متن خطبه ى حضرت زهرا - چشمه در بستر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه در بستر - نسخه متنی

مسعود پورسیدآقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طبرسى اين خطبه را از عبدالله بن الحسن (حسن مثنى) از پدرانش عليهم السلام نقل مى كند. [علامه ى مجلسى در بحارالانوار، ج 29، صص 215- 220 اسناد اين خطبه را آورده است.]

اكنون به متن عربى خطبه و ترجمه ى آن توجه فرماييد. براى سهولت در مراجعه و درك بهتر، خطبه ى حضرت را به 17 بخش تقسيم كرده، براى هر يك عنوانى عام و شماره اى در نظر گرفته ايم و همان گونه كه اشاره شد نسخه ى احتجاج را متن قرار داده، در پاورقى اختلاف آن را با سه نسخه ى ديگر يادآور شده ايم.

متن خطبه ى حضرت زهرا

الزهراء انت انة فى المسجد

لما أجمع ابوبكر و عمر [اين كلمه فقط در «الاحتجاج» آمده است.] على منع فاطمة عليهاالسلام فدكا و بلغها ذلك، [در «دلائل الامامة» عبارت از آغاز تا اين جا بدين گونه است: لما بلغ فاطمة عليهاالسلام اجماع ابى بكر على منعها فدك و انصرف عاملها منها...] لاثت خمارها على رأسها، [در «دلائل الامامة» و «كشف الغمة» عبارت «على راسها» نيست.] و اشتملت بجلبابها، [اين عبارت فقط در «الاحتجاج» آمده است.] و أقبلت فى لمة من حفدتها و نساء قومها، [«كشف الغمة»: و نساء قومها، تجرأ دراعها و... (ادراع: جمع درع به معنى الثوب).] تطا ذيولها، ما تخرم مشيتها مشية رسول الله صلى الله عليه و آله، [«بلاغات النساء»: ما تخرم من مشية رسول الله صلى الله عليه و آله شيئا.] حتى دخلت على ابى بكر و هو فى حشد من المهاجرين [«دلائل الامامة»: و قد حفل حوله المهاجرين...، كشف الغمة: قد حشد المهاجرين.] و الانصار و غيرهم. [عبارت «و غير هم» فقط در «الاحتجاج» آمده است.]

فنيطت دونها ملاءة فجلست، [در «كشف الغمة» از عبارت «فنيطت»تا اينجا اين گونه آمده است. فضرب بينهم بريطة بيضاء و قيل قبطية. (الريطة: الازار؛ القبطية: ثياب بيض رقاق من كتان سوبة الى القبط)] ثم انت انة أجهش القوم لها بالبكاء فارتج المجلس، ثم أمهلت هنية [اين كلمه در «دلائل الامامة» و «بلاغات النساء» نيامده است. در «كشف الغمة» آمده است: طويلا.] حتى اذا سكن نشيج القوم و هدات فورتهم، افتتحت [در «دلائل الامامة» از عبارت «حتى اذا سكن» اينگونه آمده است. حتى هدأت فورتهم و سكنت روعتهم و افتتحت الكلام فقالت... (الروعة: الفزعة). در «بلاغات النساء» آمده است. حتى سكن نشيج القوم و هدأت فورتهم فافتتحت...، در «كشف الغمة» آمده است. حتى سكنوا من فورتهم ثم قالت....] الكلام بحمد الله و الثناء عليه و الصلاة على رسول الله صلى الله عليه و آله، فعاد القوم فى بكائهم. فلما أمسكوا عادت فى كلامها، فقالت:

لغات

أجمع: تصميم نهايى را گرفت، قصد كرد.

لاثت: پيچيد، بست جمع كرد.

خمار: پارچه اى كه زنان با آن سر خود را مى پوشانند، سرپوش، روسرى.

جلباب: پارچه ى بلندى كه زنها بر سر مى اندازند و سينه و پشت آن ها را مى پوشاند، لباس گشاد، رداى ويژه، چادر.

لمة: جماعت، دوستان، مونس و همدم.

حفدة: ياران، دوستان، خدمتگزاران.

تطاء: گام مى نهاد.

ذيول: لباس ها، پيراهن ها.

تخرم: از الخرم به معناى ترك كردن، كاستن، روى گرداندن.

ذيل: ذيل الثوب يعنى دامن لباس بلند شد تا به زمين كشيد. تطأذيوها يعنى در هنگام را ه رفتن پايش را روى لباس هايش مى گذاشت و آنها را لگدمال مى كرد. اين يا به خاطر بلند بودن لباس هاى حضرت است و يا كنايه اى از شدت ناراحتى و هجوم مصائب بر آن حضرت، به طورى كه نمى تواند قامت خود را راست كند.

حشد: جماعت، گروه، جمعيت.

