شكواها الى رسول الله - چشمه در بستر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه در بستر - نسخه متنی

مسعود پورسیدآقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و بدعتى ناروا به وجود آورده اى.

آيا به عمد، كتاب خدا را وانهاده ايد و پشت سر انداخته ايد؟ زيرا خداوند مى گويد: «و سليمان از داود ارث برد» و در داستان يحيى بن زكريا فرمود: «زكريا گفت: خدايا از سوى خودت به من وارثى عنايت كن كه از من و دودمان يعقوب ارث ببرد» و فرمود: «در كتاب خدا برخى از خويشان (در ميراث) بر برخى ديگر سزاوارترند» [مثلا پدر و مادر و فرزند هر ميت به ميراث او از عمو و دايى و خاله و... سزاوارترند و تا فرزند و پدر و مادر هستند، به اقوام دورتر ارث نمى رسد.] و فرمود: «خداوند در مورد فرزندانتان سفارش مى كند كه براى پسر دو برابر بهره ى دختر است» و فرمود: «اگر كسى مالى به جا نهد، براى پدر و مادر و خويشان خود به گونه اى شايسته وصيت كند و اين حقى است بر پرهيزگاران». و گمان كرديد مرا هيچ منزلتى، و برايم از پدر هيچ ارث و قرابتى نيست. آيا خدا شما را به آيه اى مخصوص داشته كه پدرم را از آن بيرون ساخته يا معتقديد كه اهل دو كيش را از يكديگر ارثى نيست يا من و پدرم را اهل يك دين و كيش نمى دانيد يا شما از پدر و پسرعمويم به عام و خاص قرآن آگاه تريد؟

(حال كه چنين است) بگير آن (خلافت) را [ضمير «دونكها» با توجه به اين كه هيچ سخنى در رابطه با فدك نبوده، نيز به قرينه ى «محظومة مرحولة» به خلافت برمى گردد.] كه شترى است آماده و مهار زده (و بر آن سوار شو، ليكن بدان) در روز رستاخيز و حشر تو را مى بيند. (و بازخواستت مى كند). چه نيكو داورى است خدا، و نيكو دادخواهى است محمد صلى الله عليه و آله، و خوش وعده گاهى است قيامت. در آن روز اهل باطل زيانكارانند. و پشيمانى سودى ندارد. «و براى هر خبرى قرارگاهى (زمانى معين) است» «به زودى خواهيد دانست كه چه كسى عذاب خوار كننده به سراغش مى آيد و (سپس) عذابى پايدار بر او واقع مى شود.»

شكواها الى رسول الله

ثم عطفت [«بلاغات النساء»: ثم انحرفت الى قبر النبى صلى الله عليه و آله... «دلائل الامامة»: ثم التفتت الى قبر ابيها متمثلة بابيات صفية بنت عبدالمطلب. «كشف الغمة»: ثم التفت الى قبر ابيها متمثلة بقول هند ابنة اثاثة.] على قبر النبى صلى الله عليه و آله و قالت:




  • 1. قد كان بعدك انباء و هنبثة
    لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب



  • لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب
    لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب







  • 2. انا فقدناك فقد الارض وابلها
    و اختل قومك فاشهدهم و لا تغب



  • و اختل قومك فاشهدهم و لا تغب(1)
    و اختل قومك فاشهدهم و لا تغب







  • 3. و كل اهل له قربى و منزلة
    عند الاله على الادنين مقترب



  • عند الاله على الادنين مقترب
    عند الاله على الادنين مقترب







  • 4. ابدت رجال لنا نجوى (2) صدورهم
    لما مضيت(2) و حالت دونك الترب(3)



  • لما مضيت(3) و حالت دونك الترب(4)
    لما مضيت(2) و حالت دونك الترب(3)






