ادب زهرا
برخورد زهرا عليهاالسلام به گونه اى بود كه همه كس در همان نگاه اول، مجذوب ادب او مى شد. حسن برخورد و دقت در معاشرت او از همان ابتدا آن چنان محسوس بود كه همه به آن اذعان داشتند. اين ادب محصول تربيت خداست، كه خدا خود به تربيت اينان پرداخته است. «و لكم القلوب التى تولى الله رياضتها بالخوف والرجا و جعلها اوعية للشكر والثناء و آمنها من عوارض الغفلة و صفاها من سوء الفترة». [مفاتيح الجنان، زيارت جامعه ى ائمه المؤمنين.] متصدى و عهده دار تربيت و تزكيه ى دل هاى شما- آل محمد عليهم السلام- به خوف و رجا، خود حضرت ربوبيت است و آن دل هاى پاك را خدا محل شكر و سپاس و حمد و ثناى خود گردانيد و ايمن از عوارض غفلت ساخت و از بدى هاى سستى پاكيزه و مصفا كرد. همين است كه على عليه السلام مى گويد: «مربى ما خداست و ما هم مربى مردميم». [«انا صنايع ربنا والناس بعد صنايع لنا». ما تربيت يافته ى پروردگارمان هستيم و مردم پس از آن تربيت يافته ى ما هستند (نهج البلاغه، نامه ى 28).] در قرآن نيز راجع به رسول صلى الله عليه و آله آمده است. (الم يجدك يتيما فاوى و وجدك ضالا فهدى) [«آيا تو يتيم نبودى پس پناهت داديم و گم نبودى پس هدايتت نموديم؟» (ضحى، 6 و 7). «ضال» گمى و قدر خود را نشناختن است نه گمراهى كه «ضل السبيل» به معناى گمراهى است. در روايات هم آمده. «ان الله عزوجل ادب نبيه فاحسن ادبه فلما اكمل له الادب قال: (انك لعلى خلق عظيم). ثم فوض اليه امر الدين و الامامة ليسوس عبادة فقال عزوجل. (ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا). و ان رسول الله كان مسددا موفقا مؤيدا بروح القدس لا يزل و لا يخطى فى شى ء مما يسوس به الخلق فتاب بآداب الله» (الكافى، ج 1، ص 266)؛ «ان الله ادب نبيه على محبته فقال: (انك لعلى خلق عظيم). ثم فوض اليه الامر فقال: (ما اتاكم الرسول فخذوه...) (الكافى، ج 1، ص 265)، و اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه ى قاصعه در نهج البلاغه، در مورد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «و لقد قرن الله به صلى الله عليه و آله من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسئلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره، همواره خداوند از دوران شيرخوارگى محمد صلى الله عليه و آله بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را همراه وى قرار داده بود تا راه بزرگوارى و اخلاق نيكوى جهانى را شب و روز به او بياموزد.».] و راجع به موسى آمده. (واصطنعتك لنفسى) [من تو را براى خود پرورش دادم. (طه، 41)] و يا (و لتصنع على عينى). [تا در برابر ديدگان من پرورش يابى. (طه، 39).] و در مورد آدم و يوسف و همه انبيا باز هم اين خداست كه آنان را برمى گزينند و اجتباء و دست چين مى كند. [(ثم اجتباه ربه فتاب عليه و هدى) (طه، 122)، (كذلك يجتبيك ربك) (يوسف، 6)؛ (و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم) (انعام، 87).] ام سلمه- همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله- مى گويد: پس از ازدواج با رسول صلى الله عليه و آله من عهده دار امور دخترش فاطمه عليهاالسلام شدم، اما به خدا قسم او با ادب تر و آگاه تر از من به همه ى مسايل بود. [فقالت ام سلمة «تزوجنى رسول الله صلى الله عليه و آله و فوض امر ابنته الى فكنت اؤدبها و كانت والله أدأب منى واعرف بالاشياء كلها» (بحارالانوار، ج 43، ص 10).] زهرا عليهاالسلام مى گويد: من هميشه رسول خدا صلى الله عليه و آله را به عنوان «پدر جان» مخاطب قرار مى دادم. تا آيه ى. (لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا) [نور، 63.] نازل شد. پس آن گاه او را «يا رسول الله» خواندم، اما ديدم رسول خدا صلى الله عليه و آله از من رو برگرداند و سپس فرمود: «فاطمه، دختركم اين آيه در مورد تو و اهلت نيست، «انت منى و انا منك»، من از تو و تو از منى، اين آيه در مورد ديگران است. دختركم مرا همان پدر جان صدا كن كه اين گونه محبوب من و مرضى خداست. