پس از «دارالانذار» گرفته تا امروز رسالت خود را در نصب اميرالمؤمنين عليه السلام به انجام رسانده است.] و از روش مشركان روى برتافت، شمشير بر گرده ى آنان نواخت، حلقومشان را فشرد، و آنان را با حكمت و موعظه ى نيكو به راه پروردگارش فراخواند. [اشاره به آيه ى (ادع الى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن) (نحل، 135) اين روش دعوت به حكمت و وعظ حسن، باعث فروريختن بت ها و فروريختن سركش ها و گردنكشان مى شود.] بت ها را درهم مى شكست، و سرهاى (گردنكشان) را فروريخت (به خاك مذلت فكند) تا اين كه جمعشان پاشيد آنان پشت كردند و گريختند، و [به جاى «حتى» كلمه «واو» در اينجا مناسب تر است همچنان كه در نقل «بلاغات النساء» آمده است. (بحارالانوار، ج 29، ص 246)] سينه ى شب را شكافت و صبح به درآمد و حقيقت ناب جلوه گر شد، و زبان رهبر دين گويا شد، و عربده هاى شياطين به خاموشى گراييد، و منافق فرومايه (پيرو نفاق) هلاك شد، و گره هاى كفر و عداوت گشوده گشت، و (سرانجام با مجاهدت هاى جان فرساى پيامبر صلى الله عليه و آله) شما همراه و هم صدا با جماعتى اندك از سپيدرويان تهى شكم (مجاهدان شب زنده دار عفيف) كلمه ى اخلاص (لا اله الا الله) را بر زبان جارى كرديد. [تفوه و به زبان آوردن كلمه ى اخلاص كه با تحقيق و تثبيت آن در قلب فاصله دارد، مثلى براى آنان كه از مجاهدان راستين هنوز فاصله دارند.] (اوضاع عربستان در هنگام بعثت) «شما (در آن هنگام) بر لبه ى پرتگاهى از آتش (و در آستانه ى سقوط) بوديد». (در حقارت و قلت به مانند) جرعه ى هر نوشنده، و شكار هر طمع كننده، آتش گيرانه ى هر شتابنده [براى توضيح بيشتر اين عبارت رجوع كنيد به معناى لغوى آن.] و لگدكوب هر رونده. آب شربتان گنداب و قوتتان پوست جانور و مردار، پيوسته مطرود و خوار، و از هجوم اطراف و اكناف (كه مبادا شما را به چشم زدنى بربايند و دست تجاوز بگشايند) هميشه در هول و هراس بوديد. [در نهج البلاغه آمده است كه «ان الخطاب فى تلك الايه لقريش خاصة، والمراد بالناس سائر العرب او الاعم» براى اطلاع بيشتر از وضعيت عرب ها قبل از بعثت پيامبر بنگريد به خطبه ى قاصعه (خ 234، فيض الاسلام).]