  • 5. تجهمتنا(5) رجال واستخف بنا
    لما فقدت و كل الارض مغتصب



  • لما فقدت و كل الارض مغتصب(6)
    لما فقدت و كل الارض مغتصب







  • 6. و كنت بدرا و (7) نورا يستضاء به
    عليك ينزل(8) من ذى العزة الكتب



  • عليك ينزل(8) من ذى العزة الكتب
    عليك ينزل(8) من ذى العزة الكتب







  • 7. و كان جبريل بالآيات يونسنا
    فقد فقدت و كل (9) الخير محتجب



  • فقد فقدت و كل (9) الخير محتجب
    فقد فقدت و كل (9) الخير محتجب






  • 8. فليت قبلك كان الموت صادفنا(10) 8. فليت قبلك كان الموت صادفنا


  • لما مضيت و حالت دونك الكتب لما مضيت و حالت دونك الكتب





  • 9. انا رزئنا بما لم يرز ذوشجن 9. انا رزئنا بما لم يرز ذوشجن


  • من البرية لا عجم و لا عرب(11) من البرية لا عجم و لا عرب



1- «دلائل الامامة»: واجتث اهلك مذعيبت واغتصبوا. «كشف الغمة»: واختل قومك لما غبت وانقلبوا.

2 - «دلائل الامامة» و «كشف الغمة»: فحوى.

3- «دلائل الامامة»: نايت، «كشف الغمة»: قضيت.

4 - «دلائل الامامة»: الكثب.

5 - «دلائل الامامة»: تهضمتنا (به معناى ظلم و غصب)

6 - «دلائل الامامة»: دهر فقد ادركوا فيناالذى طلبوا، در شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد (ج 16، ص 212) آمده است اذا غبت عنا فنحن اليوم نغتصب و در (ص 253) اينگونه آمده است: مذغبت عنا و كل الارث قد غضبوا. «كشف الغمة»: وارغبت عنا فحن اليوم نغتضب

7 - «دلائل الامامة»: قد كنت للخلق نورا...

8 - «دلائل الامامة»: تنزل

9 - «دلائل الامامة»: فغاب عنا فكل...

10 - «در كشف الغمة»: به جاى مصرع دوم چنين آمده است. قوم تمنوا فاعطوا كلما طلبوا.

11 - در «كشف الغمة»: تنها ابيات 1، 2، 4، 8 و 5 به ترتيب آمده است. بيت چهارم در «كشف الغمة» اينگونه است:




  • ضاقت على بلادى بعد ما رحبت
    و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب



  • و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب
    و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب





«شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند كه در اين براى من بلايى است.» در «دلائل الامامة» فقط ابيات 1، 2، 4، 5، 6، 7، به ترتيب آمده است و در «بلاغات النساء» تنها دو بيت نخست آمده است. در امالى مفيد افزون بر ابيات فوق دو بيت آمده است كه در هيچ يك از اين چهار نسخه اى كه ما منابع اصلى خطبه قرار داده ايم، يافت نمى شود (ر. ك: امالى مفيد).

لغات

هنبثة: حادثه سخت و دشوار، سخنان درهم و برهم و بى اساس.

الخطب: شأن، كار، حال، كار بزرگ و بد و ناپسند. و ابل: بارانهاى درشت.

اختل: تباه و فاسد و خراب شد، مختل شد. اختل عقله: عقلش آشفته و درهم شد.

ادنون: خويشاوندان نزديك.

ترب: خاك.

تجهم: روى ترش كردن.

مغتصب: مغصوب، غصب شده.

كثب: جمع كثيب، به تل از شن گفته مى شود.

رزئنا: مصيبت زده شديم ما، از الرزء: مصيبت به واسطه ى از دست دادن عزيزى.

شجن: غم و اندوه.