نيطت: آويخته شد.

ملاءة: پرده، حجاب.

ان: آه كشيدن، ناليدن.

أجهش: گريه ى سوزآور و هيجان انگيز كرد.

ارتج: به خروش آورد، به اضطراب و هيجان آورد.

هنيئة: وقت و زمان اندك.

نشيج: صداى همراه با گريه و ناله، زارى.

هدأت: آرام گرفت.

فورة: جوشش و اضطراب، شدت.

1. خروش زهرا عليهاالسلام در مسجد

آنگاه كه ابوبكر و عمر تصميم نهايى خود را در مورد غصب فدك از حضرت زهرا عليهاالسلام گرفتند و اين خبر به آن حضرت رسيد، سر خود را پوشاند و لباسى بر تن كرد، و به همراه زنانى از خويشان و ياران خود براى اعتراض به ابوبكر، راه افتاد. هنگام راه رفتن، لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و پايين لباس زير پايش مى رفت، راه رفتن وى چنان بود كه گويا پيامبر صلى الله عليه و آله راه مى رود.

ابوبكر با جمعى از مهاجران و انصار و ديگر افراد نشسته بودند كه حضرت وارد شد، با آمدن وى پرده اى ميان او و مردم آويخته شد. حضرت زهرا عليهاالسلام نشست و چنان ناله از سوز دل سر داد كه تمامى مردم را به گريه واداشت و مجلس را به خروش آورد.

آنگاه لحظه اى درنگ كرد تا صداى ناله هاى مردم به خاموشى گراييد و از جوش و خروش افتاد. با آرامش مجلس، حضرت صحبت خود را با حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر آغاز كرد. مردم (با شنيدن نام پيامبر صلى الله عليه و آله) بار ديگر شروع به گريه كردند، و حضرت براى بار دوم ساكت شد، و هنگامى كه مردم آرام گرفتند، صحبت خود را از سر گرفت و چنين فرمود:

الحمد و الثناء

الحمدلله [«دلائل الامامة»: ابتدء بالحمد لمن هو أولى بالحمد و المجد و الطول، ثم قالت: الحمدالله....] على ما أنعم، و له الشكر على ما ألهم، و الثناء بما قدم، من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و تمام منن اولادها. [«دلائل الامامه»: و احسان منن والاها.] جم عن الاحصاء عددها، نأى عن الجزاء أمدها، [«كشف الغمة»: مزيدها، «دلائل الامامة»: عن المجازاة امدها.] و تفاوت عن الادراك أبدها، [«بلاغات النساء». آمالها.] و ندبهم لاستزدتها بالشكر لاتصالها، [در «دلائل الامامة» از عبارت «و ندبهم»تا اينجا بدين گونه آمده. استدعى الشكور بافضالها...، در «بلاغات النساء»: و استثن الشكر بفضائلها، در «كشف الغمة»: و استتب الشكر بفضائلها.] و استحمد [«كشف الغمة»: واستخذى الخلق بانزالها، و استحمد... (استخدى: انقاد).] الى الخلائق باجزالها، و ثنى [«دلائل الامامة»: و امر.] بالندب الى أمثالها.

لغات

سبوغ: فراخى و فراوانى نعمت ها، كامل كردن نعمت ها، سرشار بودن.

آلاء: جمع ألى (با فتح و كسر همزه)، نعمت ها، رزق و روزى ها.

أسدى: بخشيدن، نيكى و احسان.

اولى: نيكى و احسان كرد.

منن: جمع منت، نعمت هاى گرانقدر و سنگين، نيكويى و احسان.

جم: زياد شد، فراوان گشت.

نأى: دور است.

أمد: غايت و انتهاى يك چيز.

تفاوت: دور شدن، دور شدن چيزى از انسان به گونه اى كه دسترسى به آن ممكن نباشد (مفردات راغب).

ابد: ازلى، هميشگى، دائمى، پيوسته، روزگار.

ندب: دعوت كرد، فراخواند.

اجزال: عطاى فراوان، سرشار گرداندن، زياد كردن.

ثنى: ثنى بالامر يعنى آن كار را دوبار انجام داد يا كارى را انجام داد و كارى ديگر را بر آن افزود، تكرار كرد.

2. ستايش و سپاس

ستايش خدا را بر آن چه ارزانى فرمود، و شكر او را بر آن چه الهام كرد، سپاس بر آنچه از پيش عطا فرمود؛ از نعمت هاى بى منتهايش كه بر ما آغازيد و عطاهاى فراوانى كه بخشيد، و مواهب كامله اى كه پياپى پاشيد، نعمت هايى كه از شمار بيرون، و جبرانش از توان افزون، و درك انتهايش غير مقدور است. بندگان براى فزونى نعمت ها و دوام عطا يا به شكر خويش، [كه افزايش نعمت در گرو آن است، لئن شكرتم لازيدنكم (سوره ابراهيم، آيه ى 7).] و بر نعمت هايى فراوان و سرشارش به ستايش خويش فراخواند، و درخواست پياپى را مايه ى افزايش بيش تر نعمت ها قرار داد.

