حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
به نظر ما طبق اين بيان بايد در مسئله تشكيك در ماهيت تجديد نظر كنيم بدون اينكه آن حرفي را كه حكما مثل شيخ و مرحوم آخوند درباره تشكيك در ماهيت مي گويند و اين را دليل بر اصالت وجود مي گيرند رد كرده باشيم . ما آن حرف را تأييد مي كنيم كه تشكيك در ماهيت جايز نيست ، ولي در صورتي كه وجود تا اينجا در باب ملاك بقاء موضوع دو مطلب گفته شد : يكي اينكه هيولي باقي است به بقاء صوره ما ، كه اين صوره ما همان صورتهاي متوسط است كه فردي در اين صورت فرق جنس و فصل تقريبا از قبيل فرض ضعيف با شديد مي شود در مرتبه ماهيت . [ علاوه بر مطلب فوق ] اين بياني كه ايشان در اينجا مي گويد كه تمام حقيقت شي ء قائم به فصل است و مادامي كه فصل اخير شي ء محفوظ است و به يك اعتبار صورت شي ء محفوظ است ، تمام معاني آن شي ء در آن فصل اخير محفوظ است، به نوعي انكار كليات خمس است . [ توضيح اينكه ] : روي اين بيان ، اگر اين بيان را قبول بكنيم و مي توانيم هم قبول بكنيم ، به نظر ما بنيان كليات خمس بهم مي ريزد ، و بريزد . يعني حساب كليات خمس كه قدما مسلم گرفته اند و حتي خود مرحوم آخوند مسلم گرفته است [ بهم مي خورد ] و ديگر كليات خمس در ميان نخواهد بود ، يعني فرق ميان نوع و فصل اعتباري خواهد بود ، نه حقيقي . زيرا اگر بنا شود كه فصل را متضمن جنس بدانيم ديگر فرقي با نوع نخواهد داشت . آن وقت فصل را مي توانيم فصل بدانيم كه مثل قدما فصل را عرضي جنس بدانيم و جنس را عرضي فصل ، يعني دو ذات خارج از يكديگر . اما اصالت وجود مرحوم آخوند كه كار را به اينجا كشانده كه " ان حقيقه الشي ء فصله الاخير " و فصل اخير را متضمن تمام حقايق اجناس و فصول قبلي دانسته ولي بنحو اجمال ، باعث شدكه اين فصل با فصلهائي كه قدما بيان مي كردند از زمين تا آسمان فرق داشته باشد . شايد علت اينكه مرحوم آخوند بعد حرف ديگري زده است اين باشد كه ديده تمام احكامي كه براي فصل مي گوئيم ، براي يك ماهيت خيلي زياد است ( چون فصل از سنخ ماهيت است ) و چطور ممكن است كه يك ماهيت ، در عين بساطت ، بتوانددر مرتبه ذات خود متضمن همه فصول و اجناس ديگر باشد ؟ لذا حرف ديگري زده است كه بنحو ديگري از كليات خمس عدول كرده است ، گفته است كه فصول در واقع به انحاء وجودات بر مي گردد . اگر فصول به وجودات برگردد ، وجود كه از سنخ ماهيت نيست . در نتيجه به شكل ديگري كليات خمس بهم مي خوردو فصل به معناي معروف [ يعني ماهيت بودن آن را ] منكر شده ايم . بهر حال مسئله داستان فصل در باب ماهيات داستان مفصلي است . مي رود و فرد ديگر مي آيد ، همانهائي كه به اعتباري ماده است و به اعتباري صورت . مطلب دوم اين است كه هيولي باقي است به بقاء صورت اخير و فصل اخير .