12. شكوا به پيامبر صلى الله عليه و آله

سپس صديقه ى كبرى رو به سوى تربت پاك پيامبر نهاد و چنين گفت:

1. (اى پيامبر) پس از تو خبرها و سختى بزرگى رخ داد, كه اگر تو بودى چندان بزرگ نمى نمود

2. ما ترا از دست داديم، همچون زمينى كه باران سرشارش را از دست بدهد, و قوم تو پريشان و تباه شدند، پس ايشان را بنگر و جدا مشو

3. هر خاندانى كه براى او قرب و منزلتى بود, در نزد خدا، در پيش نزديكان او محترم بودند (جز ما كه)

4. مردانى اسرار سينه هاشان را بر ما آشكار كردند, آنگاه كه تو رفتى و خاك ميانمان جدايى افكند

5. مردانى چند بر ما يورش آوردند و ما را خوار كردند, پس از فقدان تو، همه ى زمين را غصب كردند

6. تو ماه تمام و نورى بودى كه روشنى مى بخشيدى, بر تو از جانب خداى عزيز كتاب ها (يا احكام و دستورالعمل ها) نازل مى شد

7. جبرئيل با آيات قرآنى پيوسته مونس ما بود, و با از دست دادنت همه ى خيرها پوشيده شد

8. اى كاش پيش از تو مرگ به سراغ ما آمده بود, به هنگامى كه رخت بربستى و ريگ ها ميانمان حائل شد

9. ما به چنان مصيبتى گرفتار آمديم كه هيچ غم زده اى, از انسانها در عرب و عجم به چنين مصيبتى گرفتار نيايد

افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم (تكريم الانصار و توبيخهم و مصيبة فوت الرسول و اخبار القرآن عنه)

ثم رمت عليه السلام بطرفها نحو الانصار [«بلاغات النساء»: لما فرقت من كلام ابى بكر و المهاجرين عدلت الى مجلس الانصار فقالت:... «كشف الغمة»: قال فما رايت اكثر باكية و باك منه يومئذ ثم عدلت الى مسجد الانصار فقالت:... «دلائل الامامة» كلام حضرت زهرا عليهاالسلام را بعد از گفت و گوى ايشان با ابوبكر آورده است. ابوبكر نامه اى نوشت و فدك را به حضرت بازگرداند. و آنگاه عمر نامه را گرفت و پاره كرد و فاطمه عليهاالسلام عمر را نفرين كرد و آنگاه به مجلس انصار بازگشت، از اين جهت عبارت را اين گونه آورده است. و اتت من فورها ذلك الانصار فقالت...] فقالت: يا معشر النقيبة، [«الاحتجاج»: الفتية (خ ل) (جمع فتى: جوانمردان، بخشندگان و بزرگان). «دلائل الامامة»: معشر البقية.] و اعضاد الملة، [«كشف الغمة» يا عماد الملة.] و حضنة [«بلاغات النساء»: حصون. «كشف الغمة»: حصنة.] الاسلام! ما هذه [در شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد (ج 16، ص 212) اين گونه آمده است. ما هذه الفترة عن نصرتى والونية عن معونتى و... (الونية: سستى و ضعف).] الغميزة [«كشف الغمة»: الفترة. در «شرح النهج» الغمزة.] فى حقى السنة عن ضلامتى؟!

اما كان رسول الله صلى الله عليه و آله ابى يقول «المرء يحفظ فى ولده»؟ [«دلائل الامامة»: اما كان رسول الله امر بحفظ المرء فى ولده؟. «كشف الغمة»: اما كان لرسول الله أن يحفظ فى ولده؟] سرعان ما احدثتم، [«بلاغات النساء»: سرعان ما أجد بتم فأكديتم.] و عجلان ذا اهالة! [در «شرح النهج» عجلان ما اتيتم. در «بلاغات النساء»: و عجلان ذا اهانة (اى ما اعجلكم فى اهانتكم اياى بما فعلتم معى).] و لكم طاقة بما احاول، و قوة على ما اطلب و ازاول، [از «و لكم طاقة» تا اينجا فقط در «الاحتجاج» آمده است.] اتقولون [«كشف الغمة»: اتزعمون.] مات محمد؟ [«كشف الغمة» و «بلاغات النساء»: رسول الله صلى الله عليه و آله. «شرح النهج»: الئن مات رسول الله صلى الله عليه و آله امتم دينه؟ ها ان موته لعمرى خطب جليل.] فخطب جليل، استوسع وهنه، [«بلاغات النساء» و «دلائل الامامة»:

