پيوست ها - چشمه در بستر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه در بستر - نسخه متنی

مسعود پورسیدآقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيوست ها

پيوست 1: حور در آتش

پيوست 2: دعا

پيوست 3: توسل

حور [قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «ان ابنتى فاطمة حورا آدميت (انسيه)»؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم فاطمه، فرشته اى است، در سيماى انسان. ] تا ريخ بغداد، ج 5، ص 86، و ج 12، ص 331؛ كنزالعمال، ج 12، و ص 109؛ فرايد السمطين، ج 2، ص 48؛ مناقب ابن مغازلى، ص 369؛ ينابيع المودة، ج 1، ص 230، (به نقل از نسايى)؛ ذخائر العقبى، ص 26؛ نزهت المجالس، ج 2، ص 227؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 335؛ بحارالانوار، ج 43، صص 4- 7؛ اسعاف الراغبين، ص 172؛ اهل البيت ص 113؛ مقتل خوارزمى، ص 64؛ المعجم الكبير طبرانى، ج 22، ص 401؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 202.] در آتش (حديث الباب)

حمله به خانه ى زهرا عليهاالسلام- بيت وحى [اخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريده قال: «قرا رسول الله صلى الله عليه و آله هذه الآيه (فى بيوت اذن الله ان ترفع) فقام اليه رجل فقال: اى بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الانبياء. فقام اليه ابوبكر فقال: يا رسول الله هذه البيت منها؟- لبيت على و فاطمه- قال: نعم من افاضلها»؛ پيامبر اين آيه را تلاوت كرد: در خانه هايى كه خدا رخصت داده است كه (قدر و منزلت) آنها رفعت يابد. مردى برخواست و پرسيد: يا رسول لله! كدام خانه ها؟ حضرت فرمود: خانه هاى پيامبران. با شنيدن اين سخن، ابوبكر برخاست و گفت: اى رسول خدا!- آيا خانه ى على و فاطمه هم از آنها است؟ پيامبر در پاسخ وى فرمود: آرى از برترين آنها است. الدر المنثور ج 6، ص 203؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 410؛ روح المعانى، ج 18، ص 174.]- و آتش كشيدن آن و در نتيجه مجروح و بسترى شدن و سرانجام و شهادت آن حضرت، موضوعى تاريخى است كه بايد آن را به دور از بعضى سوء استفاده ها و تعصب ها و با توجه به منابع و ماخذ معتبر شيعى و سنى، بررسى كرد. در اين زمينه چند عنوان زير جاى تحقيق و تفحص بيش ترى دارد. [مناسب بود پيش از اين، در فصلى با عنوان «اخبار النبى» اخبارى را نقل كنيم كه رسول خدا از حوادث ناگوارى سخن گفته است كه پس از او بر اهل بيتش رخ مى دهد، (چه به صراحت و چه به اشاره) و آنها را پيشاپيش آماده كرده است؛ ولى از آنجا كه اين اخبار فراوان است، از نقل آنها صرف نظر شد و تنها به برخى از آنها در ضمن منابع «هجوم» اشاره خواهد شد. براى بررسى بيش تر ر. ك: بحارالانوار، ج 28، صص 37- 84.]

هجوم (به خانه ى زهرا عليهاالسلام)

تهديد (به سوزاندن و آوردن هيزم و آتش زدن)

احراق (آتش زدن خانه)

مضروبه:

الف. براى باز پس گرفتن فدك.

ب. براى دفاع از على عليه السلام (هنگام هجوم به خانه اش و آن گاه كه على عليه السلام را به زور براى بيعت گيرى به مسجد بردند).

1. صورت و سينه.

2. دست و بازو.

3. شكستن پهلو.

4. شكم و پشت.

5. مطلق ضرب (بدون ذكر محل ضرب).

سقط

مقتوله ى شهيده

هجوم

منابع شيعه

1. حدثنى محمد بن عبدالله الحميرى عن ابيه عن على محمد بن سالم عن محمد بن خالد عن عبدالله ابن حماد البصرى عن عبدالله بن عبدالرحمان الاصم عن حماد بن عثمان عن ابن عبدالله عليه السلام قال: لما اسرى بالنبى صلى الله عليه و آله الى السماء... اما ابنتك فتظلم... و يدخل عليها و على حريمها و منزلها به غير اذن...، امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به معراج رفت... (به او گفته شد.: بر دخترت ستم خواهد شد... حرمتش شكسته مى شود و بى اجازه وارد منزلش مى شوند.