الشهادة على التوحيد و حقيقتها

و أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شريك له، [«دلايل الامامة» بدون «وحده لا شريك له».] كلمة جعل الاخلاص تأويلها، و ضمن القلوب موصولها، و أنار فى التفكر [«بلاغات النساء». و أنى فى الفكرة. «دلائل الامامة» و «كشف الغمة». و ابان فى الفكر.] معقولها. الممتنع من الابصار رويته، و من الالسن صفته، و من الاوهام كيفيته. [«دلائل الامامة». و من الاوهام الاحاطة به.]

ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها، و أنشأها بلا احتذاء أمثلة امتثلها، كونها بقدرته، و ذرأهابمشيته من غير حاجة منه الى تكوينها، و لا فائدة له فى تصويرها، الا تثبيتا لحكمته، و تنبيها على طاعته، و [در «بلاغات النساء» از عبارت «كان قبلها» تا اين جا اين گونه آمده. قبله و احتذاها بلا مثال لغير فائدة زادته الا اظهارا...، و در «كشف الغمة»: كان قبله و أنشأها بلا احتذاء مثله و سماها بغير فائدة زادته الا اظهارا...، و در «دلائل الامامة». كان قبلها و أنشأها بلا احتذاءامثلة وضعها لغير فائدة زادته الا اظهارا....] اظهارا لقدرته، و تعبدا لبريته، و اعزازا لدعوته. [«دلائل الامامة» و «كشف الغمة». لاهل دعوته.]

ثم جعل الثواب على طاعته، و وضع العقاب على معصيته، [در «كشف الغمة» از عبارت «على طاعته» تا اين جا اين گونه آمده. لاهل طاعته و وضع العذاب على اهل معصيته...، و در «بلاغات النساء». على طاعته والعقاب....] ذيادة [در «دلائل الامامة» و بعضى نسخ «الاحتجاج» اينگونه آمده، ولى در ساير نسخه ها «زياده» با «ز» آمده است، كه به نظر مى رسد در اين جا مناسب نباشد.] لعباده عن نقمته، و حياشة [«بلاغات النساء»: جياشا.] لهم الى جنته.

لغات تا ويل: بازگرداندن، سرانجام مال، واقعيت، حقيقت.

ضمن: الشى ء الوعاء: آن چيزى را در ظرف گذاشت.

موصول: وصل شده، پيوند خورده، نتيجه، سرانجام.

انار: روشن كرد، درخشان نمود.

معقول: آنچه انديشه شود.

امثلة: نمونه ها.

امتثلها: نمونه گيرى كرد.

تكوين: پديد آوردن.

تصوير: صورت دادن به مواد.

حكمت: در برابر عبث. هر كارى كه دارى هدف صحيح و عقلى باشد.

تعبد: خضوع و تذلل.

ابتدع: آفريدن، خلق كردن.

احتذاء: پيروى كردن، اقتدا كردن.

ذرأها: آفريد.

اعزاز: گرامى داشتن، استوار و محكم ساختن.

ذيادة: (از ذود) راندن، طرد كردن.

حياشة: سوق دادن به طرف چيزى، كشاندن و بردن.

3. شهادت بر توحيد و حقيقت آن و گواهى مى دهم كه معبودى نيست جز خداى يگانه ى بى انباز، كلمه اى كه حقيقتش را اخلاص [مقصود رهايى از شرك ها و ذات اقدس الهى را خالص و منزه از همه ى نقايص دانستن؛ چنان كه امام اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: و «و كمال توحيده الاخلاص له و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه».] قرار داد، و شور وصلش را در دل ها نهاد، و عقلا نيتش (يا انتخابش) را در انديشه گزارد. خدايى كه ديدگان را توانايى ديدار، زبان ها را ياراى گفتار، و كمان ها را شايستگى پندار (ذات) او نيست همو كه بر نيستى لباس هستى پوشاند و بى هيچ نمونه اى آن را آفريد، آن را با قدرتش پديد آورد، و با اراده اش ايجاد كرد، بى آن كه به آفرينش آنها نيازش افتد، و از اين نقش زدن طرفى بندد، جز براى اثبات حكمتش، و هشيارى بر طاعتش، و آشكاركردن قدرتش، و واداشتن بر بندگى اش، و ارج نهادن به دعوتش.

سپس پاداش را بر طاعتش و كيفر را بر عصيانش نهاد تا بندگانش را از عقوبتش رهاند و به بهشتش كشاند.

/ 61