على أخ الرسول و مجاهداته
فأنقذكم الله تبارك و تعالى بابى [«بلاغات النساء»: فانقذكم الله برسوله و «الاحتجاج»: بنبيه (خ ل). «دلائل الامامة»: فانقذكم بنبيه محمد صلى الله عليه و آله.] محمد صلى الله عليه و آله، بعد اللتيا و التى، و بعد ان منى [«دلائل الامامة» و «بلاغات النساء»: مامنى.] ببهم الرجال و ذوبان العرب و مردة أهل الكتاب [«دلائل الامامة»: بدون «و مردة اهل الكتاب».] (كلما أو قدوا [«بلاغات النساء» و «كشف الغمة». حشوا.] نارا للحرب أطفاها الله)، [سوره ى مائده، آيه ى 64.] أو [«بلاغات النساء» و «كشف الغمة»: و.] نجم قرن الشيطان [«بلاغات النساء»: للضلال. «دلائل الامامة»: الضلالة. «الاحتجاج»: قرن شيطان (خ ل).] أو [«بلاغات النساء» و «كشف الغمة» و. در«كشف الغمة» اينگونه آمده است: و فغر فاغر.] فغرت فاغرة من المشركين [«دلائل الامامة»: فاغرة المشركين.] قذف اخاه [«بلاغات النساء»: باخيه.] فى لهواتها، فلا ينكفى ء حتى يطا جناحها [«دلائل الامامة» و «بلاغات النساء»: صماخها (صماخ: سوراخ گوش، گوش). يطأ صماخها: كنايه از سركوب كردن و از بين بردن.] بأخمصه، و يخمد لهبها بسيفه، [«دلائل الامامة» و «بلاغات النساء»: بحده.] مكدودا [«كشف الغمة»: مكدودا دؤوبا. (داب فى العمل: اذا جد و تعب).] فى ذات الله، مجتهدا فى أمر الله، [اين عبارت در «دلائل الامامة» و «كشف الغمة» و «بلاغات النساء» نيست.] قريبا من رسول الله سيدا فى أولياء الله، [«الاحتجاج»: سيد اولياء الله. (خ ل)] مشمرا ناصحا، مجدا كادحا، لا تأخذه فى الله لومة لائم، [اين عبارت فقط در«الاحتجاج» است.] و أنتم فى رفاهية من العيش، وادعون فاكهون آمنون، تتربصون بنا الدوائر، و [«بلاغات النساء»: و انتم فى بلهنية آمنون وادعون فرحون تتوكفون... «كشف الغمة»: و أنتم فى رفهنية و رفعينة وادعون وادعون آمنون تتوكفون... «بلاغات النساء»: و أنتم فى بلهنية وادعون آمنون حتى اذا اختار الله... (بلهنية: رفاه، آسايش).] تتوكفون الاخبار، و تنكصون عند [«كشف الغمة»: عن.] النزال، و تفرون من القتال. [اين عبارت فقط در «الاحتجاج» است. «بلاغات النساء»: تنكصون عند النزال على الاعقاب حتى أقام الله بمحمد صلى الله عليه و آله عمود الدين فلما اختار...]
لغات
أنقذ: نجات بخشيد. بعد اللتيا و التى: ضرب المثل است. كنايه از حوادث و رويدادهاى بزرگ و كوچك. منى: (به صيغه مجهول) گرفتار شد، مبتلا شد. بهم: جمع بهمة. شجاعان، دليران. ذوبان: جمع ذئب: گرگان، ذوبان العرب: سركردگان عرب، دزدان و راهزنان عرب. مردة: جمع مارد، طغيانگران و سركشان، متكبران متجاوز. أطفا: خاموش كرد. نجم: آشكار شد، سر برآورد، پيدا كرد. قرن: شاخ، قرن الشيطان: پيروان شيطان. فغرت: باز كرد، گشود. فغر فاه: دهانش را گشود. فغر فاغرة: گشوده شد دهانى. الفاغرة من المشركين: گروهى از مشركان متجاوز به جهت شباهت به مار يا حيوان درنده. (بحارالانوار، ج 29، ص 268) لهوات: جمع لهاة زبان كوچك (زبانك) بيخ دهان. (كنايه از محل احاطه و گلوگاه دشمن و وسط معركه ى