كامل الزيارات، ص 332.

2.... وظنت فاطمة عليهاالسلام ان لا تدخل بيتها الى باذنها، فاجافت الباب و اغلقته، فلما انتهوا الى الباب، ضرب عمر الباب برجله فكسره و كان من سعف- فدخلوا على على عليه السلام و اخرجوه ملبيا...؛ فاطمه عليهاالسلام مى پنداشت بدون اذن او وارد خانه اش نخواهد شد، پس در را محكم كرد و آن را بست. چون به در خانه اش رسيدند عمر لگدى به در زد، (در از شاخه ى خرما بود) و آن را شكست. پس سراغ على عليه السلام آمدند و او را به زور براى بيعت گيرى بيرون بردند.

الاختصاص (منسوب به شيخ مفيد)، ص 186، تفسير عياشى، ج 2، ص 66، بحارالانوار، ج 28، ص 227.

3. فقالت (فاطمة): يا عمر، اما تتقى الله عزوجل تدخل على بيتى و تهجم على دارى؟؛

فاطمه فرمود: اى عمر از خدا پروا نمى كنى؟ هجوم آورده به خانه ام درآيى؟

كتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 864؛ بحارالانوار، ج 28، ص 299، ج 43، ص 197.

4. قلت لسلمان: ادخلوا على فاطمة عليهاالسلام بغير اذن؟ قال: اى والله و ما عليها من خمار، فنادت: واابتاه، وارسول الله، يا ابتاه فلبئى ما خلفك ابوبكر و عمر...، به سلمان گفتم: آيا بى اجازه، به خانه ى فاطمه عليهاالسلام وارد شدند؟ گفت: آرى به خدا قسم، با آنكه فاطمه سرپوش مناسبى نداشت. پس فاطمه فرياد زد: آه پدرم! رسول خدا! آه پدرم! پس از تو، ابوبكر و عمر بسيار زشت و وقيحانه عمل كردند.

كتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 587، بحارالانوار، ج 28، ص 270.

5. فقال ابوبكر لقنفذ: ارجع فان خرج، و الا فاقتحم (فاهجم) عليه بيته... فانطلق قنفذ الملعون فاقتحم هو و اصحابه بغير اذن؛ ابوبكر به قنفذ گفت: برگرد، اگر بيرون آمد (كه هيچ) وگرنه به خانه اش حمله كن. قنفذ ملعون هم راه افتاد و فرمان او را عملى كرد و همراه يارانش، بدون اجازه به خانه وارد شد.

كتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 586؛ بحارالانوار، ج 28 ص 269؛ الاحتجاج، ج 1 ص 211.

6. قال ابوبكر فى مرضه الذى قبض فيه: وددت انى لم اكشف بيت فاطمة. ابوبكر در هنگام مرگ مى گفت: اى كاش به خانه ى فاطمه بى احترامى نكرده، در آن نگشوده بودم.

الايضاح ابن شاذان، ص 161 (ص 83 چاپ بيروت)، خصال صدوق، ص 171؛ الشافى، سيد مرتضى ج 4، ص 137؛ كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص 376- 377، اثبات الهدة، ج 2، ص 367- 368؛ حديقة الشيعة، ج 1، ص 252؛ بحارالانوار، ج 30، ص 123 و 136 و 352؛ تشييد المطاعن، ج 1، ص 340؛ الغدير، ج 7، ص 170؛ النص و الاجتهاد، ص 82؛ دلائل الصدق، ج 3، ص 32؛ السبعة من السلف، ص 16؛ عبدالله بن سبا، ج 1، ص 106؛ معالم المدرستين، ج 2، ص 79.

7. «فقال عمر: اذهبوا فان اذن لكم، و الا فادخلوا بغير اذن؛ عمر گفت: برويد، اگر به شما اجازه داد (كه هيچ) وگرنه بى اجازه وارد شويد.

كتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 584؛ بحارالانوار، ج 28 ص 268. الاحتجاج، ج 1 ص 210.

8. فاقام اميرالمؤمنين عليه السلام و من معه من شيعته فى منزله بما احد ابيه رسول الله صلى الله عليه و آله فوجهوا الى منزله فهجموا عليه، و احرقوا بابه و استخرجوه منه كرها وضغطوا سيدة النساء بالباب حتى اسقطت محسنا؛ بر پايه ى عهدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام داشت، او و شيعيانش در خانه اش گرد آمده آنگاه (عمر و قنفذ و ديگران) به سوى منزلش روانه شدند، و به او هجوم آوردند. درش را سوزاندند و او (على عليه السلام) را به زور بيرون كشيدند. سرور زنان عالم را پشت در فشردند به گونه اى كه محسن اش را سقط كرد.

اثبات الوصية، ص 23.

9. ثم ان عمر جمع جماعة من الطلقاء و المنافقين و اتوا بهم الى منزل اميرالمؤمنين عليه السلام... ثم انهم تواثبوا على اميرالمؤمنين عليه السلام و هو جالس على فراشه واجتمعوا عليه حتى اخرجوه سحبا من داره، ملبيا بثوبه يجرونه الى المسجد...، عمر جماعتى از طلقاء (آزاد شدگان پيامبر) و منافقان را گرد آورد و با آنان به منزل اميرالمؤمنين عليه السلام آمد... سپس به سوى وى كه بر جايش نشسته بود، حمله كردند و او را در حصار خود قرار دادند و گريبانش را گرفته، و به زور از خانه بيرون آوردند كشان كشان به مسجد بردند.

علم اليقين، فيض كاشانى، ج 2، ص 686- 687 (فصل بيست از باب 41، مقصد سوم).

10. سيد بن طاووس نقلا من كتاب الوصية للشيخ ايثار بن المستفاد الضرير عن موسى بن جعفرعن ابيه عليه السلام قال: بما حضرت رسول الله الوفاة، دعا الانصار و قال:... الا ان بابها بابى و بيتها بيتى. فمن هتكه فقد هتك حجاب الله. قال عيسى: فبكى ابوالحسن طويلا و قطع بقية كلامه و قال: هتك والله حجاب الله، هتك والله، هتك والله حجاب الله يا امه يا امه صلوات الله عليها؛ عيسى بن مستفاد ضرير از امام كاظم عليه السلام آن بزرگوار از پدرش عليه السلام روايت كرد كه چون وفات پيامبر فرارسيد، انصار را فراخواند و به آنان فرمود:... آگاه باشيد در خانه اش (فاطمه)، در منزل من و خانه ى او خانه ى من است. هر كه حرمتش را بريزد، حرمت الاهى را شكسته است. عيسى مى گويد: امام
كاظم عليه السلام (با گفتن اين جمله) شديدا گريسته و سخنش را قطع كرد و فرمود: به خدا قسم، حرمت الاهى شكسته شد، به خدا قسم حرمت الاهى شكسته شد، به خدا قسم حرمت الاهى شكسته شد. واى مادر! واى مادر! درود خدا بر او باد.

الطرف، سيد بن طاووس، ص 18- 21؛ بحارالانوار، ج 22، ص 477 (به نقل از منبع پيشين).

11. «قال العلامة الحلى: و بعث (ابوبكر) الى بيت اميرالمؤمنين عليه السلام لما امتنع من البيعة... و اخرجوا عليا كرها و كان معه الزبير فى البيت، فكسروا سيفه و اخرجوه و من الدار...؛ چون على عليه السلام از بيعت سر باز زد، ابوبكر، گروهى را به خانه اش گسيل داشت،... على را به زور از خانه بيرون كردند. زبير نيز با او بود. شمشيرش را شكستند و او را نيز از منزل بيرون كشيدند.

كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص 377.