وهيه (الوهى: شكاف و پارگى وسيع در چيزى)] و استنهر [«كشف الغمة»: استهتر. «شرح النهج» استبهم.] فتقه، وانفتق رتقه، [«بلاغات النساء»: و بعد وقته. «دلائل الامامة» و فقد راتقه.] و اظلمت الارض لغيبته، [«كشف الغمة»:... لغيبته واكتابت لخيرة الله و خشعت الجبال و اكدت الامال واضيع الحريم... «دلائل الامامة»:... لغيبته، و اكتبت و خيرة الله لمصيبته.] و كسفت الشمس والقمر وانتثرت النجوم: [از «و كسفت» تا اينجا فقط در «الاحتجاج» است.] لمصيبته، و اكدت الآمال و خشعت الجبال، واضيع الحريم، و اذيلت الحرمة عند مماته. [«دلائل الامامة»: و اذيلت الحرقه بموت محمد. در «شرح النهج» از عبارت «واضيع» تا اول آيه (و ما محمد...) اين گونه آمده است: و اضيع بعد الحريم وهتكت الحرمة و اذيلت المصونة و تلك نازلة اعلن بها كتاب الله قبل موته و انباكم بها قبل وفاته فقال: «و ما محمد...»] فتلك والله النازلة الكبرى والمصيبة العظمى لامثلها نازلة و لا باعقة عاجلة، [از «والله النازلة» تا اينجا در «الاحتجاج» آمده است. در «دلائل الامامة» و «كشف الغمة» اينگونه آمده است. فتلك نازلة اعلن... «بلاغات النساء»: و تلك نازل علينا بها كتاب...] اعلن بها كتاب الله جل ثناوه فى افنيتكم، فى [كلمه «فى» فقط در «الاحتجاج» آمده است.] ممساكم و مصبحكم يهتف فى افنيتكم هتافا [«بلاغات النساء»: يهتف بها فى اسماعكم هتافا.] و صراخا و تلاوة و الحانا، [«صراخا و تلاوتا و الحانا» فقط در «الاحتجاج» آمده است.] و لقبله ما حل [«دلائل الامامة»: و لقبل ما خلت به انبياء...] بانبياء الله و رسوله، حكم فصل و قضاء حتم، [«حكم فصل و قضاء حتم» فقط در «الاحتجاج» آمده است.] (و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين). [سوره ى آل عمران، آيه ى 144.]

لغات

رمت: از رمى: انداختن و پرت كردن، در اينجا مراد انداختن نگاه است.

طرف: چشم نگاه.

معشر: جماعت، گروه.

نقيبة: مونث نقيب، جمع آن نقبا. رئيس، سرپرست، طرف مشورت و رايزنى، بزرگ و سرور.

اعضاد: جمع عضد: بازوان، ياران.

حضنة: جمع حاضن: حافظ و نگهدارنده.

غميزة: سستى در عمل و نادانى در عقل، رجل غمز يعنى مرد ضعيف.

سنة: خواب سبك، چرت، غفلت.

ظلامة: به معناى مظلمة، آن چيزى كه ستمگر از شما گرفته باشد و شما در پى گرفتن آن باشيد، چيزى كه ظلمانه از انسان گرفته شود، ظلمى كه به انسان رسيده است.

سرعان، عجلان: هر دو اسم فعل به معناى سرع و عجل و در آن معناى تعجب است. يعنى چه با سرعت و با شتاب.