جنگ). لا ينكفى ء: برنمى گشت، دست بردار نبود. يطا: از مصدر وطى ء، لگدكوب مى كرد يطاء جناحها (صماخها): كنايه از غلبه و پيروزى بر دشمن به بهترين وجه. أخمص: فرورفتگى كف پا كه به زمين نمى رسد. يخمد: مصدران اخماد. خاموش مى كرد. لهب: شعله ى آتش كه همراه آن دود نباشد. مكدود: اسم مفعول از كد، رنج پذير، رنج بر، كسى كه به او سختى و اذيت برسد. شكست خورده، مغلوب شده، ارض مكدودة: زمين لگدكوب شده با سم ستوران. ذات الله: امر و دين خدا و هر آنچه به او متعلق باشد (بحارالانوار، ج 29. ص 269)، راه و اطاعت خدا. انه خشن فى ذات الله (قول پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد اميرالمؤمنين عليه السلام) يعنى در راه اطاعت خدا پر صلابت است. مشمرا: اسم فاعل از شمر، «شمر ازاره عن ساقه». بالا زد پيراهن خود را از ساق پا، كنايه از آمادگى كامل و مصمم بودن براى خدمتگزارى، جديت و كوشش در كار. كادح: رنجبر، زحمتكش، تلاشگر. رفاهية: زندگى فراخ و مرفه و پر ناز و نعمت. رفاهية من العيش: در زندگى فراخ و پر ناز و نعمت به سربردن. و ادعون: آسوده خيالان، آرامش يافتگان، تن آسايان. فاكهون: مزاح كنندگان، خوشگذران و شادمان، متنعم. دوائر: جمع دايره، حوادث نامطلوب، گرفتارى ها و مصيبت هاى روزگار، فاجعه ها تتربصون: انتظار مى كشيديد. تتوكفون: از مصدر توكف. توقع داشتيد، انتظار مى كشيديد، آرزو مى كرديد. الاخبار: خبرها، مقصود اخبار ناگوار و بد است. تنكسون: عقب نشينى مى كرديد، النكوص: از كارى دست بازداشتن و بازگشتن. نزال: رويارويى دو طرف در جنگ، در برابر يكديگر ايستادن و جنگيدن. 9. مجاهدات على عليه السلام برادر پيامبرصلى الله عليه و آله تا آن كه خداى متعالى به دست پدرم محمد صلى الله عليه و آله شما را از اين همه ذلت رهاند و به رستگارى و نجات رساند، (اما نجاتى) بعد از (تحمل سختى هاى) چنين و چنان، و در پى دست و پنجه نرم كردن با دلير مردان پهلوان، و درنده خويان و ددان، و سركشان از جهود و ترسايان. هر گاه آتش جنگى افروخته، خدا خاموشش ساخت، يا هر گاه شاخ شيطان (پيروان گمراهى) سر برمى داشت يا مشركى براى بلعيدنتان (چون اژدها) دهان مى گشاد، (پدرم) برادرش (على عليه السلام) را در كام آنان مى انداخت. او هم (از نبرد) دست برنمى داشت تا با گام هاى پر صلابتش بر بال و پر مخالفان مى نواخت، و آتش فتنه را با شمشيرش خاموش مى ساخت. (على عليه السلام همواره) تن داده به سختى و مشقت در راه خدا، كوشا در اجراى فرمان خدا، نزديك به رسول خدا، سرور اولياى خدا، دامن به كمر بسته اى خيرخواه و تلاشگرى پويا بود. در راه خدا سرزنش هيچ سرزنش گرى او را به خود نمى گرفت. در آن روزها شما در زندگى راحت آسوده، و در بستر آسايش و شادمانى و امنيت غنوده بوديد، و همواره بر ما مترصد حوادث ناگوار و گوش به زنگ اخبار بوديد، و پيوسته از نبرد عقب گرد، و از كارزار فرار مى كرديد. [مقصود اين است كه آنان از ابتدا منافق بودند و هرگز ايمان نياورده بودند (بحارالانوار، ج 29، ص 271).]
