اين برهان را قبلا بيان كرديم ولي چون اين بحث ها دقيق و عميق است تكرارش لازم است . گفتيم الهيون از بحث تقدم و تأخر شروع كرده اند و در ضمن شمردن اقسام تقدم و تأخر به نوعي رسيده اند كه قابل انكار نيست و آن تقدم و تأخر زماني است كه متقدم و متأخر در آن قابل جمع نيستند ، و اين نوع سبق و لحوق منشأ اعتبار تاريخ است و بقدري وجودش بديهي است كه حتي فردي مثل فخررازي مي گويد : روي وجود زمان نبايد بحث كرد ، زمان ظاهر الانيه و خفي الماهيه است و بايد روي ماهيت آن بحث كرد . و از بداهت زمان همين بس كه ما هيچ چيز را نمي توانيم بيان كنيم مگر اينكه وجود زمان را به نحوي فرض كنيم مثلا در همين مطالبي كه گفتيم نمي توانستيم فرض زمان را از كلام خود بيرون آوريم ، مثل اينكه مي گفتيم ماشيني 140 كيلومتر را در دو ساعت طي مي كند ، دو نه ، همه وجود او است . پس مقدار عارض تحليلي است . مقدار ، نه فقط در حركت عارض تحليلي است ، بلكه در باب اجسام هم عارض تحليلي است . اين را اولين بار خود بوعلي گفته است . گفته است كه نسبت جسم تعليمي به جسم طبيعي نسبت تعيين به ابهام است .