فصل 30 ( 1 ) در اثبات حقيقت زمان - حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل 30 ( 1 ) در اثبات حقيقت زمان

يكي از مباحث مهم در باب حركت مبحث زمان است . در باب زمان مسائل زيادي هست و در درجه اول دو مسأله قرار دارد : يكي اينكه آيا چيزي به نام زمان وجود دارد يا نه ؟ مقصود اين است كه آن چيزي كه از آن يك تصور اجمالي داريم و آن را " زمان " مي ناميم و در محاورات عرفي خود به كار مي بريم ، آيا وجود عيني دارد يا وجود ذهني و وهمي ؟ پس يك بحث اين است كه آيا زمان در خارج وجود دارد يا نه ؟ مطلب دوم اين است كه : ماهيت زمان چيست ؟ تعريف آن چيست ؟ پس در اينجا دو مطلب است : يكي درباره هليت بسيطه زمان است . مي گوييم : هل الزمان موجود ام لا ؟ بحث ديگر در " ما " ي حقيقيه زمان است ،مي گوييم : الزمان ما هو ؟ غير اين دو مسأله مسائل ديگري در باب زمان هست كه بعدها مطرح خواهد شد . در اينجا بحث هائي است كه در " اسفار " متعرض نشده اند ، شايد لازم ندانسته اند . بوعلي در طبيعيات " شفاء " بعضي از مباحث زمان را مفصل تر بحث كرده است ،از جمله مجموع عقايدي كه درباره زمان تا زمان شيخ مطرح بوده است .

آراء و عقايد در باب زمان

گروه زيادي زمان را يك امر غير موجود و موهوم پنداشته اند و ادله اي هم بر آن اقامه كرده اند . نظير اين عقيده را در عصر جديد يك فيلسوف بسيار معروف و شايد بزرگترين فيلسوف اخير در اروپا ، كانت آلماني ابراز كرده است . وي مي گويد : زمان ساخته ذهن است و در خارج وجود ندارد . ولي اين نظريه بعد از كانت مورد قبول واقع نشده است . از فلاسفه قديم دلايل زيادي بر موهوم بودن زمان نقل شده است . در " شفا " و در " شرح هدايه " مرحوم آخوند ، كه كتاب " هدايه " اثير الدين ابهري را شرح كرده و ظاهرا اولين كتاب مرحوم آخوند است ،ادله آنها نقل شده است . مرحوم آخوند سه دليل نقل مي كند و آنها را رد مي كند . كساني كه به وجود زمان در خارج قائل هستند ، درباره زمان آراء و نظريات مختلفي دارند : گروهي زمان را جوهر و گروه ديگري آن را عرض دانسته اند . برخي از معتقدين به جوهريت زمان گفته اندكه زمان جوهر جسماني است و عبارت است از خود فلك اطلس ، و بعضي ديگر گفته اند : زمان جوهر مجرد است نه جوهر مادي و منظور از وقوع اشياء در زمان ، نسبتي است كه آن اشياء با آن جوهر مجرد دارند ( 1 ) . بعضي گفته اند : زمان يعني واجب الوجود ، زمان اسم ديگري است براي واجب الوجود( 2 ) .

1 - آنها كه گفته اند زمان جوهر مجرد است منظورشان اين نيست كه زمان واجب الوجود است ، بلكه جوهر ممكن الوجودي است كه مجرد است . اين نظريه منسوب است به افلاطون كه فخر رازي مطابق نقل مرحوم آخوند در " شرح هدايه " همين نظر افلاطون را انتخاب كرده است .

2 - اينجا بي مناسبت نيست كه اين نكته ذكر گردد كه يك حديثي از حضرت رسول صلي الله عليه و آله نقل شده است كه : " لا تسبوا الدهر فان الدهر هو الله " روزگار را سب نكنيد زيرا روزگار همان الله است .

/ 93