عجلان ذا اهالة: از براى كسى كه خبرى مى دهد به بودن چيزى پيش از وقت آن.

خطب: امر عظيم، كار، چيز.

استوسع: از وسع، گشاد شد، وسيع و جادار شد، گسترش يافت. و هن: ضعف و سستى.

استنهر: گشاد شد، وسيع و گشاد شد، گسترش يافت.

فتق: شكاف.

اكدت: كم شد، ناكام ماند.

نازلة: حادثه، فاجعه.

بائقة: بلا، مصيبت، رخداد دردناك.

افنية: جمع فنا، عرصه ى گشاد رو به روى منزل، آستانه ى خانه ها.

هتاف: آواز بلند، فرياد زدن.

صراخ: صدا، صداى بلند و شديد.

تلاوة: خواندن.

الحان: فهماندن، الحنه القول: سخن را به او فهماند و او هم آن را فهميد. الحان: جمع لحن و صوت با آهنگ، او از با نظم و ترتيب و آهنگ مخصوص.

حكم فصل: حكم قطعى.

13. اگر پيامبر صلى الله عليه و آله بميرد يا كشته شود، به گذشته ى خود بازخواهيد گشت

(بزرگداشت و توبيخ انصار، مصيبت فقدان پيامبر صلى الله عليه و آله و خبر دادن قرآن از آن)

آنگاه نگاهى به انصار انداخت و فرمود: اى گروه بزرگان، و ياران دين، و نگهبانان اسلام! چيست اين سستى در حقم، و خواب زدگى در مورد دادخواهى ام؟ آيا پدرم رسول خدا همواره نمى فرمود: حرمت هر كس در فرزندانش پاس داشته مى شود؟ وه! چه شتابان اوضاع را واژگون كرديد و چه زود به آنچه زمانش نرسيده بود، اقدام كرديد، با اين كه شما بر انجام مقصد من توانمند، و برگرفتن آنچه مى خواهم
نيرومنديد. (شما در مبارزه با غاصبان و گرفتن حق من صاحب عده و عده ايد).

آيا مى گوييد محمد صلى الله عليه و آله مرد؟ آرى اين مصيبتى است بزرگ و اندوهى سترگ، شكافى كه هر دم فراخ تر، و گسستگى اش دامنه دارتر و وسعتش فزون تر گردد.

در نبودش زمين تاريك، و در مصيبتش خورشيد و ماه بى فروغ و ستاره ها پراكنده شد، و هنگام مرگش اميدها منقطع، كوه ها منهدم، حريم ها ضايع و حرمت ها [مقصود از بين رفتن حريم و حرمت خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله است.] زايل شد.

به خدا قسم مرگ او فاجعه اى بس بزرگ و مصيبتى بس دهشتناك بود. رخدادى كه بسانش همتايى و در دار دنيا برايش جبرانى نيست، (اما نه چنان است كه شما اين تقدير الاهى را ندانيد و از آن بى خبر مانيد) كتاب خداى بزرگ كه صبح و شام در خانه هايتان با صداى بلند و الحان گوناگون (يا با خواندن و فهماندن) خوانده مى شود (قبلا) از آن خبر داده است، و پيش از آن هم در مورد همه پيامبران اتفاق افتاده است.

مرگ حكمى است قطعى و تقديرى است حتمى. «و محمد فقط فرستاده ى خداست و پيش از او پيامبرانى آمده اند، آيا اگر او بميرد يا كشته شود، شما به پيشينه ى خود (جاهليت) برمى گرديد؟ هركه واپس گرايد، به خدا زيانى نمى رساند و خداوند شاكران را پاداش خواهد داد.»

