[ اثبات وجود الجوهر العقلي الثابت للطبائع ] - حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1 - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حركت در كم چه جور صورت مي گيرد ؟ زيرا فرق كم با خود جسم فرق تحليلي و ذهني است و اگر كم تغيير بكند خود جسم هم تغيير خواهد كرد . كمتر شود . مثلا عالم را بزرگ كنيم بدون اينكه چيزي بر آن بيفزاييم و آن را كوچك كنيم بدون اينكه از آن چيزي كم كنيم . آنها مدعي هستند كه تخلخل و تكاثف واقعي ممكن است . با فرض وقوع تخلخل و تكاثف ، نوعي حركت كميه واقع خواهد شد ، ولي اين حركت كميه با حركت كميه اي كه در نمو و ذبول واقع مي شود فرق دارد . چون در آنجا چيزي از خارج به شي ء اضافه مي شود ، البته نه به نحو تركيب انضمامي و جزئيت اعتباري - مثل انبار گندم كه بر آن گندم اضافه شود - بلكه به نحو جزئيت حقيقي ، يعني شي ء افزوده شده از خارج حقيقتا جزء نامي مي شود و يا از ذابل خارج مي شود . مرحوم آخوند مي گويند موضوع در همه حركات كميه يك چيز نيست ، در تخلخل و تكاثف همان جسم بما هو جسم است كه تغيير كمي پيدا مي كند .
پس موضوع در اينجا هيولاي اولي است . در نمو و ذبول جسم بما هو نامي تغيير مي كند ، و موضوع در اينجا هيولاي مجسم يعني هيولاي ثانيه است . پس در تخلخل و تكاثف جسم مطلق ما فيه الحركه است و موضوع هيولي است ، ولي در نمو و ذبول موضوع هيولاي اولي نيست ، خود جسم مطلق است ، و ما فيه الحركه هم به اعتبار ديگر همان جسم مطلق است . الفصل الاخير للنوع الكامل كالانسان مثلا له كما ليه في الوجود يوجد له مجتمعه كل ما يوجد في الانواع التي دونها في الفضيله الوجوديه متفرقه ، لان هذا تمام تلك الانواع ، و تمام الشي ء مشتمل عليه مع ما يزيد .

[ اثبات وجود الجوهر العقلي الثابت للطبائع ]

و نحن لما حكمنا بوجود الحركه الذاتيه في جميع الطبائع الجسمانيه كما سيتضح زياده الاتضاح بالبراهين فلا جرم حكمنا أيضا بأن لكل طبيعه فلكيه أو عنصريه جوهرا عقليا ثابتا كالاصل ، و جوهرا يتبدل وجوده ، و نسبه ذلك الجوهر العقلي الي هذه الطبيعه الجسمانيه كنسبه التمام الي النقص و نسبه الاصل الي الفرع ، و الله أقرب ( 1 ) الينا من كل قريب . و تلك الجواهر العقليه بمنزله أضواء و أشعه للنور الاول الواجبي ، لانها صور ما في علم الله ، و ليست لها وجودات مستقله بأنفسها لانفسها و انما هي وجودات متعلقه الذوات بالحق ، مثال ذلك الصور العلميه التي توجد في أذهاننا ، و لهذا ذكرت الحكماء أن المحسوس بما هو محسوس وجوده في ذاته هو بعينه وجوده للجوهر الحساس ( 2 ) ، و المعقول بما هو معقول وجوده في نفسه وجوده للجوهر العاقل ، و ذلك أمر محقق عند الحكماء الشامخين و العلماء الراسخين و ان اشمئز عنه طبائع القاصرين ( 3 ) ، و موضع بيانه موضع آخر . فلنر جع الي ما كنا فيه ، فنقول :

1 - منظورشان اين است كه همه اينها مراتب است و نسبت به ذات حق محاط هستند . اين حرف اشاره به اين است كه استنباط شرك نشود .

2 - اين در عين حال راهي است براي اثبات اتحاد عاقل و معقول و از همين طريق نيز اتحاد را اثبات مي كنند .

3 - منظور منكرين اتحاد عاقل و معقول است .

/ 93