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 102، بحارالانوار، ج 43، ص 33.] آن گاه كه رسول صلى الله عليه و آله با زهرا عليهاالسلام در مورد ازدواجش با على عليه السلام به مشورت نشست، او گفت: «پدر جان! رأى، رأى شماست و شما بر من سزاوارتريد». [«يا رسول الله انت اولى بما ترى» (بحارالانوار، ج 43، ص 99).] روزى زنى به نزد زهرا عليهاالسلام آمد و گفت: ما در پيرى دارم كه در مسايل نماز سؤالاتى دارد و مرا فرستاده است تا مسايل شرعى نماز را از شما بپرسم. زهرا عليهاالسلام گفت: بپرس. وى آن گاه مسايل فراوانى را مطرح كرد و يك يك پاسخ شنيد. همين كه سؤالات به ده رسيد، خجالت كشيد و آثار شرم و خجلت در چهره اش نمايان شد و گفت: اى دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله بيش از اين نبايد شما را به زحمت اندازم. زهرا عليهاالسلام گفت: «باز هم بيا و آن چه سؤال دارى بپرس. آيا اگر كسى را اجير نمايند كه بار سنگينى را به بالاى بام ببرد و در مقابل صد هزار دينار طلا مزد بگيرد، چنين كارى براى او دشوار است؟» زن جواب داد: نه، هرگز! چه كسى است كه در مقابل اين مبلغ گزاف احساس خستگى كند. آن گاه زهرا عليهاالسلام افزود. «من هر مسئله اى را كه پاسخ مى دهم، بيش از فاصله بين زمين و عرش، گوهر و لؤلؤ پاداش و مزد مى گيرم، پس سزاوار است كه بر من سنگين نيايد» [قالت عليهاالسلام: «هاتى و سلى عما بدالك، أرأيت من اكترى يوما يصعد الى السطح بحمل ثقيل و كراه مأة الف دينار يثقل عليه؟» قالت: لا قالت عليهاالسلام: «اكتريت انا بكل مسألة باكثر من مل ء ما بين الثرى الى العرش لؤلؤا فاحرى ان لا يثقل على» (بحارالانوار، ج 2، ص 3).] و سپس حديثى بسيار شنيدنى از پدر خود در منزلت عالم و علم بيان مى كند و بدين وسيله زن را غرق در سرور و ابتهاج مى نمايد. [بحارالانوار (ادامه حديث): (سمعت ابى رسول الله صلى الله عليه و آله: يقول: علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم و جدهم فى ارشاد عباد الله حتى يخلع على الواحد منهم الف الف خلعة من نور- الى ان قالت: يا امة الله ان سلكة من تلك الخلع لافضل مما طلعت عليه الشمس الف الف مرة و ما فضل فانه منسوب بالتنغيص والكدر؛ از پدرم شنيدم كه مى فرمود: دانشمندان شيعه در روز قيامت كه محشور مى شوند به اندازه كثرت علومشان وجديت و تلاششان در ارشاد بندگان خدا خلعت هاى كرامت بر آنان مى پوشانند. تا آن جا كه بر بعضى از آنان ميليون ها خلعت نور پوشانده مى شود- تا آنجا كه فرمود: اى زن! رشته اى از آن خلعت ها ميليون ها بار برتر است از آن چه خورشيد بر آن تابيده است).]مصحف زهرا
در روايتى صحيح در اصول كافى از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: زهرا عليهاالسلام پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله، هفتاد و پنج روز بيشتر زنده نبود و به سبب فقدان رسول صلى الله عليه و آله بسيار محزون بود، از اين رو جبرييل نزد او مى آمد و علاوه بر اين كه او را تسليت مى گفت و تسلاى او بود، او را از جايگاه رسول صلى الله عليه و آله و اخبار آينده آگاه مى كرد و از آن چه به ذريه ى او خواهد رسيد خبر مى داد و على عليه السلام نيز همه آنها را مى نوشت كه آن را مصحف فاطمه ناميدند. [الكافى، ج 1، ص 241؛ بحارالانوار، ج 43، ص 79 و 194 و 156.] به راستى همين فضيلت براى زهرا عليهاالسلام كافى است. او آن قدر وسعت روحى و مرتبت بالا دارد كه مى تواند مقام جبرييل را تحمل كند. به خاطر دارم در يكى از سال هاى گذشته در ايام شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام كه زنان فداكار و بى نظير ايران اسلامى به خدمت و محضر مبارك امام راحل (قدس الله نفسه الزكيه) رسيده بودند، امام راحل همين روايت صحيحه را بيان كردند و براىعظمت زهرا عليهاالسلام به آن استشهاد نموده و بعد هم فرمودند: «مسأله ى آمدن جبرييل براى كسى يك مسأله ى ساده نيست، خيال نشود كه جبرييل براى هر كسى مى آيد و امكان دارد بيايد. اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرييل مى خواهد بيايد و مقام جبرييل كه روح اعظم است... و اين تناسب بين جبرييل كه روح اعظم است و انبياء درجه ى اول بوده است. بعد از اين هم بين كسى ديگر نشده است، حتى درباره ى ائمه هم من نديده ام كه وارد شده باشد. اين طور كه جبرييل به آن ها نازل شده باشد، فقط اين است كه براى حضرت زهرا سلام الله عليهاست كه من ديده ام كه جبرييل به طور مكرر در اين هفتاد و پنج روز وارد مى شده و مسايل آتيه اى كه بر ذريه ى او مى گذشته است اين مسايل را مى گفته است و حضرت امير هم ثبت مى كرده است... در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضايلى كه براى حضرت زهرا ذكر كرده اند- با اين كه آنها هم فضايل بزرگى است- اين فضيلت را من بالاتر از همه مى دانم كه براى غير انبياء عليهم السلام و بعضى از اوليايى كه در رتبه ى آنها هست، براى كسى ديگر حاصل نشده. و با اين تعبيرى كه مراوده داشته است جبرييل در اين هفتاد و چند روز، براى هيچ كس تاكنون واقع نشده و اين از فضايلى است كه از مختصات حضرت صديقه سلام الله عليهاست». [صحيفه ى نور، ج 19، صص 278 و 279.]