برهان بر طريقه طبيعيين بر وجود زمان - حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برهان بر طريقه طبيعيين بر وجود زمان

طبيعيين از عوارض جسم از آن جهت كه قابل حركت و سكون است بحث طريقه طبيعيين يعني بر طريقه علماي علم طبيعي ، بر طريقه متناسب با علوم طبيعي . و طريقه الهيين ، يعني طريقه مناسب با فلسفه اولي . در طبيعيات بحث از عوارض جسم بما أنه قابل اللحركه و السكون مي شود ، بنابراين هر بحثي كه به اين نحو است كه از عوارض ذاتي جسم بما هو جسم يا بما هو قابل للحركه و السكون باشد ، به طبيعيات تعلق دارد . و هر بحثي كه از عوارض موجود بما هو موجود باشد جزو مباحث الهيات شمرده مي شود . برهان نيز اگر از مبادئي اخذ شده باشد كه آن مبادي مبادي علم طبيعي است ، آن برهان علي طريقه الطبيعيين است . و اگر برهان از مبادئي اخذ شده باشد كه آن مبادي از عوارض موجود بما هو موجود است ، آن برهان علي طريقه الالهيين است . مي كنند ، پس اگر حركت و سكون را مبدأ قرار دهيم ، به طريقه علماي طبيعيات بحث كرده ايم . در طبيعيات گفته اند كه گاهي دو متحرك با هم شروع به حركت مي كنند و با هم حركت را به پايان مي رسانند و مسافتي كه طي كرده اند مساوي است ،مثل دو اتومبيل كه همزمان در يك جاده راه مي افتند و هر دو مثلا با سرعت صد كيلومتر در ساعت حركت مي كنند و مسافت واحدي را طي مي كنند و همزمان نيز حركت را ختم مي كنند . فرض ديگر اين است كه هر دو متحرك با هم شروع كنندو با هم نيز حركت را ختم كنند ، ولي دو مسافت مختلف را طي كنند . مثلا يكي به سرعت پنجاه و ديگري به سرعت صد حركت كند و مثلا ساعت 11 حركت كرده اند و ساعت 12 هر دو ايستاده اند ، ولي يكي صد كيلومتر و ديگري پنجاه كيلومتر طي كرده است .

عكس اين قضيه اين است كه دو اتومبيل يكي به سرعت صد و ديگري به سرعت پنجاه حركت كند و مقصد هر دو هم يكي مثلا صد كيلومتر بعد باشد ، آن اولي كه با سرعت صد حركت كرده اين مسير را در يك ساعت و ديگري كه با سرعت پنجاه حركت كرده همين مسافت را در دو ساعت تمام مي كند .

در اين مورد وقتي دقت كنيم مي بينيم كه واقعيت حركت دو كشش دارد يعني از دو لحاظ تقسيم بردار است . كشش يعني كميت و كميت آنست كه قابليت انقسام به شي ء بدهد .

كشش حركت به تبع كشش مسافت

در همين امثله كه دقت كنيم مي بينيم كه اتومبيلي كه در يك ساعت مسافت مذكور را طي كرده و آن كه در دو ساعت طي كرده است ، هر دو مسافت واحدي را طي كرده اند . اين مسافت كميتي است براي حركت . يعني قطع نظر از حركت ، خود اين مسافت يك كميت است ، قابل انقسام است و آن را به صد كيلومتر و هر كيلومتر را به هزار متر تقسيم مي كنيم ، خود حركت هم به تبع مسافت قابل قسمت است و تا اينجا مطلب مسلم است . لااقل براي كساني كه قائل به حركت قطعي هستند ، حركت يك امتداد و يك كشش به اعتبار مسافت دارد كه براي تعيين اين كشش واحدهاي مسافتي به كار مي بريم و مي گوئيم پنج متر حركت ، همانطور كه مي گوئيم پنج متر پارچه ، پنج متر چوب .

ولي كساني كه حركت قطعي را منكرند مجبورند مثلا پنج متر پرش فلان قهرمان را نوعي مجاز بدانند ، ولي ما ثابت كرديم حركت قطعي واقعا وجود دارد و فعلا بر همين مبنا بحث مي كنيم .