فوت الرسول الاعظم و ظهور حسكة النفاق
فلما اختار الله لنبيه دار أنبيائه، و مأوى أصفيائه، [اين عبارت در «بلاغات النساء» و «كشف الغمة» نيست. در «كشف الغمة» پس از «دار انبيائه» اين گونه آمده است: و أتم عليه ما وعده.] ظهر فيكم حسكة النفاق [«بلاغات النساء»: خلة النفاق: «دلائل الامامة»: ظهرت حسيكة النفاق.] و سمل [«دلائل الامامة»: انسمل.] جلباب الدين، [«دلائل الامامة»: و سمل جلباب الدين و أخلق ثوبه و نحل عظمه و اودت رمته.] و نطق كاظم الغاوين، و نبغ خامل الاقلين، [«دلائل الامامة»: و ظهر نابغ و نبغ خامل و نطق كاظم و هدر... «كشف الغمة»: و سمل جلباب الاسلام فنطق كاظم و نبغ خامل و هدر... «بلاغات النساء»: خامل الافلين و هدر...] و هدر فنيق المبطلين، [«دلائل الامامة»: الباطل. «كشف الغمة»: الكفر.] فخطر [«دلائل الامامة» و «كشف الغمة»: يخطر.] فى عرصاتكم، و اطلع الشيطان راسه من مغرزه، [«دلائل الامامة»: معرسه صارخا بكم فألفاكم غضابا... (معرس: محل استراحت).] هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته [«بلاغات النساء» و «كشف الغمة»: فوجدكم لدعاته.] مستجيبين، و للغرة [«الاحتجاج»: للغرة (خ ل) (اى وجدتم طالبين للغرة، بحارالانوار، ج 29، ص 273): يا در او نظر به عزت مى كنيد.] فيه ملاحظين. ثم استنهضكم، فوجدكم خفافا، واحمشكم [«بلاغات النساء»: اجمشكم.] فالفاكم [«كشف الغمة»: فوجدكم.] غضابا، فوسمتم [«دلائل الامامة»: فخطمتم.] غير ابلكم، و وردتم [«دلائل الامامة»: و اوردتموها.] غير مشربكم. [«كشف الغمة»: شربا ليس لكم. «دلائل الامامة»: غير مشربكم بدارا، زعمتم... (شرب: سهميه آب).] هذا والعهد قريب، والكلم رحيب، والجرح لما يندمل، والرسول لما يقبر، [اين عبارت در «دلائل الامامة» و «بلاغات النساء» نيست.] ابتدارا [«دلائل الامامة»: بدارا. و ابتدارا مفعول له براى افعال گذشته و يا مفعول مطلق براى فعل محذوف است.] زعمتم خوف الفتنة! الا فى الفتنة سقطوا، (و ان جهنم لمحيطة بالكافرين). [سوره ى توبه آيه ى 49. التفات از خطاب به غيبت در «سقطوا» براى موافقت با قرآن است.] فهيهات منكم و كيف بكم و (انى تؤفكون)؟! و كتاب الله بين اظهركم، اموره ظاهرة، و احكامه زاهرة، و اعلامه باهرة، و زواجره لائحة، و اوامره واضحة، قد خلفتموه وراء ظهوركم. [عبارت از «فهيهات منك» تا اينجا در «الاحتجاج» اينگونه آمده است ولى در بلاغات النساء» آمده است. فهيهات منكم و انى بكم و انى توفكون و هذا كتاب الله بين اظهركم و زواجره بينة و شواهده لائحة و اوامره واضحة و در «كشف الغمة» اينگونه آمده است. فهيهات منكم و كيف بكم و انى توفكون و كتاب الله جل و عز بين اظهركم قائمة فرائضه واضحة دلائله نيرة شرائعه، زواجره واضحة و اوامره لائحة. و در «دلائل الامامة» اينگونه آمده است: فهيهات منكم و اين بكم و انى توفكون و كتاب الله بين اظهركم؟ زواجره لائحة و اوامره لامحة و دلائله واضحة و اعلامه بينه و قد خلفتموه رغبة عنه فبئس للظالمين بدلا ثم لم تلبثوا...، و بعد سوره ى آل عمران «و من يبتغ» آمده است. در «دلائل الامامة» آيه ى شريفه بعد از عبارت «لقوم يوقنون» آمده است.] ارغبة عنه تريدون [«بلاغات النساء»: تدبرون.]؟ ام بغيره تحكمون؟ (بئس للظالمين بدلا)، [سوره ى كهف، آيه ى 50.] (و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين). [سوره ى آل عمران، آيه ى 85.] ثم لم تلبثوا الا ريث [«كشف الغمة»: هذا ثم لم تبرحوا ريثا. دو جمله ى «ثم لم تلبثوا الا ريث». «ثم اخذتم تورون و قدتها» عطف به جمله ى «و سمتم غير ابلكم» مى باشد و علت عطف به «ثم» فاصله ى زمانى ميان غصب خلافت و توطئه ى براندازى اهل بيت عليهم السلام است.] ان تسكن نفرتها و يسلس قيادها، ثم اخذتم تورون وقدتها، و تهيجون جمرتها، و تستجيبون لهتاف