234، به نقل از كتاب

السقيفه به سندش از عبدالله فرزند امام حسن عليه السلام از مادرش فاطمة دختر امام حسين عليه السلام.

7. كشف الغمة، اربلى، ج 2، صص 118- 120، به نقل از كتاب السقيفه به سندش از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام.

به هر حال اين خطبه با اسناد گوناگونى نقل شده است و تفاوت هايى در متون آن ديده مى شود. بدين جهت در ذكر متن خطبه چهار مأخذ اصلى (دلائل الامامة، الاحتجاج، كشف الغمة، بلاغات النساء) با يكديگر مقايسه و اختلاف نسخ آنها بررسى شده است.

از آنجا كه متن احتجاج كه از سويد بن غفلة نقل شده است، كامل تر به نظر مى رسد و در ميان مردم از شهرت بيش ترى برخوردار است، آن را متن برگزيديم و ساير نسخ را با آن مقابله كرديم. گفتنى است كه سويد بن غفلة به گفته ى علامه ى حلى در «خلاصه» از دوستان اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است و ميرداماد طبق نقل مرحوم مامقانى او را از خواص امام على عليه السلام برمى شمارد. ذهبى در «مختصر» مى گويد. او مردى راستگو، عابد، زاهد و داراى مقام والايى بوده است.

متن خطبه

سويد بن غفلة مى گويد: در همان بيمارى كه به شهادت حضرت فاطمه عليهاالسلام انجاميد، جماعتى از زنان مهاجر و انصار به عيادت او آمدند و گفتند: اى دختر رسول خدا! با اين بيمارى، حال شما چگونه است؟ حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از حمد خداوند و درود بر پدرش، چنين فرمود:

قسمت 1

اصبحت والله عائفة لدنيا كن، [«كشف الغمة»: دنياكم، در «بلاغات النساء» و «دلائل الامامة» اين گونه آمده است: اصبحت والله عائفة لدنياكم قالية لرجالكم.] قالية لرجالكن، لفظتهم بعد ان [«كشف الغمة»: اذ عجمتهم...] عجمتم، و شناتهم بعد ان سبرتهم، [در «دلائل الامامة» از عبارت «لفظتهم» تا اينجا چنين آمده است. شناتهم بعد اذ عرفتهم و لفظتهم بعد اذ سبرتهم و رميتهم بعد ان عجمتهم.] فقبحا لفلول الحد، واللعب بعد الجد، و قرع الصفاة، و صدع القناة، و ختل الاراء و زلل الاهواء، [در «بلاغات النساء»: از عبارت «واللعب بعد الجد» تا اينجا اين گونه آمده است و خور القناه و خطل الراى، در «كشف الغمة» آمده است: و خور القناة و خطل الراى، در «دلائل الامامة» آمده است: و خطل الراى و عثور الجد و خوف الفتن.] و (بئس [«دلائل الامامة»: لبئس ما...] ما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله عليهم و فى العذاب هم خالدون). [سوره ى مائده، آيه ى 80. (در آيه لبئس آمده است).]

لا جرم لقد قلدتهم ربقتها، و حملتهم اوقتها، [زيادى از «الاحتجاج».] و شننت [«بلاغات النساء»: و شنت عليهم عارها، «كشف الغمة»: و سننت عليهم عارتها، «دلائل الامامة و شننت عليهم عارها.] عليهم غاراتها، فجدعا و عقرا [«كشف الغمة»: و عقرا و سحقا للقوم الظالمين (سحقا: دور باد).] و (بعدا للقوم الظالمين). [سوره ى هود، آيه ى 44.]

لغات

عائفة: تنفر داشتن، بيزار بودن، كسى كه چيزى را خوش ندارد.

قالية: غضب كننده، غضبناك بودن.

لفظت: از دهان بيرون افكندنم.

عجمت: دندان گرفتم، جويدم.

شنئت: دشمن داشتم.

سبرت: امتحان كردم، كنه آن را به دست آوردم. (السبر: التجربة و استخراج كنه الامر) (لسان العرب)

قبحا: زشت.

فلول: جمع فل، شكستگى يا ترك لبه ى شمشير.

حد: تيز كردن. الحد من السيف: لبه ى شمشير. (فلول السيف: كسور فى حده) (صحاح).

قرع: كوبيدن.

الصفاة: صخره، سنگ خيلى بزرگ و سفت و سخت كه چيزى در آن نمى رويد. قرع الصفاة و كنايه از سستى يا تسليم و خوارى مى تواند باشد.

الصدع: شكافى در چيز سخت.

قناة: نيزه.

خور: ضعف، سستى.

ختل الآراء: خطا در نظرها، خطل: فساد و آشفتگى.

ربقة: دستگيره، ريسمانى كه برگردن حيوانات ببندند.

شن: ريختن آب. «شننت الماء على التراب»: آب را روى خاك به صورت متفرق پاشيدم.

الاوق: سنگينى.

جدعا: بريدن گوش و امثال آن مثل: بينى، لب.

عقرا: مجروح كردن. العقر: زدن اعضاى شتر با شمشير و مانند آن.

قسمت 1

حالم چنين است كه به خدا سوگند از دنياى شما بيزار، و بر مردانتان خشمناكم، آنان را (همچون لقمه اى تلخ و ناگوار) پس از آزمودن به دور افكندم، و پس از كاوش در اعماق جانشان، دشمن داشتم، پس چه زشت است شمشير سرشكسته و نابرا،و بازى و بيهودگى پس از كوشش و تلاش، و كوفتن (سر) بر سنگ خارا، و شكستگى (و از كارافتادگى) نيزه، و نادرستى آرا، و لغزش از هوا و هوس، و «چه بد است آن چه براى خود پيش فرستادند و آن خشم خداوند بر آنان و جاودانگى در عذاب است». ناچار مسئوليت و زمام كار (خلافت) را به گردنشان رها كردم، [ضمير در «ربقتها» به خلافت بازمى گردد.] و وبال آن را به دوششان نهادم، و ننگ و عار آن را بر خودشان گذاشتم. [ترجمه سه جمله اخير بر اين اساس است كه «الربق» و «الاوق» و «العار» مفعول واقع شوند. ولى چنانچه فاعل باشند كه چندان هم بعيد نيست ترجمه سه جمله اخير چنين مى شود: «ناچار ريسمان اين مسئوليت (يا قلاده ى اين وزر و وبال) بر گردن ايشان قرار گرفت، و سنگينى آن بر ايشان حمل گرديد، و ننگ و عار از هر سو برايشان فرود آمد.»] پس نابودى و هلاك و نفرين بر گروه ستمكاران باد.

/ 61