12. عن زكريا بن آدم قال: انى لعند الرضا عليه السلام اذا جى ء بابى جعفر له و سنه اقل من اربع سنين، فضرب بيده الى الارض و رفع راسه الى السماء و هو يفكر فقال له الرضا عليه السلام بنفسى انت، لم طال فكرك؟ فقال: فيما صنع بامى فاطمة؛ اى والله لاخرجنهما ثم لاحرقنهما ثم لاذرينهما ثم لانسفنهما فى اليم نسفا، فاستندناه و قبل بين عينيه، ثم قال: بابى انت و امى، انت لها (يعنى الامامة)؛ زكريا بن آدم مى گويد: من نزد امام رضا عليه السلام بودم كه فرزندش امام جواد عليه السلام را آوردند. وى كه كمتر از چهار سال داشت، دستانش را بر زمين زد و سر به آسمان بلند كرد و به فكر فرورفت. امام رضا عليه السلام فرمود: جانم فدايت، چرا انديشيدنت به درازا كشيد: براى آن چه در حق مادرم فاطمه روا داشتند، به خدا سوگند آن دو را (از قبر) بيرون مى كشم، آتششان مى زنم. ذره ذره شان كرده، ذراتشان را در دريا پراكنده مى كنم. امام رضا عليه السلام او را به خود نزديك كرد و ميان دو چشمش را بوسيد و فرمود: پدر و مادرم به فدايت، تو سزاوار (امامتى).

دلائل الامامة، طبرى، ص 212 (نسخه ى محقق ص 400). اثبات الوصية، ص 184.

13. المفيد عن الصدوق عن ابيه عن احمد بن ادريس عن محمد بن عبدالجبار عن ابن ابى عمير، عن
ابان بن عثمان، عن ابان بن تقلب عن اكرمة عن عبدالله بن العباس قال: لما حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله الوفاة بكى حتى بلت دموعه لحيته. فقيل له: يا رسول الله ما يبكيك؟ فقال: ابكى لذريتى ما تصنع بهم شرار امتى من بعدى. كانى به فاطمة بنتى و ظلمة بعدى و هى تنادى: يا ابتاه، يا ابتاه، فلا يعينها احد من امتى...؛ عبدالله بن عباس مى گويد: چون وفات پيامبر صلى الله عليه و آله فرارسيد، چنان گريست كه اشكهايش محاسنش را تر كرد، به او گفتند: اى رسول خدا! چرا مى گرييد؟ فرمود: براى فرزندان و ذريه ام مى گريم. براى آن چه ستمگران امتم پس از من بر آنان روا مى دارند، گويا دخترم فاطمه را مى بينم كه پس از من ستم ها ديده، فرياد مى زند. واى پدرم! واى پدرم! ولى يك نفر از امتم به ياريش برنمى خيزد.

الامالى، طوسى ج 1 ص 191؛ بحارالانوار، ج 28، ص 41 و ج 43، ص 156؛ اثبات الهداة، ج 12، ص 572، ح 217.

14. عن جابر بن عبدالله انصارى قال: دخلت فاطمة عليهاالسلام على رسول الله صلى الله عليه و آله و هو فى سكرات الموت فانكبت اليه تبكى، ففتح عينه و آفاق ثم قال صلى الله عليه و آله. يا بنية، انت المظلومة بعدى و انت المستضعفة بعدى. فقد اذاك فقد اذانى و من غاظك فقد غاظنى... و من ظلمك فقد ظلمنى لانك منى و انا منك، و انت بضعة منى و روحى التى بين جنبى ثم قال: الى الله اشكو ظالميك من امتى؛ جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در سكرات موت بود و واپسين لحظه هاى عمرش را مى گذرانيد، فاطمه عليهاالسلام وارد شد و گريه كنان خودش را بر بدن رسول خدا انداخت. پيامبر صلى الله عليه و آله چشمان خويش را گشود و به هوش آمد. آن گاه فرمود: دخترم! پس از من به تو ستم مى كنند و از حقت محروم مى سازند؛ هر كه تو را بيازارد، مرا آزرده است و هر كه تو را خشمگين سازد، مرا خشمگين ساخته است... هر كه به تو ظلم كند، به من ستم كرده است. چون تو از منى و من از تو، تو پاره ى تن من و روح من و جان منى. سپس فرمود: به خدا، شكايت مى برم از امتم، از آنان كه به تو ظلم روا دارند.

كشف الغمة، ج 2 ص 58؛ بحارالانوار، ج 28، ص 76.