تحريك الأنصار

ايها بنى قيلة! أاهضم [«دلائل الامامة»: ابنى قيلة اهتضم.] تراث ابى؟ [«بلاغات النساء» و «كشف الغمة»: ابيه.] و انتم بمراى منى [«بلاغات النساء»: منه. و در ديگر نسخه ها بدون «منى».] و مسمع؟ و منتدى و مجمع؟ [«و منتدى و مجمع» فقط در «الاحتجاج» آمده است.] تلبسكم الدعوة و تشملكم الخبرة، [«دلائل الامامة»: الجبن. «بلاغات النساء»: و تثملكم الحيرة. «شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد»: تبلغكم الدعوة و يشملكم الصوت.] و انتم ذوو العدد والعدة، [«دلائل الامامة»:... والعدد لكم الدار والجنن. (الجنن هنا الدار ايضا، و يقال لكل ما ستر: جن و اجن).] والاداة والقوة، و عندكم السلاح والجنة، توافيكم الدعوة فلا تجيبون؟

و تاتيكم الصرخة فلا تغيثون و انتم موصوفون بالكفاح، معروفون بالخير والصلاح، [از «والادة و القوة» تا اين جا فقط در «الاحتجاج» آمده است.] والنخبة التى انتخبت، [«دلائل الامامة»: و انتم نخبة الله التى امتحن و نحلته التى انتحل و خيرته التى انتخب لنا اهل البيت فنابذتم فينا العرب و ناهضتم... «بلاغات النساء»:... نخبة الله التى انتخب لدينه و انصار رسوله و اهل الاسلام والخيرة... «كشف الغمة» و انتم الاولى، نخبة الله التى انتخب خيرته التى اختار لنا اهل البيت، فباديتم العرب و بادهتم الامور و كافحتم البهم.] والخيرة التى اختيرت لنا اهل البيت. قاتلتم العرب، و تحملتم الكد والتعب، [اين عبارت فقط در «الاحتجاج» آمده است.] و ناطحتم [«دلائل الامامة»: ناهضتم.] الامم و كافحتم البهم، لا نبرح ا و تبرحون، نامركم فتاتمرون، [«بلاغات النساء»: لا نبرح نامركم و تامرون.] حتى اذا دارت لكم [«بلاغات النساء» و «كشف الغمة»: دارت لكم. «دلائل الامامة»: دارت بنا و بكم.] بنا رحى الاسلام و در حلب الايام، [«بلاغات النساء»: الانام. «دلائل الامامة» البلاد.] و خضعت ثغرة [«دلائل الامامة». بغوة.] الشرك، و سكتت فورة الافك، [«كشف الغمة»: الشرك.] و خمدت نيران الكفر، [«دلائل الامامة»: خبت نار الحرب. «بلاغات النساء»: باخت نيران الحرب.] و هدات دعوة الهرج، [«دلائل الامامة»: و هدات روعة الهرج. «كشف الغمة» و هدت دعوة الهرج.] واستوسق نظام الدين. فانى حرتم [«دلائل الامامة» جرتم. «شرح النهج»: افتأحزتم بعد الاقدام.] بعد البيان؟

و اسررتم بعد الاعلان؟ و نكصتم بعد الاقدام؟ [«دلائل الامامة» بعد الاقدام عن قوم نكثوا ايمانهم...] و اشركتم بعد الايمان؟، [«شرح النهج»: و جبنتم بعد الشجاعة.] بوسا لقوم (نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و هموا باخراج الرسول و هم بدووكم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مومنين). [سوره ى توبه آيات 12 و 13. در «كشف الغمة و «دلائل الامامة» قبل از اين آيه چنين آمده است. (وطعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون. الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم). در «دلائل الامامة» قسمت آخر آيه (الا تقاتلون) نيامده است.]

لغات

ايها: اسم فعل است به معناى هيهات يعنى دور است.

قيلة: نام زنى كه نسبت قبايل انصار (اوس و خزرج) به او مى رسد.

اهضم: به من ظلم مى شود. از هضم، به معناى شكستن، ظم كردن، بازداشتن و نقص.

منتدى: مجلس و مجمع.

/ 61