كشش زماني حركت

بعد از تشخيص كشش مسافت در حركات ، وقتي كه اين حركت ها را با يكديگر مقايسه مي كنيم به يك بعد و يك امتداد ديگر و مقدار ديگر برمي خوريم يعني در مقايسه حركت ها علاوه بر بعد مسافت به چيزي كه آن چيز نيز از سنخ مقدار است مي رسيم .

مثلا دو اتومبيلي كه مسافت تهران تا قم را يكي در يك ساعت و ديگري در دو ساعت طي مي كند ، امتداد حركت دومي طولاني تر است و مي گوئيم حركت دوم طولاني تر و بيشتر است ، و حال آنكه از نظر مسافت ، هر دو اتومبيل يك مسافت را طي كرده اند . آن حركتي كه سريعتر است با بعد كمتر و امتداد كمتري مسافت را طي كرده و آن ديگري با امتداد و بعد بيشتري . آيا از اينجا كشف نمي كنيم كه حركت در ذات خود داراي دو كشش و امتداد است : امتدادي مكاني و امتدادي زماني ؟ دو حركت را كه با هم مقايسه مي كنيم وقتي امتداد مكاني هر دو برابر باشد ممكن است امتداد زماني يكي كمتر از ديگري باشد ، و گاهي امتداد زماني دو حركت مساوي است ولي امتداد مكاني آنها مساوي نيست . پس حركت دو تقسيم مي پذيرد و از دو نظر حالت مقداري دارد . مقدار يعني كميت ، و كميت شي ء از آن جهت به شي ء نسبت داده مي شودكه آن شي ء قابليت تقسيم داشته باشد . اگر اين انقسامات بالفعل باشد " عدد " ناميده مي شود و اگر انقسامات بالقوه باشد و حد مشترك داشته باشد " مقدار " ناميده مي شود و در اينجا چون انقسامات بالقوه است تعبير مقدار مي كنيم . پس هر حركتي داراي دو مقدار و دو كميت است و از دو جهت قابليت تقسيم دارد . اكنون يك سؤال باقي مي ماند كه : درست است كه ما واقعا در هر حركتي دو مقدار و كميت و دو قابليت تقسيم تشخيص مي دهيم ، ولي به چه دليل يكي از اين دو كشش زمان است ؟پاسخ اين است كه : از اين دو امتداد آن موردي را كه زمان ناميديم ، امتداد و مقدار غير قاري است ، يعني يك امر متصل غير قار است و اجزاء آن با يكديگر اجتماع در وجود ندارند . يعني حركت دو امتداد دارد : به حسب يك امتداد ، اجزائش با يكديگر قابل اجتماع اند و آن امتداد مسافتي است .

اگر مي گوئيم طول اين پرش پنج متر است ، اين پنج متر اجتماع در وجود دارند و در آن واحد همه با يكديگر وجود دارند . ولي يك امتداد ديگرش غير قار الذات است و همه اجزاء آن امتداد در يك آن با هم جمع نمي شوند . بنابراين ما چنين چيزي داريم .

پس حركت داراي يك بعد و امتدادي است كه به حسب آن بعد حركت غير قار الذات است . اين برهاني است كه طبيعيون اقامه كرده اند و مرحوم آخوند در اينجا بيش از اين شرح نمي دهد( 1 ) .

1 - در اينجا كلمه " امكان " به كار رفته است كه باعث سؤال شده است و بعدها متأخران درباره اين كلمه نظرات مختلفي ابراز كرده اند كه آيا " امكان " اصطلاح معيني است . البته اين اصطلاح از خود مرحوم آخوند نيست ، از شيخ و اينها است . مير سيد شريف گفته است كه " امكان " در اينجا فقط مفهوم امتداد را مي دهد و نه چيز ديگر . مرحوم آخوند در شرح " هدايه " اين امكان را به معني " امر محدود " ترجمه و تفسير كرده است . ما بعدا متعرض مفهوم اين كلمه خواهيم شد .

/ 93