15. كشف اليقين باسناده عن سلمان عن رسول الله صلى الله عليه و آله انه قال: ... انت تظلمين و عن حقك تدفعين... يا فاطمة، انا سلم لمن سالمك و حرب لمن حاربك... پيامبر صلى الله عليه و آله (به فاطمه) فرمود... بر تو ستم شده و از حقت محروم مى شوى... اى فاطمه، هر كه با تو در صلح و صفاست، من نيز با او چنين كنم و هر كه با تو بستيزد، من نيز با او بستيزم.

كشف اليقين، ص 188 و 189؛ بحارالانوار، ج 63، ص 264 و 265 (به نقل از كشف اليقين)

16. روى السيد بن الطاووس باسناده عن الكاظم عن ابيه عليه السلام قال رسول الله صلى الله عليه و آله... يا على ما انت صانع لو قد تامر القوم عليك بعدى و تقدموا عليك و بعث اليك طاغيتهم يدعوك الى البيعة ثم لببت بثوبك تقاد كما يقاد الشارد من الابل مذموما و خذولا محزونا مهموما و بعد ذلك ينزل بهذه الذل؟

قال: فلما سمعت فاطمة ما قال رسول الله صلى الله عليه و آله صرخت و بكت. فبكى رسول الله صلى الله عليه و آله لبكائها...، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:... يا على، چه خواهى كرد زمانى كه اين قوم، پس از من عليه تو توطئه كنند و بر تو پيشى گيرند و طاغوت آنان، افرادى را گسيل دارد تا تو را به بيعت وادارند. سپس پيراهنت را به گردنت افكنده، تو را چون شترى مهار شده با مذمت و خوارى و حزن و غم بكشند و پس از آن، به اين ذلت دچار آيى؟

چون فاطمه، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيد، فريادى برآورد و گريست...

بحارالانوار، ج 22، ص 493 (به نقل از طرائف).

17. عن ام الفضل بن العباس قالت: لما ثقل رسول الله صلى الله عليه و آله فى مرض الذى توفى فيه، افاق افاقة و نحن نبكى. فقال: ماالذى يبكيكم؟ قلت: يا رسول الله! نبكى لغير خصلة، نبكى لفراقك ايانا انقطاع خبر السماء عنا و نبكى الامة بعدك. فقال عليه السلام: اما انكم المقهورون والمستضعفون من بعدى؛ مادر فضل بن عباس مى گويد: چون بيمارى پيامبر صلى الله عليه و آله شدت يافت- بيمارى كه بدان سبب از دنيا رفت- لحظه اى به هوش آمد و ما را در حال گريه ديد. فرمود: چرا مى گرييد؟ گفتيم: اى رسول خدا! براى
امورى چند گريه مى كنيم. فراق شما، قطع شدن خبر آسمانى از ما و براى امت پس از شما. فرمود: پس از من، شمامقهور و مستضعف خواهيد بود.

الامالى، مفيد، ص 215؛ الامالى، شيخ طوسى، ج 1، ص 122، بحارالانوار، ج 28، ص 40.

18. عن الرضا عليه السلام عن آبائه عليه السلام عن النبى صلى الله عليه و آله انه قال لبنى هاشم: انتم المستضعفون بعدى؛ [چند نمونه ى اخير از همان مواردى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اهل بيت خود را از حوادث ناگوار پس از رحلتش، آگاه و بدين وسيله آنان را آماده مى سازد گفتنى است: آوردن اين اخبار در قسمت «هجوم» به اين معنا نيست كه تنها همين هجوم را در برمى گيرد. بلكه پرواضح است كه عموم اين اخبار حوادث دردناك ديگر را هم شامل مى شود. سبب ذكر اينها در قسمت هجوم، سخن آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى (كمپانى) قدس سره در كتاب «الانوار القدسيه» است كه كليد آغازين مصيبت ها ماجراى در است. و ما اصابها من المصاب- مفتاح بابه حديث الباب .]

امام رضا عليه السلام از پدرانش عليه السلام روايت مى كند كه پيامبر صلى الله عليه و آله به بنى هاشم فرمود: شما پس از من، مستضعف خواهيد شد.

بحارالانوار، ج 28، ص 50 (به نقل از عيون الاخبار)

19. قالت فاطمة فى خطبة فدك:



  • قد كان بعدك انباء و هنبثة قد كان بعدك انباء و هنبثة


  • لو كنت شاهدها لم يكثر الخطب لو كنت شاهدها لم يكثر الخطب





  • تجهمتنا رجال واستخف بنا تجهمتنا رجال واستخف بنا


  • لما فقدت و كل الارث مغتصب لما فقدت و كل الارث مغتصب


[براى اطلاع از تمامى اشعار و ترجمه ى آنها ر. ك: بخش اشعار زهرا عليهاالسلام، در همين كتاب. همان گونه كه اشاره شد، وسعت اين اشعار بيش از هجوم را در بر مى گيرد.

فاطمه در خطبه ى فدك فرمود: (پدر جان) رفتى و پس از تو فتنه ها برخاست، كه اگر تو مى بودى، چنان بزرگ رخ نمى نمود.

همين كه تو رفتى، كسانى بر ما يورش آوردند و ما را كوچك شمردند و همه ى ارث را به يغما بردند.

الامالى، شيخ مفيد، ص 41، الاحتجاج، ج 1، ص 279؛ بحارالانوار، ج 43، ص 196؛ اعيان الشيعة، ج 1، ص 318.

منابع اهل سنت.

1. قال ابوبكر فى مرضه الذى قبض فيه. وددت انى لم اكشف بيت فاطمة [علامه ى امينى قدس سره در مورد اين خبر مى گويد: «والاسناد صحيح رجاله، كلهم ثقات، اربعة منهم من رجال الصحاح الست؛ همه ى رجال اين سند صحيح و ثقه هستند. چهار تن از آنها از راويان صحاح شش گانه اند». (الغدير، ج 7، ص 171) ]

مؤلف تشييد المطاعن مى گويد: «به گفته ى بزرگان اهل سنت: انه حديث حسن الا انه ليس فيه شى ء عن النبى صلى الله عليه و آله اين حديث حسن است جز آن كه چيزى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است». تشييد المطاعن، ج 1، ص 341). با اين همه فاضل قوشچى در شرح تجريد الاعتقاد (ص 407) براى فرار از اين عمل توجيه ناپذير خليفه، مى گويد: «اجيب عنه بانه لم يثبت الكشف عن الثقات، جواب اين است كه قضيه ى كشف (هتك حرمت خانه ى فاطمه عليهاالسلام) از افراد ثقه نقل نشده است!]؛ ابوبكر هنگام مرگش گفت اى كاش، حرمت خانه ى فاطمه را نمى شكستم و در خانه اش را نمى گشودم.

الاموال، ص 193؛ الامامة السياسة [ابن قتيبه از اعاظم و اعيان علماى اهل سنت است. چنانچه از مطالعه ى «و فيات الاعيان» ابن خلكان و «مرات الجنان»يافعى و «جامع الاصول»ابن اثير الجزرى و «تهذيب الاسماء» علامه ى نووى و «انساب»سمعانى و «ميزان الاعتدال» ذهبى و «بغيةالوعاة» سيوطى و غير آن ظاهر است. و نسبت كتاب «الامامة و السياسة» به ابن قتيبه نيز مسلم و محقق است. چنان چه عمر بن فحد ملك مكى شافعى در كتاب «اتحاف الورى باخبار ام القرى» در وقايع سال 903 و همچنين تفسير شاهى كه از معتبرترين تفاسير اهل سنت است در سوره ى نور در ذيل آيه ى (اذاعوا الله و رسوله ليحكم بينهم) به آن تصريح كرده است. (نقل از رياحين الشريعة، ج 1، ص 282 پانوشت)]، ج 1، ص 36 (ليتنى تركت بيت على)؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 131 (با اين تفاوت كه به جاى «لم اكشف» آمده است «لم افتش»)؛ تاريخ طبرى ج 3، ص 430 (در ذكر وقايع سال 13 هجرى)؛ عقد الفريد، ج 4، ص 268؛ مروج الذهب، ج 2، ص 24؛ المعجم الكبير، طبرانى ج 1، ص 62؛ السقيفة، جوهرى، ص 40 (تحقيق دكتر محمد هادى امينى) و در ص 73 اين گونه آورده است

/ 61